(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در سال ۲۰۰۲ شروع کردم. در اینجا مایلم تجربیات تزکیهام را به اشتراک بگذارم؛ تجربیاتی که از روشنگری حقیقت در مکانهای مربوط به جاذبههای توریستی تایوان دارم و همچنین تجربیاتی مربوط به اینکه چگونه از طریق تماسهای تلفنی مردم را در چین به خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن ترغیب کردم.
سه کار را بهخوبی انجام دادن
پس از فوت شوهرم، مسئولیتها و وظایف معدودی داشته و در نتیجه وقت آزاد زیادی داشتم. از این وقت آزادم استفاده میکردم تا موجودات ذیشعور را نجات داده، تمرینکنندهای کوشا باشم و بر خوب انجام دادن سه کار تمرکز میکردم.
هر روز تمرینات را در محل تمرین انجام میدادم، فا را مطالعه کرده و آن را از بر میخواندم. بعدازظهرها برای روشنگری حقیقت به مکانهای توریستی میرفتم. یکبار همتمرینکنندهای پرسید: "شما هر روز دهها نفر از مردم چین را متقاعد میکنید تا از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند، چطور آن را انجام میدهید؟ آیا از اینکه تنها زندگی میکنید احساس تنهایی نمیکنید؟" با لبخند جواب دادم، "وقت این را ندارم که احساس تنهایی کنم." اما زمانی که به سخنان استاد فکر میکنم، اغلب اشک از چشمانم جاری میشود و احساس میکنم که باید عجله کنم،
"اما هنوز نهایت تلاش خود را خواهیم کرد که تعداد بیشتری را نجات دهیم، سریعاً آنها را نجات دهیم، و عجله کنیم که قبل از اینکه آن زمان فرا رسیده باشد هنوز حیاتهای بیشتری را نجات دهیم." (" آموزش فای بیستمین سالروز")
گاهی پس از گذراندن بعدازظهر خود در مکانهای توریستی، احساس خستگی میکنم و دوست دارم استراحت کنم. یک بار، بهمحض اینکه دراز کشیدم تا چرتی بزنم، دندانم درد گرفت. هرچه غلت زدم و جابجا شدم، نتوانستم بخوابم. سپس به خاطر آوردم که آن روز برای روشنگری حقیقت هیچ تماسی با چین نگرفته بودم. بلند شدم و به منظور گفتن واقعیتهای فالون دافا به مردم چین و ترغیب آنها به خروج از حزب، با چین تماس گرفتم. پس از حدود ده تماس تلفنی، درد دندانم متوقف شد.
وقتی افکار درست میفرستم، گاهی صداهایی حامل پیامهای منفی، با من مداخله میکنند و افکار بدی را دربارهی دافا به ذهنم میآورند. معمولاً میتوانم حس کنم که آن افکار، جزئی از من نیستند، زیرا کارمای فکری هستند که با من مداخله میکنند. سپس برای از بین بردن آنها افکاری قوی میفرستم. وقتی چنین چیزی رخ میدهد، سخنان استاد را بهخاطر میآورم:
"فا میتواند تمام وابستگیها را در هم شکند، فا میتواند تمام شیطانها را منهدم کند، فا میتواند تمام دروغها را متلاشی کند و فا میتواند افکار درست را نیرومند کند." ("مداخله را دور کنید" از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
هر زمان که با مداخله کارمای فکری روبرو میشوم، فا را بیشتر مطالعه کرده یا بهمنظور تقویت افکار درستم هنگیین را از بر میخوانم.
درک سخنان استاد
استاد بیان کردند،
"به هر اندازه که سطح شینشینگ وی بود، گونگ او نیز به همان اندازه بود." (جوآن فالون)
خانهای که اجاره کردهام، قفلی استوانهای شکلی داشت که شکسته بود. در بسته میشد اما قفل نمیشد. یک روز صبح در را بستم و به محل تمرین رفتم. به محض بازگشت به خانه، متوجه شدم در از داخل قفل شده و با کلید من یا کلید خانم صاحبخانه باز نمیشود. فکر کردم از خانم صاحبخانه، که او نیز تمرینکننده بود، درخواست کنم که یک قفل جدید نصب کند. از آنجا که ما هر دو تمرینکننده بودیم، نمیخواستم از او سوءاستفاده کنم، بنابراین فکر کردم که شاید بتوانیم هزینه این کار را بین خودمان تقسیم کنیم.
او بهجای اینکه نیت خوبم را درک کند، گفت، "پس میخواهی هزینه همه چیزهای شکسته را من پرداخت کنم؟ مسئولیت آن با من نیست. باید با شوهرم در مورد آن صحبت کنی." شوکه شدم و فکر کردم، "قفل شکسته و شما صاحبخانه هستید. من با پیشنهاد تقسیم کردن هزینهها، به شما لطف میکنم." کمی ناراحت شدم و سپس سخنان استاد را به خاطر آوردم،
"شهرت، منفعت، احساسات– همه را تزکیه کنید،
و در تزکیه به افلاک صعود کنید،
با چشم نیکخواهی به دنیای بشری بنگرید،
آنگاه است که از جادوی توهم رهایی مییابید." ("موفقیت در کمال" از هنگ یین)"به عنوان یک تزکیهکننده
فرد همیشه در جستجوی اشتباهات خودش است
این مؤثرترین راه برای رها کردن وابستگیها است
هیچ راهی برای فرار از سختیها وجود ندارد، کوچک یا بزرگ
[در طی یک تضاد، اگر بتوانید به یاد آورید:]
'حق با اوست،
و من اشتباه میکنم'
چه چیزی برای مجادله باقی میماند؟"
("حق با چه کسی است، چه کسی اشتباه میکند" از هنگ یین ۳)
با اندیشیدن به این اصول فا متوجه شدم که به رقابتجویی وابسته بودم. غیرتمرینکنندگان اصول خود را دارند، اما من باید اصول فا را دنبال کنم. پس از آن احساس آرامش کرده و دیگر گله و شکایتی نداشتم.
درک ارزش نگاه به درون
روز بعد، درحالی که منتظر اتوبوسی بودم که به آن منطقهای توریستی میرفت، از طریق تلفن با چین تماس گرفتم و مردم چین را به خروج از حزب ترغیب کردم. یکی از آنها فوراً موافقت کرد که از حزب خارج شود. برای صرفهجویی در زمان، فا را در اتوبوس مطالعه کردم. وقتی سخنرانی چهارم را میخواندم صورتم غرق در اشک شده بود،
"بنابراین از حالا به بعد وقتی با تضادی مواجه شدید نباید فکر کنید که آن بهطور تصادفی بوده است. این بدین دلیل است که وقتی تضادی پیش میآید، ممکن است معلوم نباشد از کجا یکدفعه سر و کلهاش پیدا میشود، اما بهطور تصادفی اتفاق نمیافتد. آن برای این است که شینشینگ شما را رشد دهد. تا وقتی خود را بهعنوان یک تمرینکننده ببینید، قادر خواهید بود آن را بهخوبی اداره کنید." (جوآن فالون)
به تضادم با خانم صاحبخانه فکر کردم و از استاد سپاسگزار بودم که مسائل را به من تذکر داده بودند.
پیش از این نمیدانستم چگونه به درون نگاه کنم، اما بعد از اینکه روشنگری حقیقت، مطالعه فا و از برخواندن فا را شروع کردم، یاد گرفتم که در هنگام مواجهه با تضادها چگونه به درون نگاه کنم. آن روز کارها به خوبی پیش رفت و حدود سی تا چهل نفر چینی از حزب خارج شدند. فکر میکنم بهخاطر آن بود که وابستگیهایم را رها کرده بودم. همانگونه که استاد بیان کردند، "به هر اندازه که سطح شینشینگ وی بود، گونگ او نیز به همان اندازه بود." (جوآن فالون) متوجه شدم که توانایی ما برای نجات موجودات ذیشعور به این ارتباط دارد که چطور خودمان را خوب تزکیه میکنیم.
مردی از چین به سویم آمد و با لبخند گفت، "سپاسگزارم! سپاسگزارم!" توریستی از استان سیچوان همانطور که به سوی اتوبوس تور برمیگشت فریاد زد، "فالون دافا خوب است." آن روز وقتی به خانه بازگشتم، خانم صاحبخانه از من عذرخواهی کرد. در جوابش گفتم، "سپاسگزارم که به من کمک کردید تا رشد کنم!"
تزکیه خوب، اساس و بنیان لازم برای توانایی ما در نجات موجودات ذیشعور
یک بار در منطقه توریستی مذکور، یک راهنمای تور با عصبانیت مانع از این شد که در رابطه با خروج از حزب، با یک توریست چینی صحبت کنم. از این کارش خیلی خوشم نیامد. درحال ایجاد مزاحمت برای شغل او نبودم و آن توریست حتی جزو گروه وی نبود.
بهمحض بروز این فکر، او حتی بیشتر از دست من ناراحت شد و تهدید کرد که مرا تحویل پلیس میدهد. ناگهان متوجه شدم که افکارم مهربانانه نیستند. راهنماهای تور نیز موجودات ذیشعوری هستند که باید نجات داده شوند. متوجه شدم که باید نسبت به او نیکخواه باشم و مانع از این شوم که کارمای بیشتری برای خودش ایجاد کند. اگر مرا تحویل پلیس میداد، روی محیط روشنگری حقیقت ما تأثیر میگذاشت. هنگامی که نیکخواهیام پدیدار شد، برای از بین بردن عناصر بدی که او را کنترل میکردند، افکار درست فرستادم. ناگهان لبخند زد، گویی هیچ اتفاقی رخ نداده بود.
بهطور فزایندهای برایم روشن است که تنها زمانی که خودمان را بهخوبی تزکیه میکنیم، قادریم موجودات ذیشعور را نجات دهیم.
در پایان، برای تشویق همتمرینکنندگان میخواهم شعر استاد با نام "ارادهای که فروکش نمیکند" را به اشتراک بگذارم:
ارادهای که فروکش نمیکند (به سبک شعر سلسلهي سونگ)
"درحالیکه از زمان و مکان پیشی میگیرد،
اصلاح- فا باسرعت بهپیش حرکت میکند
چالشها عظیم هستند،
اما ارادهتان استوار است
شروران لگامگسیخه هستند،
اما شما پایداریتان را حفظ میکنید
درحالیکه شیطان را میزدایید گو اینکه گرد و غبار را میتکانیدمریدانم،
مسیر دافا را بهطور مستقیم بپیمایید
بادا که درخشش شما دنیای بشری را مورد لطف قرار دهد،
همانطور که ورای سهقلمرو میروید
مریدان فا،
کوشا باشید، با ارادهای که فروکش نمیکند
سالهای بیشمار سختی همگی برای این زمان بود"
(به تمامی مریدان دافا در سراسر دنیا و در سرزمین چین، فستیوال نیمهی پاییز مبارک!)
سپاسگزارم استاد! سپاسگزارم همتمرینکنندگان!