زمانیکه چند روز پیش درحال مطالعه فا بودیم، مدیر امنیت محلی و یک افسر پلیس ما را مورد آزار و اذیت قرار دادند، بنابراین در مورد این موضوع بحث کردیم. یکی از تمرینکنندگان گفت که به قدری ترسیده بود که نمیتوانست به افسر پلیس نگاه کند. زمانیکه از او پرسیدیم که آیا بهخاطر میآورد که آن روز چه اتفاقی افتاده بود، او اغلب بهعبارت "ترس" و "عدم افکار درست" اشاره میکرد. تمرینکنندهی دیگری پرسید، "درک شما از افکار درست چیست؟" آن تمرینکننده برای مدتی فکر کرد، اما قادر به پاسخ سؤال نبود.
چند روز پیش، سه افسر پلیس دو تمرینکننده را وقتی در حال توزیع مطالب روشنگری حقیقت در نزدیک یک روستا بودند متوقف کردند. یک تمرینکننده حقیقت درباره فالونگونگ را برای یکی از افسرها روشن کرد. او گفت، "من زمانی طولانی پیش از این میخواستم حقایقی درباره فالونگونگ به شما بگویم اما فرصتی پیدا نمیکردم. به عبارت ساده، بهاین دلیل بود که از آزار و شکنجه ترسیده بودم. حالا، نظر به اینکه ما همدیگر را اینجا ملاقات کردهایم، میخواهم حقایق را برایتان بازگو کنم. بهعنوان یک افسر پلیس، باید حافظ حقوق مردم باشید. ما همگی افراد خوبی هستیم که از اصول حقیقت– نیکخواهی– بردباری پیروی میکنیم. ما مردم را با شفقت نجات میدهیم و هرگز قانون را نقض نمیکنیم. آن معدود افرادی که قدرت را در دست دارند و دستورات را صادر کردهاند افرادی هستند که واقعاً قانون را نقض میکنند. تنها تفاوت شما با افراد دیگر این است که شما یونیفورم پلیس میپوشید. شما هم انسان هستید. شما هم خواهرها و برادرهایی دارید. شما هم افرادی هستید که میخواهیم نجات دهیم."
او بیشتر صحبت کرد، از جمله درباره سنگ حکاکی شده با شش کلمه "حزب کمونیست چین خواهد مرد،" همچنین دربارهی اینکه آسمان حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را از بین میبرد. در پایان، سه افسر پلیس از ح.ک.چ و همه تشکیلات وابسته به آن خارج شدند.
یک افسر پلیس گفت، "حالا میتوانید اینجا را ترک کنید. من میدانم که شما همه مردم خوبی هستید. واقعاً صحبتتان عالی بود." او پرسید، "چه تعدادی از فلایرها را هنوز همراه دارید؟" تمرینکننده پاسخ داد: "تعداد زیادی باقی نمانده است. ما عجله داشتیم، بنابراین تعداد زیادی تولید نکردیم" سپس آن سه افسر پلیس آنجا را ترک کردند.
من نظری در مورد مسائل فوق نخواهم داد. با این حال، ما در همان محیط زندگی میکنیم و در همان دافا تزکیه میکنیم. بنابراین، باید از خودمان بپرسیم، "افکار درست چه هستند؟ وابستگیهای بشری چه هستند؟" لازم نیست عمیقتر در این موضوع کاوش کنیم. بهعنوان یک همتمرینکننده، نمیخواهم هیچکسی را ستایش و یا تحقیر کنم. همه ما درحال بهاشتراکگذاشتن دیدگاههایمان از منظر فا هستیم. از آنجا که وابستگی ترس مطرح شد، نمیتوانیم دربارهی آن صحبتی نکنیم.
از خودمان پرسیدیم، "چرا ترس؟ ترس برای چیست؟" واقعاً این یک جواب پیچیده نیاز ندارد. مردم چین ترس زیادی نگهداشتهاند زیرا ح.ک.چ از زمانی که به قدرت رسیده است در جنبشی پس از جنبش دیگر، آنها را شکنجه کرده است. بهخصوص در طی دهه گذشته، تمرینکنندگان فالونگونگ فشار آخرینِ این جنشها را تجربه کردند. حقیقت این است که ح.ک.چ از خشونت و دروغ برای باقی ماندن در قدرت استفاده میکند. خشونت برای ترساندن مردم چین از ح.ک.چ استفاده میشود، درحالیکه از دروغ برای گمراه کردن مردم استفاده میشود.
تمرینکنندگان دافا فا را مطالعه کردهاند، بنابراین آنها میدانند چگونه توهمات را در هم شکنند. بنابراین آنها توسط دورغهای ح.ک.چ فریب نخوردهاند و میتوانند بهروشنی خشونت آن را مشاهده کنند. در طی ده سال گذشته بسیاری از تمرینکنندگان زیر شکنجه کشته شدهاند، معلول شدهاند و به حبس و کار اجباری محکوم شدهاند. به این خاطر بعضی از تمرینکنندگان از ح.ک.چ میترسند. این یک وابستگی بشری است. من میتوانم همتمرینکنندگانی که ترس در قلبشان نگه داشته شده است را درک کنم.
درحال حاضر فقط دربارهی خود ترس صحبت کردم. همچنین میخواهم دربارهی آنچه باعث ترس میشود صحبت کنم. بعضی از تمرینکنندگان از چه چیزی میترسند؟ آنها از مرگ، معلول شدن، حبس، کار اجباری، از اینکه زندگی هماهنگشان تحت تأثیر قرار گیرد و خراب شود و غیره میترسند. بهعنوان تمرینکنندگان، دنبال چه هستیم؟ آیا آن یک زندگی راحت، شاد، طولانی و همراه با سلامتی است؟ اینها چیزهایی هستند که مردم معمولی در طلب آن هستند. فکر میکنم هر تمرینکننده در این مورد کاملاً روشن است. پس ما چه میخواهیم؟ معلم بیان میکنند،
"تا آنجا که به این مربوط میشود که درخصوص تزکیه به آنها چه گفت، تمام کاری که میتوانید انجام دهید این است که به آنها پیشنهاد کنید که آنچه را که برایشان خوب است انجام دهند؛ روش ویژهای وجود ندارد. آنچه یک فرد میخواهد به خودش بستگی دارد." ("آموزش فا در کنفرانس فای بینالمللی ۲۰۰۴ در نیویورک")
آنچه ما میخواهیم به خودمان بستگی دارد. اگر ما در طلب چیزی نباشیم، آنگاه چیزهایی که میتوانند به ما آسیب برسانند، ما را لمس نخواهند کرد. تمرینکنندگانی که بهوسیله پدیدهی ساختگی کارمای بیماری دچار مشکل شدهاند باید وابستگیهایشان را مورد کند و کاو قرار دهند. آنها معمولاً در طلب سالمبودن هستند و وابستگیهایی به سلامتی دارند. اگر شما دربارهی سلامتیتان نگران نباشید بیماری از کجا میآید؟ اگر ما در طلب و وابسته به زندگی عادی نباشیم، چگونه ظلم و ستم و آزار و شکنجه در این دنیای بشری میتواند قلبهایمان را تکان دهد؟ آیا اینطور نیست: "... یک اهریمن بود که آمد، و بهواسطهی وابستگیهای بشریتان زنگ در شما را بهصدا درآورد." ("هشیار باشید")
پس افکار درست چیست؟ معلم بیان میدارند،
"ایمان تباهیناپذیر به حقیقت کیهان، بدن الماسگون محکم مریدان دافای بخشنده را شکل میدهد، آن همگیِ شیطان را به وحشت میاندازد و نور حقیقتی که ساطع میکند عناصر نادرست در افکار تمامی موجودات را متلاشی میکند. به هر اندازه که افکار درست قوی باشند، به همان اندازه قدرت، زیاد است. مریدان دافا واقعاً درحال قدم فرا گذاشتن از بشری عادی بودن هستند." ("همچنین در چند کلمه")
من معتقدم که افکار درست تمرینکنندگان، ایمان صالحشان به دافا را شکل میدهد. هر اندازه افکار درست قوی باشند، قدرت عظیم به همان اندازه زیاد است. اگر بهصورتی محکم و راسخ اعتقاد داشته باشید که تمرینکنندگان هیچ بیماری ندارند، آنوقت پدیدهی دروغین بیماری نمیتواند شما را لمس کند. اگر اعتقاد راسخ داشته باشید که بدنهای الماسگون تزکیهشدهتان در دافا نمیتواند توسط شیطان لمس شود آنگاه شیطان نمیتواند به شما نزدیک شود. اگر اعتقاد راسخ داشته باشید که فقط معلم حرف آخر را در اصلاح فا میزند، پس مهم نیست که شیطان چگونه عصبانی و منفجر میشود، الوهیت قطعاً ظاهر میشود و خطر را به ایمنی تبدیل میکند. از سوی دیگر، اگر بگویید که افکار درست ندارید این معادل این است که شما اعتراف میکنید که باوری محکم به دافا ندارید. این بهانهای بنیادی است که بهوسیله شیطان برای آزار و شکنجه تمرینکنندگان استفاده میشود. آنها صرفاً میخواهند در میان تمرینکنندگان اشخاصی را که در این وضعیت قرار دارند پیدا کرده و نابودشان کنند.
بنابراین، بهعنوان تمرینکنندگان واقعی، واقعاً انتخاب دیگری نداریم. ما باید بهخوبی در دافا تزکیه کنیم و افکار درستمان را تکوین بخشیم. این تضمینی اساسی است که به ما اجازه میدهد به سمت پایان اصلاح فا حرکت کنیم و عهد و پیمانهای ماقبل تاریخ خود را محترم شماریم.
اخیراً، چیزهای بسیاری در بین تمرینکنندگان منطقهی ما اتفاق افتاده است. برخی از تمرینکنندگان بهعلت آزار و شکنجه نیروهای کهن درگذشتند. برخی بهطور جدی بهوسیله پدیدهی جعلی بیماری شکنجه شدند. بعضی به وسیله پلیس مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، و بعضی دچار مشکلات بزرگ مالی شدند. بهعنوان همتمرینکنندگان، هر کدام از ما بخشی از بدن واحد هستیم. زمانیکه چنین چیزهایی را دیدیم یا شنیدیم، باید بعضی از جنبهها وجود داشته باشد که نیاز داریم در آنها رشد کنیم. در تعجب بودم که نیروهای کهن چگونه در حال سوءاستفاده از ما هستند. در کجا خوب عمل نکرده بودیم؟
من این را با همتمرینکنندگان بعد از مطالعه گروهی فا بهاشتراک گذاشتم. یک تمرینکننده من را با گفتن این جمله بیدار کرد، "...نگاه نکردن به درون و به طور واقعی تزکیه نکردن خودمان در طی تضادها." استاد بارها و بارها نگاه به دورن را به ما یادآوری میکنند. چرا برای این موضوع اهمیت قائل نشده بودم؟ به خودم نگاه کردم و بعد از آن ترسیدم.
نگاهی به کسانی که از مسیر درست منحرف شدند بیندازید. اگرچه آنها از نظر شکل متفاوت هستند، اما همه آنها یک نقطه مشترک دارند. این است که آنها صادقانه تزکیه نمیکردند و هنگام تضادها به درون نگاه نمیکردند. آنها به طرق مختلف، آگاهی نادرستی را تجربه کردند و بهانههایی یافتند. ما باید از فا بهعنوان راهنمایمان در تزکیه درست استفاده کنیم، نباید از آن بهعنوان یک بهانه استفاده کنیم. معلم بیان کردند،
تزکیه محکم
فا را مطالعه کنید و فا را بهدست آورید
بر چگونگی مطالعه و تزکیهتان تمرکز کنید.
بگذارید همه و هرچیزی
با فا ارزیابی شود.
فقط آنگاه، به این شکل،
واقعاً تزکیه است.
(هنگ یین، ترجمه نسخه آ)
اکنون درک جدیدی دارم. فقط اعتقاد داشتن کافی نیست. اعتقاد راستین تنها زمانی رخ میدهد که واقعاً از اصول دافا پیروی کنیم.
هرچه به انتها نزدیک میشویم جدیت تزکیه را بیشتر احساس میکنم. در شروع ترکیه، وابستگیهای بیشتری نسبت به اکنون داشتیم. با این حال تا زمانیکه فا را با پشتکار مطالعه میکردیم، میتوانستیم رشد کنیم. اما اکنون تفاوت دارد. اگرچه ما در حال انجام سهکار هستیم، اما هنوز احساس میکنیم که در حال پیشرفت نیستیم. ما نباید از قالبی مشابه آنچه در گذشته بودیم پیروی کنیم. زمانیکه متوجه وابستگیهای بشریمان شدیم، بهعنوان مثال، ترس، خودخواهی و راحتطلبی، باید فوراً آنها را گرفته و ازبین ببریم. هر وابستگی داشته باشیم و نخواهیم که آن را رها کنیم، قطعاً توسط آن فرسوده شده، به ستوه آمده و عذاب خواهیم دید.
موارد بالا تبادل تجربه من در روزهای اخیر است. لطفاً با نیکخواهیتان به هر آن چیزی که نامناسب یافتید اشاره کنید.