(Minghui.org)
درود بر استاد محترم! درود بر همتمرینکنندگان!
پس از مطالعه اخیر سخنرانی استاد، "آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۳ نیویورک بزرگ"، درخصوص تزکیۀ چند سال اخیرم درک جدیدی بهدست آوردهام. موفق شدم برخی از موانعی را بردارم که باعث میشدند نتوانم آزار و اذیت مالی را که نیروهای کهن نظم و ترتیب داده بودند انکار کنم. در اینجا مایلم پیشرفتم را به استاد گزارش دهم و تجربهام را در این زمینه، با همتمرینکنندگان به اشتراک بگذارم. لطفاً اگر چیز نادرستی وجود دارد در اصلاح آن به من کمک کنید.
بهخاطر آزار و شکنجه وضعیت مالیام بدتر و بدتر شد
تمرین فالون دافا را در سال ۱۹۹۷ شروع کردم، در آن زمان دانشآموز مدرسه راهنمایی بودم. همه اعضای خانوادهام تمرینکننده هستند و از مزایای تمرین فالون گونگ بهره بردهاند. پس از اینکه آزار و شکنجه آغاز شد، پدرم بهعنوان دستیار محلیِ داوطلب، برای عدالتخواهی چند بار به پکن رفت، از این رو به هدفی برای پلیس محلی و ح.ک.چ تبدیل شد. منزلمان مکرراً غارت میشد و از ما پول اخاذی میکردند. پدرم آنقدر بر باورش استوار و راسخ باقی ماند تا اینکه تا سرحد مرگ تحت آزار و شکنجه قرار گرفت. در آن زمان در دانشگاه درس میخواندم. وضعیت مالی خانوادهام پیوسته بدتر میشد.
بدون در نظر گرفتن مشکلات و سختیها به جلو پیش برویم
بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه به خانه بازگشتم. درنتیجه آزار و شکنجه، منبع تولید مطالب روشنگری حقیقت در منطقهمان مختل شده بود. تعداد زیادی از تمرینکنندگان بازداشت و زندانی شدند. برخی از آنها محکوم و یا به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند و موجودی مطالب روشنگری حقیقتمان در منطقه تمام شده بود.
به گروهی از تمرینکنندگان ملحق شدم تا مکانهایی را برای چاپ جدید مطالب راهاندازی کنیم. در ابتدا با چالشهای زیادی مواجه شدیم، از جمله مشکلات فنی، تأمین مواد مصرفی و مسائل دیگر. مهمتر از همه این بود که در اثر فشار موجود احساس اضطراب و افسردگی میکردم. فشاری که بهدلیل مداخله از بعدهای دیگر بود و همچنین به دلیل اخباری بود که اخیراً درباره بازداشت و آزار و شکنجه مهلک برخی از همتمرینکنندگان شنیده بودم.
چون در شهرستانی که در آن زندگی میکردم هیچ یک از مواد لازم را نداشتیم، مجبور بودیم مواد مصرفی را از شهری بخریم که حدود ده کیلومتر از شهرستان ما فاصله داشت. به دلیل مسائل امنیتی و بودجه محدودمان، با خودروی شخصی به آنجا نمیرفتیم. یا با دوچرخهام میرفتم یا به همراه یکی از همتمرینکنندگان با موتورسیکلت میرفتیم. همیشه بههنگام بازگشت، دوچرخه را بیشتر از ظرفیتش، بار میزدیم.
در شبی زمستانی، با یکی از همتمرینکنندگان سوار بر موتورسیکلتی به خانه بازمیگشتیم، سرعت ما زیاد بود و من عقب نشسته بودم که ناگهان با آجر بزرگی در جاده برخورد کردیم. موتورسیکلت از کنترل خارج شد، در هوا چرخید و وارونه شد. من پرت شدم و آن تمرینکننده دیگر هم زیر موتور گیر افتاد. هیچکس دیگری هم در آن اطراف نبود. فوراً بلند شدم و گرد و خاک لباسم را تکاندم و به آن تمرینکننده دیگر کمک کردم از زیر موتورسیکلت بیرون بیاید. از استاد سپاسگزارم، هرچند تمام صورت آن تمرینکننده پر از خون بود، اما هیچیک از ما بهطور جدی آسیب ندیدیم. وقتی به خانه رسیدیم، دست و صورتمان را شستیم. این حادثه ابداً تأثیری روی ما نداشت؛ روز بعد، مطابق معمول سر کار رفتیم.
بدون درنظر گرفتن اینکه چقدر سخت بود، ما بر باورمان در دافا استوار و راسخ باقی ماندیم و همچنان با افکار درست به پیش رفتیم. مکانهای محلیمان را برای چاپ مطالب، دوباره از اول توسعه دادیم. با صفحات تکی و بروشورها شروع کردیم و بهتدریج آن را به کتابهای دافا، کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست و انواع سیدی توسعه دادیم. طولی نکشید که توانستیم تمام مطالب چاپی درخصوص دافا و نجات موجودات ذیشعور را که در منطقهمان مورد نیاز بود، تولید کنیم. همچنین توانستیم با ارائه مطالب و پشتیبانی فنی به تمرینکنندگان در مناطق اطراف نیز کمک کنیم.
بهواسطۀ درک سطحیام از دافا، میپنداشتم که در طول تزکیه، سختی و محنت عاملی ضروری برای رشد و اصلاحم است. فکر میکردم تا زمانی که بتوانم خودم را رشد دهم و تقوا جمع کنم، مهم نیست که فقیر باشم یا زندگیام سخت باشد. بهطور روشن درک نمیکردم که آنچه متحمل شده بودم آزار و شکنجهای بود که نیروهای کهن اعمال میکردند و تعمیمی از همان سیاست ح.ک.چ است که" خوشنامیشان را از بین ببرید، از نظر مالی ورشکستشان کنید، و جسمشان را نابود کنید." در واقع، اینکه توانستیم از سد نظم و ترتیب نیروهای کهن عبور کنیم بهطور کامل به حفاظت استاد، مطالعه فا و همکاری تمرینکنندگان برمیگشت. بدون آزار و شکنجه، هیچ یک از چنین سختیهایی وجود نخواهد داشت. مریدان دافا هنوز باید بتوانند با دنبال کردن مسیری که استاد نظم و ترتیب دادهاند تزکیه خود را کامل کنند.
استاد به ما آموزش دادند،
"از همه اساسیتر اینکه، همگی هنوز احتیاج دارید در فرآیند درهم کوبیدن آزار و اذیت نیروهای کهن، تقوای عظیم بزرگتان را بنیان نهید و به بالاترین موقعیتتان برگردید. پس این، موضوع رسیدن به کمال در قلمروهای عادی نیست و نه اینکه آن در کمال عادی قابل دستیابی است." ("مریدان دافای دوره اصلاح فا"، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر ۲)
صرفاً به دلیل سختیها نیست که بالغتر میشویم. از طریق روند عبور از سختیها و رنجهایی که نیروهای کهن نظم و ترتیب میدهند، بهعنوان خدایان تقوای عظیممان را بنا مینهیم. اما نمیتوانیم این سختیها را گرامی بداریم. استاد آزار و شکنجه یا نظم و ترتیب نیروهای کهن را تأیید نمیکنند. چرا باید رنج و سختی را بهعنوان الزامی برای بهبود و رشدمان درنظر بگیریم؟ اگر سختیها را تأیید کنیم، آیا به این معنی نیست که آن را درخواست کردهایم؟ گاهی اوقات، درحالیکه فکر میکردم اگر نیروهای کهن درد و رنجی را اعمال نکنند، رشد در تزکیه مشکل است، از وجود این سختیها احساس رضایت میکردم.
درک مفهوم غنی و فقیر از منظر فا
در سال ۲۰۰۷ ازدواج کردم. همسرم نیز یک تمرینکننده بود. قبل از ازدواج، بهطور مداوم تحت آزار و اذیت قرار گرفته بود. به دلیل باور راسخش به دافا مجبور شد کالج را رها کند. به دفعات زیادی بازداشت شد و اخیراً در یک اردوگاه کار اجباری به مدت سه سال حبس بود.
از آنجا که هر دوی ما تمرینکننده دافا هستیم و زندگیمان همواره دشوار بوده است، تزکیه را بالاترین اولویتمان قرار دادیم. تا زمانی که میتوانستیم از عهده تهیه مواد غذایی و هزینههای اولیه زندگیمان برآییم، نه استاندارد بالایی برای زندگی داشتیم و نه به چیزهای مادی اهمیت میدادیم. در واقع این شکافها در ذهنمان نظم و ترتیبِ نیروهای کهن را تصدیق میکردند. هنگامی که در یک شرکت مشغول به کار بودم، حقوق و دستمزدم فقط کفاف نیازهای اولیه خانوادهمان را میداد.
در سال ۲۰۰۹، کسب و کار خودم را شروع کردم. ایده و فکرهایم ساده بودند: فرصت و انعطافپذیری بیشتری داشته باشم تا در روشنگری حقیقت کمک کنم. فکر نمیکردم که باید چه میزان درآمد داشته باشم. اگر درآمدم هزینههای زندگیمان را پوشش میداد، راضی بودم. برنامه بلندمدتی نداشتم، بنابراین کسب و کارم رونق زیادی نداشت. گاهی اوقات حتی تأمین مخارج خانوادهام نیز سخت بود. این در واقع نتیجه وابستگیام به زمان در اصلاح فا بود. اتفاقی که بعد از آن رخ داد باعث شد از خودم بپرسم آیا درک اولیهام از دیدگاه فا صحیح بوده است یا نه.
پس از اینکه همسرم مجبور به رها کردن کالج شد، خانوادهاش اغلب اوقات تحت آزار و اذیت قرار میگرفتند و پلیس بهطور ناگهانی به منزلشان هجوم میبرد. بسیاری از بستگان، همسایگان و دوستانش، آنچه را که اتفاق میافتاد درک نمیکردند و او را برای تمرین دافا سرزنش میکردند. فکر میکردند او آینده خود را بهخاطر باورش خراب کرده بود، بنابراین نمیخواستند به ما گوش دهند تا حقیقت فالون گونگ را به آنها بگوییم. این وضعیت تغییر نکرد تا زمانی که ماشینی خریدم.
در سال ۲۰۱۰، بهخاطر کارم ماشینی خریدم. هنگامی که بستگان همسرم در زادگاهش در معبد بودند، با ماشینمان به دیدن آنها رفتیم تا تلاش کنیم نجاتشان دهیم. بعد از اینکه با خودروی شخصیمان رفتیم بسیاری از بستگانش به حرفهایمان گوش دادند. این باعث شد صحبت کردن با آنها درباره فالون گونگ بسیار راحتتر شود، چیزی که در گذشته تقریباً غیرممکن بود. بسیاری از بستگان وی از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند، از جمله آنهایی که قبل از خرید ماشین، وقتی با آنها درباره فالون گونگ صحبت میکردیم، سرسخت و بیحوصله بودند.
درباره تعدادی از عواملی که سبب این تغییر در بستگانش شده بود، فکر کردم. یکی از عوامل این بود که در روند اصلاح فا، تعداد موجودات شیطانی بهطور قابلملاحظهای کاهش یافته و توانایی آنها برای کنترل مردم ضعیف شده بود. بنابراین درک حقیقت فالون گونگ برای مردم راحتتر بود. همچنین، با رشدمان در تزکیه، افکار درستمان قویتر شده و وابستگیهای بشریمان کاهش یافته بود. خلوص کلاممان باعث افزایش تأثیر آن در نجات مردم میشد. در نهایت، زمانی که مردم باور کردند ما ثروتمند هستیم و زندگی آسودهای داریم، دیگر به دیده تحقیر به ما نگاه نمیکردند. گرچه چنین رفتاری ناخوشایند بود، اما با گوش دادن به صحبتهایمان، بهطور متفاوتی با ما رفتار کردند.
بعداً متوجه شدم که این موضوع را از دیدگاه فا درک نکرده بودم. مردم ایدههای خود را دارند. بهعنوان مریدان دافا، مأموریت ما این است که آنها را نجات دهیم- نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که آنها به استاندارد بالایی برسند. استاد تمام راه را تا جهان بشری آمدهاند تا موجودات ذیشعور را نجات دهند زیرا آنها از استانداردهای معین منحرف شدهاند. مریدان دافا باید بدون درنظر گرفتن رفتار مردم، آنها را نجاتشان دهند.
فقط بخش کوچکی از مردم با کیفیت مادرزادی نسبتاً خوب که به اخلاقیات ارزش و بها میدهند، ما را بر اساس تقوایمان ارزیابی میکنند و وضعیت مالیمان را معیار سنجش قرار نمیدهند. اکثر مردم، دیگران را بر اساس دیدگاههای خودشان قضاوت میکنند. آنها فکر میکنند که افراد ثروتمند لایقتر و شایسته احترام بیشتری هستند. تبلیغات ح.ک.چ آنان را مسموم کرده است. بستگان همسرم فکر نمیکردند مشکلاتی که ما در زندگی با آنها مواجه هستیم، ناشی از آزار و شکنجه است. آنها معتقد بودند که ما با مشکلات مواجه میشویم چون افرادی ناموفق و بازندهایم که دنبال راهی برای خروج و نجات از این وضعیت هستیم. ازآنجاکه نظرشان درباره ما منفی بود، برایشان مشکل بود تا چیزی را که به آنها میگفتیم قبول کنند.
هدف نیروهای کهن این است که با استفاده از بهانهای برای آزمایش ما، موجودات ذیشعور را نابود کنند. به همین دلیل نمیتوانیم نظم و ترتیب نیروهای کهن و آزار و شکنجه را درهم بشکنیم. نیروهای کهن با استانداردی که قبلاً برای تزکیهکنندگان تعیین شده، ما را میآزمایند. آنها از کارمایمان بهعنوان بهانهای استفاده میکنند تا ما را به رنج و زحمت بیندازند. اگر موفق شویم از آن نظم و ترتیب عبور کنیم و نجات یابیم ما را تأیید میکنند و اگر نتوانیم، ما را از بین خواهند برد. چه موفق شویم چه نشویم، موجودات ذیشعور نابود خواهند شد، زیرا اکثر مردم نمیتوانند هیچگونه امید یا رضایتی را در اینکه مرید دافا باشند ببینند. آنچه آنها مشاهده میکردند این بود که ما در فقر زندگی میکردیم و زندگی سختی داشتیم. درنتیجه، گرفتار تبلیغات افتراآمیز علیه دافا و مریدان دافا میشدند و نمیتوانستند از آن جان سالم بهدر ببرند.
اندیشۀ پیشین ما بر اساس منیتمان ساخته شده بود. تزکیه ما به نحوی به موقعیت تمرینکنندگان در گذشته مرتبط بود: ما از طریق تزکیه رشد میکردیم و اهمیتی نمیدادیم که مردم درباره ما چه فکری میکردند؛ زمانی که تزکیهمان را کامل میکردیم اینجا را ترک میکردیم و کسانی که نمیتواستند نجات پیدا کنند، نابود میشدند. ما قلبمان را نمیگشودیم تا همه مردم را با نیکخواهی در آغوش بگیریم و آنها را نجات دهیم. اگر بخواهیم تاحد ممکن افراد بیشتری را نجات دهیم باید دیدگاههایشان را درنظر بگیریم. باید رفتار و سلوک مریدان دافا را نشان دهیم، امید، خوشبختی و برکت را برای مردم به ارمغان آوریم، تا بتوانیم تعداد بیشتری از آنها را نجات دهیم.
همانطور که استاد بیان کردند:
"وقتی کسب و کار شما حتی بیشتر رشد کند و سرمایهی بیشتری داشته باشید خوشحال خواهم بود. تنها نگرانی من این است که به این نرسید. اگر همگی استطاعت مالی زیادی میداشتید، آیا توان بیشتری نمیداشتید که برای این کارهایی که مریدان دافا انجام میدهند تا به فا اعتبار بخشند استفاده کنید؟ آیا این عالی نمیبود؟ هرگز به شما نگفتهام شبیه آن تزکیهکنندگان مقیم کوهستان باشید که ترجیح میدهند فقیر باشند. این بدین دلیل است که وقتی تزکیهی شما در اجتماع عادی بشری انجام میشود نمیتوانید به آن شکل باشید." (آموزش فای ارائه شده در جلسهی اپک تایمز)
نفی آزار و اذیت مالی و ایفای نقش اول در نجات موجودات ذیشعور
استاد بیان کردند،
"استاد با هدایت همهی شما در انجام شنیون، در واقع در حال ارائهی الگویی به شماست. من شنیون را بهترین نمایش در جهان ساختهام. دستکم اینکه، در هنرهای نمایشی، در حوزهی هنر، نقش اول را ایفا میکند. آنوقت دربارۀ سایر پروژههایمان چطور؟ وقتی آنچه که انجام میدهید به مختصر موفقیتی دست مییابد، خیلی احساس رضایت میکنید. اما آیا شما [در حوزهی خود] در حال ایفای نقش اول هستید؟ شما حتی نتوانستهاید نقشی کمکی را ایفا کنید، و برخی نقش یک دلقک را ایفا میکنند! آیا این چیزی است که مریدان دافا باید انجام دهند؟ آیا این چیزی است که استاد از شما خواسته است انجام دهید؟ برخی از ما میگوییم، 'ما بودجهی کافی نداریم، برای همین نمیتوانیم پروژه را پیش ببریم.' اما علتش این است که در آن به خوبی عمل نکردهاید. شما آن را بهعنوان چیزی که مریدان دافا واقعاً میبایست انجام دهند، بهعنوان یک شرکت واقعی که اداره کنید در نظر نگرفتید." (آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۳ نیویورک بزرگ)
پس از مطالعۀ این فا، درباره کسب و کارم فکر کردم. همیشه آن را بهعنوان شغلی برای پاسخگویی به نیازهای مالی اولیه خانوادهام درنظر گرفته بودم. حتی سعی نمیکردم که موفق باشم یا آن را مانند فرصتی برای دیدار با افراد مختلف تلقی کنم تا با آنها درباره فالون گونگ صحبت کنم. هرچند مطالب روشنگری حقیقت را به مشتریانم میدادم. به کسب و کارم بهعنوان شغلی کوتاهمدت نگاه میکردم، چون فکر میکردم که تزکیه به زودی به پایان میرسد و صرف زمان و تلاش برای کسب و کار بیهوده است.
پس از آن متوجه شدم که خودخواه بودم و فقط روی کمال خودم تمرکز کرده بودم. واقعاً از دیدگاه موجودات ذیشعور به کسب و کارم نگاه نمیکردم تا بتوانم آنها را نجات دهم. برایم روشن شد که خودم این امکان را فراهم کردم تا کسب و کارم دچار رکود شود. چون درباره ایفای نقش اول فکر نمیکردم. طوری که دیگران ببینند شاگردان دافا امیدوارند و آیندهای روشن دارند. ازاینبهبعد، باید به بهبود و پیشرفت قابلتوجهی دست یابم. باید از کسب و کارم استفاده کنم تا با افراد بیشتری دیدار داشته باشم و حقیقت فالون گونگ را برایشان روشن کنم.
با روشنبینی از طریق فا و برای نجات موجودات ذیشعور بیشتر، شروع کردم تا بهخصوص در حوزه کاریام نظم و ترتیب و رنج و محنتهای نیروهای کهن را درهم بشکنم. مصمم شدم که نقش اول را ایفا کنم و در کسب و کارم موفق شوم، بهطوریکه بتوانم با افراد بیشتری ارتباط برقرار کنم. بهخصوص افرادی از طبقات بالا. نجات این افراد نسبتاً مشکل بود، چون آنها زندگی بسیار راحتی داشتند. تصمیم گرفتم با این افراد مرفه ارتباط برقرار کنم و این امکان را فراهم آورم تا طرف خوب و مثبت مریدان دافا را ببینند. از این طریق میتوانند از سمی که توسط تبلیغات ح.ک.چ بهتدریج در آنها القا شده، رها شوند. آنها زمانی نجات پیدا میکنند که درباره فالون گونگ و مریدان دافا آگاه شوند.
پس از بهدست آوردن درکی جدید، کسب و کارم بهطور قابلملاحظهای رونق گرفت. سفارشات سرازیر شدند. در پشت هر سفارش، موجودات ذیشعوری هستند که نجات پیدا میکنند. این شروع خوبی است، اما هنوز راهی طولانی برای رفتن در پیش است. باید کارم را بهتر انجام دهم و انتظارات موجودات ذیشعور را برآورده کنم تا تعداد بیشتری از آنها را نجات دهم.
سخن آخر
امیدوارم که همه مریدان دافا بتوانند نقش اول را در جامعه بشری ایفا کنند، بهطوری که موجودات ذیشعور نه تنها بتوانند این آزار و شکنجه را ببینند، بلکه با امید از سوی ما، ترغیب و دلگرم شوند. چرا همه ما بهطریقی مثبت، نقشی اول را ایفا نمیکنیم تا بتوانیم موجودات ذیشعور بیشتری را نجات دهیم؟
مریدان دافا باید در تمام زمینهها مسیر مثبتی را بنا کنند تا مردم آنها را دنبال کنند: مریدان دافایی که کشاورز هستند باید بهترین محصولات را پرورش دهند؛ افرادی که کارآفرین هستند باید صادق و قابلاعتماد باشند و کسب و کار موفقی داشته باشند؛ دانشمندان باید کوشاتر بوده و به یافتههای علمی بزرگتری دست یابند؛ کسانی که از مقامات دولتی و نمایندۀ مردم هستند باید آراسته باشند و استانداردهای بالایی را دنبال کنند.
اگر همه ما نقشهای اول را ایفا کنیم، مردم میتوانند سمت فرخنده و نیکوکار مریدان دافا را مشاهده کنند و دافای قدرتمند را در جهان بشری ببینند. بهاینترتیب، میتوانیم از شر شیطان رها شویم و موجودات ذیشعور بیشتری را نجات دهیم.