(Minghui.org) کتاب جوآن فالون، متن اصلی مطالعهی فالون گونگ، را برای اولین بار در ۱۳ ژوئیهی سال ۱۹۹۹ خواندم. یک هفته بعد، رژیم چین فالون گونگ را ممنوع اعلام کرد که به دنبال آن یک سری گزارشهای دروغین به صورت شبانهروزی از رسانههای دولتی پخش میشد. حزب از این تهمتها استفاده ميکرد تا سرکوب فالون گونگ را توجیه کرده و علیه آن ایجاد انزجار کند.
به خانوادهام گفتم از زمانی که جوآن فالون را خواندهام، چه احساس فوقالعادهای دارم. این زمانی بود که رژیم چین فالون گونگ را غیرقانونی اعلام کرده بود. یکی از اعضای خانوادهام بهطور طعنهآمیزی گفت، "عالی است. حالا که فکر میکنی فالون گونگ خوب است، آنها میخواهند آن را ممنوع کنند."
وقتی تبلیغات افترا آمیزی را تماشا میکردم که در تمام ایستگاههای خبری پخش میشد، بسیار ناراحت میشدم. آنچه فالون گونگ به تمرینکنندگان میآموزد، درست عکس آن چیزهای بدي بود که رسانهها ادعا میکردند. فالون گونگ به مردم میآموزد که از اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری پیروی کنند. رسانهها از کتاب فالون گونگ نقل قول نمیکردند مگر اینکه بتوانند معانیش را بپیچانند و آن را با مفهومی دیگر به نفع تبلیغات رژیم و علیه خود فالون گونگ به کار ببرند.
هنگامی که گزارشهای تلویزیون چین را تماشا میکردم، با ناامیدی فریاد میزدم، "مهملات! شما دارید تصویری دروغین از استاد و فالون گونگ ارائه میدهید. حرفهایی که دربارهی فالون گونگ میگویید، ابداً درست نیست!" فوقالعاده خود را خوشبخت تصور میکردم که متن اصلی کتاب فالون گونگ را یک هفته قبل از شروع آزار و شکنجه مطالعه کرده بودم. در غیر این صورت، مانند بسیاری از مردم چین قربانی تبلیغات رژیم میشدم. حتی شاید به آنهایی که فالون گونگ را محکوم میکنند ملحق میشدم و از سرکوب آن حمایت میکردم. از همه مهمتر، اگر کتاب را یک هفته دیرتر میخواندم، ممکن بود شانس تمرین فالون گونگ را از دست بدهم.
کاش تمرین فالون گونگ را زودتر شروع کرده بودم
سه سال قبل از ژوئیهی ۱۹۹۹، چند نفر از دوستانم بارها به من توصیه کردند که فالون گونگ را بخوانم، اما پیشنهادشان را رد کردم، زیرا چیگونگ مدرسهی دیگری را تمرین میکردم. دو نفر از دوستانی که قبلاً چند بار به آنها جواب منفی داده بودم، در ژوئن ۱۹۹۹ به نزدم آمدند. یک نسخه از کتاب جوآن فالون را روی میز چایخوری قرار دادند و گفتند، "چرا آن را نمیخوانی؟ اين کتابی عالی است."
سپس آنجا را ترک کردند.
خیلی از آنها دلخور بودم. فکر میکردم، "چند بار مجبور شدم به شما جواب منفی بدهم؟ این درحالی است که میدانید چیگونگ مدرسهی دیگری را تمرین میکنم. باید به یک راه تزکیه تمرکز کنم. کتاب شما را نمیخوانم."
کتاب را روی میز چایخوری رها کردم، بدون اینکه حتی یکبار به آن دست بزنم. سرانجام یک هفتهی بعد شوهرم پیشنهاد کرد، "چرا کتاب را برایشان پس نمیفرستی؟ فقط به آنها بگو کتاب را خواندهای. آنها هرگز متوجه نخواهند شد."
فقط آن زمان بود که کتاب را برداشتم. هنگامی که قصد خروج از منزل و بازگرداندن کتاب را داشتم، آن را ورقی زدم. پس از خواندن اولین پاراگراف شیفتهی آن شدم:
"فای بودا عمیقترین چیز است. از تمام تئوریها در جهان، شگفتانگیزترین و خارقالعادهترین علم است. برای کاوش و پژوهش در این زمینه، مردم باید بهطور اساسی روش فکر کردن خود را عوض کنند. اگر نتوانند، حقیقت دنیا تا ابد یک راز برای بشریت باقی خواهد ماند و مردم عادی در قفسی که از جهلشان ساخته شده، برای همیشه آهسته و ناتوان حرکت خواهند کرد." ("لونیو" در جوآن فالون)
برگشتم و به داخل منزل رفتم. تصمیم گرفتم کتاب را بخوانم.
با کلمهی "بودا" کاملاً آشنا بودم، اما هرگز بهطور واقعی درک نکرده بودم که "بودا" چیست. موجودات الهی کجا هستند؟ چگونه شخصی، یک بودا یا یک موجود روشنبین میشود؟ چگونه فای بودا (به معنای "راه و روش گیتی") به ورای تمام تئوریهای جهان میرود؟ چرا فای بودا یک علم است؟ کاملاً شیفتهی کتاب شده بودم.
شروع به خواندن کتاب کردم و سؤالات بسیاری داشتم که میباید پاسخ داده میشد. آن را به دقت میخواندم و دربارهی تکتک جملاتش فکر کردم. واقعاً کتاب جالب توجهی است. چیزهایی میآموزد که هرگز نمیتوانستم از کتاب دیگری ياد بگيرم. همانطور که به خواندن کتاب ادامه میدادم، احترامم به معلم بیشتر میشد. همچنین نسبت به آن دو دوستی که در گذشته مکرراً پیشنهادشان را رد کرده بودم، احساس گناه میکردم.
آرزویم برای دست یافتن به قلبی نیکخواه و بازگشت به خود اولیهام
اولین باری که کتاب را خواندم، متوجه شدم که آن یک کتاب معمولی نیست. تمرین تزکیهای با فضایلی عالی را آموزش میدهد. مبدأ و تاریخ نوع بشر و همینطور مفهوم حقیقی زندگی را شرح میدهد. ساختار جهان و بدن انسان را توضیح میدهد. قانون جهانی را میآموزد و اینکه انسان سرانجام برای اعمال خوب پاداش گرفته و برای اعمال بد مجازات میشود.
همواره فکر میکردم که بودا و موجودات الهی افسانه هستند، اما اکنون میدانم موجودات روشنبین و حیاتهایی وجود دارند که از قلمروهای بالاتر هستند. آموختهام که رفتن به سطوح بالاتر و عروج به آسمانها، از طریق تمرین تزکیه امکانپذیر است، همانطور که شاکیامونی توانست به آن دست یابد. فالون گونگ حقیقت است. فالون گونگ علمی است بالاتر از علوم جامعهی عادی و به هیچوجه چیزی خرافی نیست.
هنگامی که جوآن فالون را میخواندم با چشم آسمانیام بوداها و موجودات الهی را میدیدم که مرا بیشتر ترغیب میکرد تا تعالیم استاد را دنبال کنم. مصمم شدم خصوصیات اخلاقیام را بهطور پیوسته رشد دهم تا به کمال دست یابم و به موجود روشنبینی در قلمروی بالاتر تبدیل شوم.
بیماری مزمنی که بیش از ۲۰ سال با من بود، ناپدید شد
بیماری مزمنی که بیش از ۲۰ سال با من بود، پس از مطالعهی جوآن فالون درمان شد. یکروز به تنهایی کتاب را در خانه مطالعه میکردم که ناگهان احساس کردم چیز بسیار گرمی پشت گردنم را لمس کرد.
ابتدا کمی ترسیدم. قبل از ادامهی مطالعه، استراحت کوتاهی کردم. اما طولی نکشید که احساس کردم جریانی گرم از پشت گردنم به طرف پائین، تا کف پاهایم حرکت کرد. احساس بسیار خوبی داشتم!
مدتی طول کشید تا متوجه شدم معلم بودند که انرژی را به درونم جاری کردند تا بدنم را پاک کنند. بلافاصله زانو زدم و درحالی که اشک میریختم از استاد برای نیکخواهیشان تشکر کردم. اولین باری بود که نیکخواهی استاد و قدرت شفادهی شگفتآور فالون گونگ را تجربه میکردم. دیگر هرگز در روزهای بارانی و مرطوب هیچ گونه درد یا ناراحتی را احساس نکردم.
درمان عوارض دردناک یک عمل ناموفق دندان
چند سال قبل از شروع تمرین فالون گونگ، باید یکی از دندانهای عقلم را عصبکشی میکردم. عصبکشی بهطور وحشتناکی پیش رفت و باعث آسیبهای زیادی شد که هیچ بیمارستانی نتوانست آنها را درمان کند. دچار احتقان قرنیه شدم. مردمک چشمم گشاد شد. در کنترل حرکت زبان و باز کردن کامل دهانم مشکل داشتم. خون و اخلاط در گوش چپ و بینیام جمع شده بود. آنقدر در سرم احساس سنگینی و گرفتگی میکردم که میخواستم آن را بشکافم تا تسکین پیدا کنم. صورتم متورم بود. کوفتگیهایی روی قسمت چپ چانه و حتی روی پای چپم داشتم. روی قوزک پای چپم یک برآمدگی بزرگ ظاهر شده بود. ضربان رگهای خونی را در شقیقهها و قسمت چپ چانهام احساس میکردم. دید تاری داشتم. با مشکلات پزشکی زیادی مواجه شده بودم. مجبور بودم قرصهای نیتروگلیسرین را همه جا با خود ببرم تا در صورت حملهی قلبی استفاده کنم. در بیمارستانهای پکن، شانگهای و شنیانگ بستری شدم، اما همچنان از عوارض بیماری رنج میبردم.
هرگز به فکرم خطور نمیکرد که تمام این مشکلات و بیماریها به همین سادگی با خواندن جوآن فالون ناپدید شوند. از آن زمان تا کنون از سلامتی کامل برخوردارم.
چند تن از پزشکانی که قبلاً در طول ویزیتهای عادی یا در اتاق اورژانس با آنها برخورد داشتم وقتی دوباره بهطور تصادفی مرا میدیدند، بسیار کنجکاو میشدند، "شما کاملاً سالم و پرانرژی به نظر میرسید. چرا در چند سال گذشته دیگر شما را ندیدهام؟"
به آنها میگفتم: "سلامتیام را با تمرین فالون گونگ بهدست آوردم. فالون گونگ تمام بیماریهایم را درمان کرد، بیماریهایی که بیمارستانها در درمان آنها عاجز بودند. فالون گونگ زندگی مرا نجات داد. دیگر هیچگاه بیمار شما نخواهم بود."
در ادامه میگفتم: "معلم من مرتکب هیچ کار اشتباهی نشده است. او به ما آموزش میدهد که انسانی خوب و پایبند به اخلاقیات باشیم. جیانگ زِمین (رئیس سابق حزب کمونیست چین) و حزب کمونیست هستند که اشتباه میکنند. آنها فالون گونگ را ممنوع کردهاند. تمرینکنندگان فالون گونگ را بهخاطر باور و اعتقادشان بازداشت کرده، شکنجه میکنند و میکشند. نگاه کنید! (چند حرکت از تمرینهای فالون گونگ را نشان میدادم.) چرا رژیم چین اینقدر نسبت به این تمرین حساس است که تمرینکنندگان را به هر طریق ممکنی تحت آزار و اذیت قرار میدهد؟"
چهرهشان خندان میشد.
میگفتم: "فالون گونگ مرتکب هیچ کار اشتباهی نشده است. اگر بپذیرید فالون گونگ درست است برایتان خوبخواهد بود."
آنها سر را به علامت تأیید تکان میدادند.
این معلم بود که سلامتم را بازگرداند. بسیاری از مردم محلهمان شاهد دگرگونی و بهدست آوردن سلامتیام بودهاند. من مدرکی زنده برای اثبات درستی فالون گونگ هستم.
رها شدن از افسردگی و نفرت
برای درمان عوارض ناشی از عمل ناموفق عصبکشی دندانم متحمل هزینههای پزشکی زیادی شده بودم. برای بازپرداخت یک سری از این هزینهها درخواست داده بودم، اما بسیاری از آنها رد شدند. هزینههای درمانیام روی هم انباشته شده بود، درحالی که وقت و انرژی زیادی را صرف میکردم تا موضوع را برای بخشهای اداری مختلفی که به مسئلهی بازپرداخت هزینههای پزشکی رسیدگی میکردند، توضیح دهم.
در ضمن، نتوانستم ترفیع شغلی بگیرم و افزایش دستمزد هم نداشتم، درحالی که احساس میکردم مستحق آنها هستم. احساساتم جریحهدار شده بود و افسرده بودم. احساس میکردم دنیا به من ستم میکند و در حقم بیانصافی شده است. از جامعه و دنیا رنجیده و عصبانی بودم. هر چیز و هرکسی را در جامعه سرزنش میکردم. مرتباً به ادارهی دادخواهی و استیناف مراجعه میکردم تا خواهان عدالت شوم، اما در واقع آنچه که به دنبالش بودم انتقام بود.
این فالون گونگ بود که مرا از تاریکی که سالها در آن بودم، بیرون کشید و نجات داد.
معلم بیان کردند،
"یک حقیقت را به شما میگویم: تمام روند تزکیه، روند دائمی رها کردن وابستگیهای بشری است."
معلم همچنین بیان کردند،
"مدرسهی ما مستقیماً روی ذهن شما تمرکز میکند. وقتی چیزی در مخاطره است، یا وقتی با کسی مشکلی دارید، اینکه بتوانید به آن چیزها کمتر اهمیت بدهید، موضوعی کلیدی است." (سخنرانی چهارم از جوآن فالون)
به تدریج، سخنان استاد به من کمک کرد تا این رنجش و کینه را رها کنم. در واقع عمل ناموفق دندانپزشک بود که سالهای بسیاری باعث رنج و عذاب من شده بود، اما او این کار را عمداً انجام نداد. او درس خواهد گرفت و در آینده کارش را بهتر انجام میدهد.
بهعنوان یک تمرینکننده باید نیکخواه باشم. برای مدتی بسیار طولانی، به ضرر و زیان وابسته بودم. برای سالهای زیادی قادر نبودم منافع شخصیام را رها کنم.
اگر همچنان به خسارت و نفع شخصیام وابسته باشم، هرگز نمیتوانم یک تزکیهکنندهی واقعی باشم. حقیقتاً از استاد سپاسگزارم که مرا از زندگی پر از نفرت و بیزاری نجات دادند.
بهعنوان یک تزکیهکننده، باید قادر باشم که سختیهای ذهنی را تحمل کنم. زمانی که با امتحانات در زمینهی خصوصیات اخلاقیام مواجه میشدم، بهطور منطقی میدانستم که باید خودخواهی را رها کنم، اما گاهی قادر به انجام آن نبودم. همانطور که به مطالعهی تعالیم فالون گونگ ادامه دادم، خصوصیات اخلاقیام را به تدریج اصلاح کردهام.
در حقیقت در این دنیا مالک چیزی نیستم. فقط از آن گذر میکنم. اینجا خانهی واقعی من نیست. اگر مالک تمام ثروتهای دنیا باشم، اما به کمال نرسم و به خانهی واقعیام باز نگردم، برایم معنایی ندارد.
سرانجام بزرگترین کینه و نفرتی را که در دوران زندگیام داشتم رها کردم. دیگر برای عدالتخواهی در مورد درمان نادرست به ادارهی دادخواهی و استیناف مراجعه نکردم.
البته نمیگویم که یک قدیس شدهام. فقط میخواهم بگویم که امروز انسان بهتری هستم، انسانی که احساس نفرت و رنجشش را رها کرده است، و تمام اینها به خاطر فالون گونگ است. با کمک فالون گونگ و بدون هیچ انگیزهی دیگری توانستم بهتر شوم. فقط این را به شما میگویم که وقتی از آن احساسات منفی رها میشوید حس بسیار خوبی خواهید داشت!
با تمرین فالون گونگ بسیار احساس خوشبختی میکنم. نه تنها سلامتیام را بهدست آوردم، بلکه انسانی باگذشت شدهام و دورنمای زندگی را مثبت میبینم. کلمات نمیتوانند قدردانی و سپاس مرا به فالون گونگ بیان کنند. دگرگونی و تغییر شکل زندگیام گواهی بر درستی فالون گونگ است.