فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

بزرگداشت چهاردهمین روز جهانی فالون دافا: توانایی جذب شدن در حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری حقیقتاً فوق‌العاده است

26 مه 2013

(Minghui.org) تمرین فالون گونگ (فالون دافا) را در اوایل سال ۱۹۹۸ آغاز کردم. تمایل دارم برخی از تجربه‌ها و درک‌های تزکیه‌ام را در بزرگداشت چهاردهمین روز جهانی فالون دافا به ‌اشتراک بگذارم.

رشد خصوصیات اخلاقی‌ام

در خانواده‌ای سیاسی متولد شدم. پدرم یک مقام مدیریتی سطح بالای شهری در چین بود. وضعیت مالی نسبتاً خوبی داشتیم. از آنجایی که کوچک‌ترین عضو خانواده بودم، والدین و خواهر و برادرهایم مرا تا حد بسیار زیاد و به شکل بسیار بدی لوس کرده بودند. در نتیجه خیلی خودسر و سرسخت شده بودم، دوست داشتم همه چیز را در کنترل داشته باشم و حساس و عصبی بودم. همیشه هرچه را که می‌خواستم به دست می‌آوردم.

با این وجود، در سه ماه اول پس از شروع تمرین فالون گونگ، هنگامی که با وسوسه‌ها و آزمایش‌ها مواجه می‌شدم کلمات "حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری" را پیش روی چشمانم می‌دیدم. هر بار که نزدیک بود کاری برخلاف اصول تزکیه‌ی فالون گونگ انجام دهم، مانند آب دهان بر زمین انداختن، ریختن آشغال بر زمین، عبور از چراغ قرمز یا رد و تکذیب حرف‌های دیگران برای برنده شدن در بحث و جدل‌ها، این سه کلمه را جلوی چشمانم می‌دیدم که باعث می‌شد رفتارم را کنترل کنم.

در سال ۲۰۰۱، هنگامی که آزار و شکنجه‌ی فالون گونگ در چین به اوج خودش رسید، به‌خاطر اینکه علناً درباره‌ی فالون گونگ صحبت کرده بودم بازداشت شدم. علی‌رغم ماده‌ی ۳۵ و ۳۶ قانون اساسی چین که آزادی بیان و باورهای مذهبی شهروندان چینی را تضمین می‌کند، به‌خاطر تهیه و توزیع مطالب رایگانی که حاوی واقعیت‌های مهمی درباره‌ی فالون گونگ بود، به زندان محکوم شدم. درحالی که در حبس بودم یک هم‌تمرین‌کننده‌ی فالون گونگ موفق شد نسخه‌ای از هونگ‌یین و مقالات جدید معلم را به دستم برساند. شعر معلم به‌من کمک کرد تا متوجه وابستگی‌هایم شوم. معلم بیان کردند،

"گرچه شاید در حبس هستید،
اندوهگین و ناراحت نباشید
با افکار و اعمال درست ادامه دهید،
و فا با شما است
با آرامش درباره‌ی وابستگی‌هایی که دارید تأمل کنید
افکار بشری‌تان را بزدایید
و شیطان به‌طور طبیعی محو می‌شود" ("اندوهگین نباشید" از هونگ‌یین ۲)

درباره‌ی اینکه در گذشته چطور با خانواده‌ام رفتار کرده بودم تأمل کردم و نامه‌هایی برای آنها نوشتم تا بابت اشتباهات گذشته‌ام عذرخواهی کنم. خواهر بزرگترم وقتی نامه‌ای را که برایش نوشته بودم خواند، گریست. او گفت "هرگز حتی یک میلیون سال دیگر هم انتظار نداشتم که خواهر کوچکم از من عذرخواهی کند."

هر کسی که مرا می‌شناخت وقتی عباراتی مانند "متأسفم" را از من می‌شنید شوکه می‌شد. می‌توانید تصور کنید که در گذشته چقدر مغرور و خودسر بودم.

هنگامی که داستانم را با هم‌تمرین‌کنندگان در میان گذاشتم، برخی عقیده داشتند که اصلاً نیازی به عذرخواهی نبود. برای‌شان توضیح دادم، "چون فالون گونگ را تمرین می‌کنم توانستم خودم را متقاعد کنم که عذرخواهی کنم." معلم بیان کردند،

"[...] هرگاه مسائلی با دیگران دارید اول فکر کنید که آیا آنها می‌توانند آن‌ را تحمل کنند یا آیا برای آنها باعث صدمه‌ای نمی‌شود، آن‌گاه مشکلی نخواهید داشت. بنابراین وقتی تزکیه می‌کنید باید از استانداردهای بالا و حتی بالاتری پیروی کنید." (جوآن فالون)

اگر به‌خاطر فالون گونگ نبود، هرگز نمی‌توانستم سخت‌ترین تحقیرهایی را که در زندان با آنها مواجه شده بودم تحمل کنم. دچار فروپاشی ذهنی می‌شدم.

خواهر و برادرهایم پس از عذرخواهی من، فالون گونگ را تحسین می‌کردند. "فالون گونگ واقعاً فوق‌العاده و خاص است! معلم شما بزرگوار است! تو را به چنین شخص فوق‌العاده‌ای تبدیل کرده است!"

تغییرات جسمی‌ام

در سال ۱۹۹۸ برای اولین بار برای تمرین گروهی فالون گونگ به یک مکان عمومی رفتم و با آنها همراه شدم. دستیار داوطلب فالون گونگ در آنجا به من گفت که چهره‌ی بیمارگونه و لک‌های زیادی بر صورتم داشتم. شبیه اسکلتی بودم که راه می‌رفت. البته این را به من نگفته بود تا زمانی که بیشتر با هم آشنا شدیم.

می‌دانستم که تمرین را خیلی دیرتر از افراد دیگر شروع کرده بودم، بنابراین باید کوشا می‌بودم و خودم را به آنها می‌رساندم. معلم نیز با اشاراتی مرا آگاه کرده‌اند که کوشاتر باشم. کتاب جوآن فالون (متن اصلی فالون گونگ برای مطالعه) را هر دو یا سه روز یک‌بار از ابتدا تا انتها می‌خواندم. توانستم جوآن فالون را در عرض هشت ماه از بر بخوانم. تقریباً همیشه اولین کسی بودم که به محل تمرین گروهی می‌رسید. به ‌محض اینکه مدیتیشن نشسته‌ی فالون گونگ را یاد گرفتم حداقل برای ۴۰ دقیقه آن را انجام می‌دادم. تنها پس از ده روز توانستم، آن را برای مدت ۶۰ دقیقه و پس از ۳۰ روز به ‌مدت ۹۰ دقیقه انجام دهم. تمرین فالون گونگ تأثیر شگفت‌انگیزی بر سلامتی جسمی‌ام داشت.

پس از انجام تمرینات فالون گونگ به مدت ده روز، هنگامی که طبق معمول هر روز صبح درحال آرایش بودم، به‌طور اتفاقی یک فاندیشن آرایشی گران‌قیمت از دستم افتاد. آن روز هنگامی که جوآن فالون را مطالعه می‌کردم متوجه عبارتی شدم.

معلم بیان کرد،

"به‌عنوان‌ شوخی‌، خانم‌های‌ جوان‌ همیشه دوست‌ دارند آرایش کنند و می‌خواهند چهره‌ی خود را ‌بهتر و زیباتر کنند. می‌توانم‌ به‌ شما بگویم‌ که‌ اگر به‌طور واقعی‌ یک روش‌ تزکیه‌ی‌ بدن و ذهن را انجام دهید، به‌طور طبیعی‌ به‌ آن منظور خواهید رسید، و می‌توانم تضمین‌ کنم که نیاز ندارید آرایش کنید." (جوآن فالون)

متوجه شدم که دیگر نیازی به آرایش ندارم.

در سال ۲۰۰۱ به‌خاطر تمرین فالون گونگ و روشنگری حقیقت درباره‌ی فالون گونگ، بازداشت و زندانی شدم. دیگران می‌گفتند به‌عنوان کسی که در زمستان هیچ محصولی را برای مراقبت از پوستش استفاده نمی‌کند، بهترین پوست را دارم. نگهبانان زندان و زندانیان نسبت به من بسیار حسادت می‌کردند. از این فرصت استفاده می‌کردم تا به آنها بگویم پوست خوبم گواه زنده‌ای بر قدرت فالون گونگ است.

با دوستی که چندین سال بود که او را ندیده بودم، ملاقات کردم. زمانی که سنم را پرسید خواستم تا خودش حدس بزند. گفت، "بیشتر از ۴۰ سال به ‌نظر نمی‌آیی." گفتم، "۶۰ سال دارم." مرتب می‌گفت که، "اصلاً ۶۰ ساله به نظر نمی‌آیی." گفتم، "چون فالون گونگ را تمرین می‌کنم این گونه هستم. تو تنها تغییرات جسمی‌ام را می‌بینی. اینکه چقدر از درون رشد کرده‌ام ورای باور یک شخص است." اضافه کرد، "در دانشکده تو همیشه جلوتر از ما بودی. در پیشرفت شغلی‌ات از ما جلو بودی. به نظر می‌رسد که همواره در هر چیزی که انجام می‌دهی از ما جلوتر خواهی بود." گفتم، "فقط از من تعریف نکن. این فرصت را غنیمت بشمار تا فالون گونگ را تمرین کنی و تو هم واقعاً جوان به‌ نظر خواهی رسید!"

تغییر در وضعیت سلامتی‌ام

از کودکی ضعیف و مستعد مریض شدن بودم. قبل از ده سالگی هر یک هفته در میان مریض می‌شدم. مخملک، سرفه‌های زیاد در طول روز، التهاب لوزه‌ها، پولیپ‌ روده، وجود خون در ادرار و مدفوع، آلرژی‌های منجر به کهیر، میگرن و ورم سینوس‌ها، به همه‌ی آنها مبتلا شده بودم. خواسته‌ها و طلب‌های دنیوی در زندگی نیز تأثیرات بدی بر سلامتی‌ام داشت. تا حدود ۳۵ سالگی، پزشکان تشخیص داده بودند که به هپاتیت ب، آسیب کبدی ناشی از مصرف الکل، افتادگی کلیه، کیست کلیه، بزرگی طحال، فیبروم رحم، بزرگ شدن بطن‌ها، نارسایی قلب و انواع هموروئید (بواسیر) مبتلا بودم. هنگامی که ۳۰ ساله بودم پزشکی گفت، "قلب یک شخص ۶۰ ساله را داری."

وقتی متوجه‌ی این بیماری‌ها شدم احساس ناامیدی و درماندگی داشتم. شدیداً ضعیف بودم. تنها کافی بود شخصی در کنارم عطسه کند تا سرما بخورم. اینقدر ضعیف بودم.

اما از آخرین باری که نیاز داشتم به دکتر مراجعه کنم بیش از یک دهه می‌گذرد. در واقع از زمانی که تمرین فالون گونگ را آغاز کردم کاملاً احساس سلامتی می‌کنم. در گذشته، علی‌رغم استفاده از پتوی برقی و یک بطری آب داغ در طول شب‌های زمستانی، باز هم نمی‌توانستم بخوابم. حالا در زمستان تنها با روانداز سبک احساس گرما می‌کنم. هنگامی که در زندان بودم زندانیان می‌گفتند که نازک‌ترین روانداز را دارم، اما از همه سالم‌ترم. همچنین اضافه می‌کردند که قابل مقایسه با یک تمرین‌کننده‌ی فالون گونگ نیستند.

جذب شدن در حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری چقدر فوق‌العاده است

در تاریخ ۲ فوریه‌ی ۲۰۱۱، شب قبل از سال نوی چینی، به‌ هنگام خروج از سوپرمارکتی، زنی سوار بر یک موتور اسکوتر درحالی که سعی می‌کرد از تصادف با یک تاکسی جلوگیری کند با سرعت بالایی به من زد. قبل از اینکه با سر به زمین بخورم به هوا پرتاب شدم. اسکوتر روی من فرود آمد. چشمانم را باز کردم و دیدم که تاکسی تنها در فاصله‌ی پنج سانتی‌متری از من توقف کرده است. غرق در خون روی زمین دراز افتاده بودم.

وقتی دوباره به هوش آمدم نگهبان یک مجتمع مسکونی و راننده‌ی تاکسی خواستند تا به من کمک کنند بلند شوم. مؤدبانه کمک‌شان را رد کردم و خواستم تا خودم به تنهایی بلند شوم. نگهبان مانع از فرار کردن آن زن از صحنه‌ی تصادف شد و از او خواست تا مرا به بیمارستانی ببرد. راننده‌ی تاکسی نیز پیشنهاد داد که مرا با ماشین تا بیمارستان برساند. قبل از اینکه جراحت‌هایم را چک کنم گفتم، "خوبم. فالون گونگ را تمرین می‌کنم. می‌توانید بروید."

نگهبان اشاره کرد که از لب‌ها و بینی‌ام خون می‌آید و تمام صورتم زخمی است. اضافه کرد که لباس‌هایم پاره شده‌اند و می‌لنگم. با جدیت توصیه کرد که برای معاینه به بیمارستانی بروم. تأکید کردم، "خوب خواهم شد. متشکرم. لطفاً اجازه دهید آن خانم برود. خانواده‌اش بایستی منتظرش باشند تا جشن شب قبل از سال نوی چینی را شروع کنند."

آن زن میانسال به سختی می‌توانست چیزی را که می‌گفتم، باور کند. از نگهبان پرسید، "آیا او جدی است؟ این روزها به ندرت چنین شخص مهربانی را می‌توان یافت. او نیک‌خواهی یک بودی‌سات‌وا را دارد!" راننده‌ی تاکسی اضافه کرد، "او از یک بودی‌سات‌وا هم نیک‌خواه‌تر و دلسوزتر است! نمی‌توانی شخصی مهربان‌تر از یک تمرین‌کننده‌ی فالون گونگ پیدا کنی. از تجربه‌ی شخصی‌ام این را می‌دانم زیرا با دو تمرین‌کننده‌ی فالون گونگ از جمله او برخورد داشته‌ام."

نگهبان وارد بحث شد. "اما جامعه‌ی امروز [در چین] هیچ جایی برای افراد خوبی مانند او ندارد. پلیس مرتب به ما نگهبانان دستور می‌دهد که مراقب تمرین‌کنندگان فالون گونگ باشیم و آنها را زیر نظر داشته باشیم. به ما دستور می‌دهند که وقتی آنها را درحال توزیع مطالب فالون گونگ می‌بینیم بازداشت‌شان کنیم. وعده می‌دهند که اگر بازداشت‌شان کنیم به ما پاداش می‌دهند و تهدید می‌کنند که اگر این کار را انجام ندهیم ما را جریمه و حتی اخراج می‌کنند. امروزه مردم باوجدان، تقریباً نایاب شده‌اند. اگر پلیس فشار بیشتری بر من بیاورد، خودم نیز تمرین فالون گونگ را شروع می‌کنم."

سپس آن زن با ترس و شرمندگی به سمت من آمد و عذرخواهی کرد. گفت، "بسیار متأسفم. پس از تصادف با شما قصد داشتم فرار کنم. نگهبان بود که مانع من شد. حالا علی‌رغم اینکه می‌گویید بروم تمایل ندارم اینجا را ترک کنم. لطفاً اگر امکان دارد اجازه دهید مطمئن شوم که سلامت به خانه می‌رسید." دوباره او را مطمئن کردم که حالم خوب است و گفتم که به خانه، نزد خانواده‌اش برود.

تا آن موقع جمعیت زیادی دور ما جمع شده بودند. مشتاقانه مرا تحسین می‌کردند.

حقیقتاً احساس فوق‌العاده‌ای دارم که می‌توانم خود را بر طبق اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری فالون گونگ اداره کرده و رفتار کنم.