تشکیلات حزب کمونیست چین (حکچ) در طی بازیهای المپیک در پکن تلاش بسیار زیادی صرف سرکوب کردن تمرینکنندگان فالون دافا کردند. به منظور اینکه تلاشهایشان در کنترل تمرینکنندگان را نشان دهند، افسران حکومت ایالتی در ناحیهی ما تصمیم به جمع کردن تمرینکنندگان در یک روستا برای به راه انداختن یک جلسهی شستشوی مغزی گرفتند. به هر حال، هیچ تمرینکنندهای در آن جلسه حاضر نشد. بنابراین چون انتخاب دیگری نداشتند، کادر افسران، پنج تمرینکنندهی سابق را، که وقتی شکنجه در سال ۱۹۹۹ آغاز شد تمرین کردن دافا را متوقف کرده بودند، پیدا کرد و به دفتر کمیتهی روستایی آورد. آنها علاوه بر پرداخت روزانهی ۳۰ یوآن به هر شخص، برایشان غذا و نوشیدنی نیز مهیا میکردند. افسران حکومت ایالتی به آن افرادی که از ردههای بالاتر بودند گفتند که این پنج تمرینکننده هنوز دافا را تمرین میکردند. در پایان، به هر یک از آن پنج نفر برای بیشتر از یک ماه اقامت در دفتر کمیتهی روستایی بیش از ۱۰۰۰ یوآن پرداخت گردید.
من با افسری برخورد کردم که همسرش قبل از آزار و شکنجه فالون دافا را تمرین کرده بود، اما وقتی شکنجه شروع شد آن را متوقف کرد. آن خانم اخیراً برای زندگی با دخترش به پکن رفت، اما سرپرست همسرش با وی صحبت کرد و از او خواست که همسرش را به خانه برگرداند. او به سرپرست خود گفت، "همسر من مدتها پیش تمرین کردن را متوقف کرده است، چرا هنوز میخواهید برایش دردسر درست کنید؟" بعداً، وقتی او با من ملاقات کرد، با عصبانیت به من گفت، "حزب چقدر وحشتناک است! با اینکه او دیگر دافا را تمرین نمیکند اما هنوز هم دستبردار او نیستند". من گفتم، "آیا فکر میکنی این صرفاً به طور تصادفی اتفاق افتاده؟ چه تمرین کند یا نه، آنها با او مثل یک تمرینکننده رفتار میکردند." او گفت، "درست است. بهتر است به او بگویم که تمرین کردن را ادامه دهد چراکه در هر حال برای حزب فرقی نمیکند".
خانمی از یک منطقه روستایی، کمی قبل از اینکه شکنجه در سال ۱۹۹۹ آغاز شود تمرین کردن دافا را شروع کرده بود، و بعد از آن متوقف کرد. او و شوهرش قبل از المپیک مشغول کار در پکن بودند، اما افسران حکومتی در دهکدهی او با کمک پلیس پکن به جستجوی او در محل اقامتش در پکن رفتند. آنها از او پرسیدند که آیا هرگز فالون دافا را تمرین کرده بود. او تصدیق کرد که قبلاً تمرین کرده بود و به آنها دربارهی اینکه فالون دافا به او کمک کرد تا از بیماری خاصی بهبود یابد گفت. کادر محلی او را بر خلاف میلش به زادگاهش بازگرداند. او احساس کرد که تازمانی که اسم او هنوز در لیست حکومت بود، باید دوباره شروع به تمرین کردن کند. بنابراین شروع کرد. او اکنون هر روز تمرینها را انجام میدهد و فا را مطالعه میکند، هر چند بعضی افراد هستند که مراقب اویند.
کمی بعد، من با خبر شدم که تشکیلات حکچ هر کسی را، که قبل از اینکه آزار و شکنجه در ۲۰ جولای ۱۹۹۹ شروع شود نامش به عنوان یک تمرینکنندهی دافا ثبت شده بود، مورد نظارت قرار میدهد، خواه هنوز تمرین کند یا خیر. این اطلاعات مرا به این اصل آگاه کرد که استاد نیکخواه ما از هیچ تمرینکنندهای دست نمیکشد، شامل آن افرادی از بین۱۰۰ میلیون تمرینکنندهی قبل از آزار و شکنجه، که وقتی شکنجه آغاز شد تمرین کردن را متوقف کردند.
"... و من میخواهم هر شخصی را نجات دهم. تا جایی که کسی فا را یاد گرفته است، میخواهم او را نجات دهم، نمیخواهم آن افراد را رها کنم." (آموزش فا در کنفرانس شیکاگو ۲۰۰۴)
تمرینکنندگان سابق بخشی از کل بدن تمرینکنندگان بودند و توسط استاد نجات داده شدند. استاد مشکلات مربوط به گذشتهی تمرینکنندهها را حل و فصل کرد و به آنها هرچیزی که برای تزکیه لازم میداشتند داد. اگرچه آنها تمرین کردن را متوقف کردند، و ممکن است میترسیدند که تزکیه را از سر بگیرند، اما استاد بارحمتِ ما در تمام مدت در حال نگهداری کردن از آنها بوده است. رویدادهای ذکر شده در بالا فرصتهایی هستند که توسط استاد برای تمرینکنندگان سابق فراهم شدند تا به مسیر تزکیه بازگردند.
استاد به ما گفتند:
"شما افراد نمیتوانید فقط بروید و یک شخص را بدون این که بهاندازهی کافی سخت سعی کرده باشید رها کنید. بدون توجه به این که کسی چه نوع اشتباهی را مرتکب شده است، یا او چه نوع شخصی است، هنوز میخواهم به او فرصتی بدهم." (آموزش فا در کنفرانس شیکاگو ۲۰۰۴)
فکر میکنم باید برویم و به دنبال هر تمرینکنندهی سابق بگردیم و آنها را تشویق کنیم به تزکیهی دافا برگردند.