من اشتباهاً بر این باور بودم که نگاه کردن به درون میتواند هر مشکلی را رفع کند، و از این رویکرد برای حل کردن مشکلاتم در زندگی روزمره استفاده میکردم. هر زمان که با مشکلی در زندگی روزانهام مواجه میشدم، به درون نگاه میکردم. بعداً پی بردم که برای یک تزکیهکننده، هدف از نگاه کردن به درون، کشف کردن وابستگیها و از بین بردن آنها و ترفیع دادن شینشینگ و سطوح تزکیه است. آن همچنین ما را در مسیر نظم و ترتیب داده شده به سوی کمال توسط معلم، نگه میدارد.
برای مثال، وقتی که وابستگیای به پول داریم ممکن است درگیر گرفتاریهای مالی شویم. یکبار که این وابستگی را از بین ببریم درخواهیم یافت که بار سنگینی از روی ما برداشته شده است، شینشینگمان رشد کرده است، و سطح تزکیهمان ترفیع یافته است. به هر حال، این معنی را نمیدهد که آنگاه ثروتمند خواهیم شد. در موارد زیادی، ما وابستگیهای بیشماری داریم. ما به وضوح تشخیص میدهیم که وابستگیهایی داریم، اما نمیخواهیم که آنها را از بین ببریم. اغلب از این که خودمان را با الزامات تعیین شده برای یک تمرینکننده نگه داریم سر باز میزنیم. وقتی که در زندگی روزمره به مشکلات برمیخوریم، آنگاه به یاد میآوریم که باید به درون نگاه کنیم، اگرچه در آن زمان، هدف از نگریستن به درون در حقیقت برای حل کردن یک مشکل روزمره است. این درست مثل در طلب علاقهی شخصی بودن است، و این قصد و نیت بسیار بد است. در آن زمان مقاصد ما شکل نادرستی به خود گرفتهاند، چراکه تمرکز ما بر علایق خودخواهانه است.
آنچه در بالا بیان شد چیزی است که به هنگام مطالعهی فا به آن روشن و آگاه شدم. اگر هر قسمتی نامناسب است با مهربانی درک مرا تصحیح کنید.