(Minghui.org) اصطلاح "یک پلنگ نمیتواند تغییری در لکههایش ایجاد کند" در مورد افرادی بکار میرود که قادر به تغییر ویژگیهای خود نیستند. اما راهی برای تغییر ویژگیهای فرد به سمت بهتر شدن وجود دارد و آن فالون دافا است، روش تزکیهای از مدرسه بودا. این تمرین برای میلیونها نفر از تمرینکنندگان فالون دافا در جهت بهبود سلامت جسمی و معنوی، جوابگو بوده است. علاوه بر این، این روش تزکیه جوابگوی اصلاح خلق و خو و شخصیت افراد است و آنها را افراد بهتری میسازد.
در ذیل، لطفاً به تعدادی از داستانهایی که توسط تمرینکنندگانی از استان هِبِی بازگو میشود توجه کنید.
فالون دافا خلق و خوی مرا اصلاح کرد
توسط لی رونگ، تمرینکنندهای در هبی
من تمرین فالون دافا را در سال ۱۹۹۶ شروع کردم. اکنون پانزده سال است که آن را تمرین میکنم، و مایلم بگویم که عمیقاً به فالون دافا ایمان دارم. قبل از اینکه یک تمرینکننده شوم، بیماریها و ناراحتیهای زیادی داشتم، از جمله بیخوابی، معدهدرد و سردرد. پس از تمرین فالون دافا، بدون انجام درمانهای پرهزینه، سالم شدم. مهمتر از آن اینکه، از یک فرد تندخو به فردی بردبار و باملاحظه تبدیل شدم.
من سه دختر دارم. شوهرم در جوانی درگذشت، در نتیجه بار مسئولیت خانوادهام بر دوش من افتاد. تحت فشار خیلی زیادی بودم، و این خلق و خویم را بدتر میکرد. دختر بزرگترم میگفت که من آدم عصبی و زودجوشی هستم، برای همین با او مشاجره میکردم. دختر دومم معلولیت جسمی دارد و با یک الکلی ازدواج کرده که گاهی بعد از نوشیدن الکل غیرمنطقی میشد. شوهر او یکبار بازوی خود را با چاقو برید و دو بار مایع حشرهکشی را که برای محصولات کشاورزی و حیوانات استفاده میشد سرکشید. او اغلب به خانهی من میآید و شروع به جر و بحث میکرد. نمیگذاشت ما بخوابیم و میخواست که درها باز بمانند. هر زمان که او را میدیدم، دچار ترس میشدم. این مشکلات استرس بسیار زیادی برایم ایجاد کرده بود و منجر به سردرد، بیخوابی و بیماریهای دیگر شده بود، که مرا مجبور میکرد هرروز دارو مصرف کنم. علاوه بر این، خانه پر از سر و صدا بود و هیچ هماهنگی و آرامشی وجود نداشت.
بعد از اینکه در سال ۱۹۹۶ تمرین فالون دافا را شروع کردم، بر اساس اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری زندگی کردم و بنابراین خیلی از خصوصیاتم را اصلاح کردم. فرد سالمی شدم و خلق و خوی بدم را رها کردم.
هنگامی که فردی فالون دافا را تمرین میکند، همهی اعضای خانواده بهرهمند میشوند. دامادم دیگر الکلی نیست. من در تمام طول روز لبخند میزنم، بهطوری که دخترانم میگویند "خلق و خوی مادرمان بعد از تمرین کردن فالون دافا بهتر شده است. او دیگر آن چهرهی تندخو را ندارد. فالون دافا واقعاً میتواند مردم را تغییر دهد."
در حال حاضر هر سه دختر من ازدواج کردهاند، در وضعیت سلامتی خوبی هستم و زندگی خانوادگیام هماهنگ است. باید از فالون دافا برای این بهبود در زندگی خانوادگیمان تشکر کنیم.
"همسایه بودن با شما، یک تمرینکننده فالون دافا، بسیار عالی است."
توسط هوئی یان، تمرینکنندهای در هبی
من در مارس ۱۹۹۹ تمرین فالون دافا را شروع کردم. به زودی با این تمرین فرد سالمی شدم. سابقاً از ناراحتیهای معده و هموروئید رنج میبردم. سالم بودن فوقالعاده است.
میخواهم در اینجا بازگو کنم که چگونه در روابط همسایگیام هماهنگی ایجاد کردم و با زندگیکردن بر اساس اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری به فالون دافا اعتبار بخشیدم.
لیو جیه یک معلم بازنشسته بود که سابقاً در خانه مجاور ما زندگی میکرد. او چندین سال پیش طلاق گرفته بود و با مادرِ نود سالهاش زندگی میکرد. بهدلیل رویدادهای پرتنش در زندگیاش، از جمله ازدواج ناموفقش، از مالیخولیا و افسردگی رنج میبرد. او خودش را از دیگران جدا میکرد و از آنها کناره میگرفت.
پس از اینکه به همسایگی ما نقل مکان کرد، هر روز فضای بیرونی جایگاه او را تمیز میکردم و پلهها را جارو میزدم. سعی میکردم به او کمک کنم و به او میگفتم که تمرین فالون دافا از نظر جسمی و ذهنی به او فایده میرساند. او به شخص متفاوتی تبدیل خواهد شد، شخصی که با دیگران مهربان است. او میگفت: "شما تمرینکنندگان با دیگران فرق دارید. من کنار شما احساس راحتی و آرامش میکنم." او با بودن در پیرامون من، بیشتر و بیشتر شاد میشد.
یکبار باید به یک سفر کاری میرفت و نگران مادر سالخوردهاش بود. هنگامی که متوجه شدم، گفتم: "اگر به من اطمینان داری، من از او مراقبت میکنم". او خیلی تشکر کرد. روزانه برای مادرش آشپزی میکردم، شب را در کنارش میماندم و در رفع تمام نیازهای شخصیاش به او کمک میکردم. مراقبت از او آسان نبود، اما بهعنوان یک تمرینکننده، با او باشفقت رفتار میکردم. بهخاطر مشاهدهی من، این مادر و دختر به خوبیِ فالون دافا پی بردند.
پس از مدتی او دوباره ازدواج کرد و یک زندگی هماهنگ داشت. او به طور کامل به من اعتماد داشت، بهطوری که کارت حقوق و دفترچهی حساب بانکیاش را پیش من گذاشت و از من خواست که وجوه را برای او بفرستم.
قبل از اینکه آنجا را ترک کند، دستهای مرا گرفت و با صورتی پوشیده از اشک گفت: "همسایه بودن شما، یک تمرینکننده فالون دافا، بسیار عالی است."
تمرینکننده پول گمشده را بازمیگرداند
توسط لیان شیانگ، تمرینکنندهای در لانگفانگ، هبی
من در سال ۱۹۹۶ با فالون دافا آشنا شدم. نمیتوانم بگویم که قبل از تمرین فالون دافا بیماری جدیای داشتم، اما از بیماریهای جزئی زیادی رنج میبردم، شامل ورم مفاصل، بیماریهای زنان، ترک انگشتان پا، فیشر آنال، فارنژیت، سرمازدگی و خوندماغ. از داروهای زیادی استفاده میکردم. هنگامی که فالون دافا را تمرین کردم، سالم شدم و خانوادهام نیز از تمرین من بهره بردند و بهندرت بیمار میشدند.
من واقعاً از معلم برای پالایش بدن و افکار ما سپاسگزارم.
یک روز در تابستان سال ۲۰۱۰ حوالی ظهر، زمانی که برای ناهار بیرون رفتم، روی زمین یک بسته اسکناس دیدم. به اطراف نگاه کردم و هیچ کسی را ندیدم، آن را برداشتم، ۱۶۰۰ یوان بود. فکر کردم که شخصی که پول را گم کرده بود باید بسیار مضطرب باشد، بنابراین مدتی منتظر ماندم. هیچ کسی برای مطالبهی پول نیامد. پس به خانهی یکی از همتمرینکنندگان رفتم و از او خواستم که در پیدا کردن صاحب پول به من کمک کند. ما صاحب پول را پیدا کردیم و پول را به وی بازگرداندیم. او گفت: "متشکرم از شما، متشکرم، کجا میتوانیم چنین افراد خوبی را در جامعهی امروز پیدا کنیم!" جواب دادم: "من فالون دافا را تمرین میکنم و با اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری زندگی میکنم. معلمم به ما میآموزد که افراد خوبی باشیم و همیشه در ابتدا نیازهای دیگران را در نظر داشته باشیم. باید از معلممان سپاسگزار باشید."
سیبفروشی که از حمایت فالون دافا بهره میبرد
شیائو یانگ، تمرینکنندهای در لانگفانگ، هبی
من به بازار رفتم تا مقداری میوه بخرم و به مردم در مورد انصراف از عضویتشان در حزب کمونیست چین و پیشگامان جوان و اتحادیهی جوانان آن بگویم. یک زن میانسال که سیب میفروخت به من گفت که او این سه انصراف را انجام داده و حقایق را در مورد فالون دافا درک کرده و خوبیِ فالون دافا را باور دارد.
من یک دیویدی هنرهای نمایشی شنیون، مطالب روشنگری حقیقت، یک تقویم و مطالب دیگری را به او دادم. او با احترام آنها را در کیسهی پلاستیکی تمیز و سپس در جعبه قرار داد.
او یکبار گفت: "وقتی که بعد از کار به خانه برمیگردم خیلی خسته هستم. اما، وقتی بعد از شام به تماشای دیویدی شنیون مینشینم، بطور خاصی احساس آرامش میکنم. آن را هر زمان که فرصت میکنم، میبینم." همچنین، از زمانی که به فالون دافا باور آورده و سه انصراف را انجام داده است، کسب و کارش رونق بیشتری گرفته است. او گفت هر زمان که میتواند تکرار میکند، فالون دافا خوب است و حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است و در نتیجه در زندگی روزمرهی خود پاداش دریافت کرده است.
در سال نوی چینی اخیر، میخواستم یک جعبه سیب بخرم و آن خانم قول داد که روز بعد برایم یک جعبه میآورد. روز بعد، من با یک دوست غیر تمرینکننده برای گرفتن سیبها رفتیم. من درِ جعبه را باز نکردم و قصد داشتم برگردم. دوستم گفت: "باید نگاهی بیندازی، اگر سیبها بد باشند چه!" جواب دادم: "نیاز به چک کردن نیست، تا وقتی آنها خوراکی باشند، با آن مشکلی ندارم." فروشندهی سیبها به من لبخندی زد و چیزی نگفت.
پس از باز کردن جعبه، ما متوجه شدیم که تمام سیبها بزرگ و قرمز هستند، و در واقع با دقت انتخاب شدهاند. وقتی که دوباره برای خرید سیب رفتم، این را به او گفتم و او با لبخند ملایمی بر صورتش گفت: "شما تمرینکنندگان فالون دافا با اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری زندگی میکنید، و من هم باید همین کار را انجام دهم!"
پس از مدتی، او به من گفت که خواندن کتابهای فالون دافا را شروع کرده است.
با سواد شدن در نتیجهی مطالعهی فالون دافا
توسط لیان یینگ، تمرینکنندهای در هبی
من در سال ۱۹۹۷ تمرین فالون دافا را شروع کردم. ۷۷ سال دارم. فقط غذا را آماده میکنم و باقی روز را صرف مطالعهی فا و انجام تمرینها میکنم.
قبل از اینکه تمرینکنندهی فالون دافا شوم، بیسواد بودم. من فقط سه ماه مدرسه رفته بودم. در دههی هفتاد زندگیام، در کلاسهای سوادآموزی شرکت کردم و برخی از واژههای ساده و معمولِ کاربردی را آموختم، اما از آنجایی که آنچه آموخته بودم را بکار نمیبردم همه چیز را فراموش کرده بودم.
در آغاز تمرین، به یک گروه مطالعهی روزانه پیوستم و به سخنرانی ضبطشدهی معلم گوش میدادم. وقتی شنیدم همتمرینکنندگان جوآن فالون را میخوانند، میدانستم که خوب است، اما هنگامی که کتاب را باز میکردم، نمیتوانستم همراه با تمرینکنندگان دیگر پیش بروم. گاهی اوقات به کلمات نگاه میکردم و فکر میکردم "شما من را میشناسید، چطور من نمیتوانم شما را بشناسم؟" خیلی مضطرب بودم.
در خانه کتاب را کلمه به کلمه میخواندم و از دخترانم برای کلماتی که نمیشناختم کمک میگرفتم، اما پس از مدت کوتاهی فراموش میکردم. دخترانم واژههای متشابه با معانی متفاوت را به من میگفتند و من آنها را یادداشت میکردم، بنابراین میتوانستم کلمه را دفعهی بعد تشخیص دهم. در سال ۱۹۹۸، توانستم از روی جوآن فالون بخوانم. در حال حاضر، میتوانم جوآن فالون، سخنرانیهای معلم و هفتهنامهی مینگهویی را بخوانم.
هنگامی که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) در ماه ژوئیه سال ۱۹۹۹ فالون دافا را ممنوع اعلام کرد، ذهن من آشفته نشد. با دروغهای آنها فریب نخوردم. با پشتکار به مطالعهی فا، انجام تمرینها، و رونویسی جوآن فالون ادامه دادم. در سال ۲۰۰۴ یک گروه مطالعه دایر کردیم و مثل قبل از شروع آزار و اذیتِ فالون دافا توسط ح.ک.چ، دوباره توانستیم بهصورت گروهی مطالعه کنیم.