(Minghui.org) مدتی طولانی است که در فکر نوشتن این تبادل تجربه بودهام. چند سال پیش، نگرش درستی نسبت به وبسایت مینگهویی نداشتم و مطالبی میگفتم که مینگهویی را تضعیف میکرد. بدتر اینکه برخی از همتمرینکنندگان نیز با آنچه میگفتم موافق بودند. من برخی از کسانی که اخیراً بهخاطر حمله به وبسایت مینگهویی افشا شدهاند را میشناسم. اگرچه مدتها پیش ارتباطم را با آنها قطع کردهام، ولی از آنجا که پس از آگاهی به مشکلات آنها در آن زمان، هیچ کار مثبتی برای کمک به آنها انجام ندادم، احساس میکنم که باید قدری از مسئولیت را بهعهده بگیرم. در برخی موارد، حتی نقشی منفی ایفا کردم. در تمام این مدت احساس بسیار بدی در مورد این موضوع داشتم. شجاعت میخواهد که شخصی به رفتار اشتباهش اقرار کند و این دلیل آن است که چرا این همه مدت طول کشید تا این تبادل تجربه را بنویسم.
اگر کسی بعد از تشخیص اینکه کار اشتباهی انجام داده، خودش را پاک نکند نیروهای کهن از این موقعیت سوءاستفاده کرده و موانعی را در مسیر تزکیهاش ایجاد میکنند. در حال حاضر، مایلم رسماً از وبسایت مینگهویی عذرخواهی کرده و طلب بخشش کنم. هر گونه نظم و ترتیبِ نیروهای کهن را کاملاً انکار میکنم. همزمان، با همتمرینکنندگان تجربهی ندامت و حسرت طولانی و عمیقم را به اشتراک میگذارم، به این امید که سایر تمرینکنندگان آگاه و بیدار شده و خساراتی را که مسبب آنها بودهام جبران کنم.
در اوایل سال ۲۰۰۸، از طریق اینترنت با تمرینکنندگان زیادی آشنا شدم. برخی از تمرینکنندگان از کیوکیو (QQ)، یک برنامه پیامرسانی فوری در چین، برای روشنگری حقیقت استفاده میکردند؛ بنابراین به گروه کیوکیویی که توسط برخی از تمرینکنندگان فالون گونگ راهاندازی شده بود، ملحق شدم و همکاری با آنها را شروع کردم. بیشتر افراد در این گروه تمرینکننده بودند. گهگاه، برخی از غیرتمرینکنندگان نیز به این گروه میپیوستند. هنگامی که این اتفاق میافتاد، تمرینکنندگان در روشنگری حقیقت برای آنها، با یکدیگر رقابت میکردند. طولی نکشید که این غیرتمرینکنندگان حوصلهشان سر رفت و گروه را ترک کردند. گاهی اوقات جاسوسان دولت آنلاین بودند و به تمرینکنندگان ناسزا میگفتند. برای مدتی در گروه ماندم، اما حتی یک شخص را ندیدم که از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و تشکیلات وابسته به آن خارج شود. در واقع، این گروه تبدیل به جایی شد که تمرینکنندگان در آن در مورد زندگی روزمره حرفهای بیارزش میزدند.
در آن زمان، در خانه با مشکلاتی مواجه بودم و برای مدتی طولانی از تزکیهکنندگان اصلی جدا شده بودم. به هیچ یک از سه کار بهدرستی عمل نمیکردم. فکر میکردم که صحبت کردن با سایر تمرینکنندگان در مورد مشکلاتم و بهدست آوردن درک و دلداری از طرف همتمرینکنندگان، شکل متعارف تبادل تجربه است. همچنین احساس میکردم که مطالعهی فا با دیگران کمک زیادی به من میکند، بنابراین برای مدتی به این محیط متکی شده بودم.
به هر حال، شیطان نیز از این محیط استفاده میکرد. خیلی اوقات، جاسوسان و تمرینکنندگانی که گمراه شده بودند و درک منحرفی را رشد داده بودند به این گروه میآمدند، سعی داشتند تا ما را پایین کشیده و تضعیف کنند و محیط تزکیه را خراب و نابود کنند. فکر میکردم تا حد زیادی توانایی شناسایی چنین افرادی را دارم. در حالی که در یک اردوگاه کار اجباری حبس بودم، در طول زمانی که آزار و شکنجهها در جنونآمیزترین حالت خود بود، از آنجایی که به سه اردوگاه کار منتقل شده بودم صدها نفر از مأموران مخفی و یا همدستان سعی در تبدیل و اصلاح من داشتند. برخی از این همدستان قبلاً تمرینکنندگان قدیمی و باتجربهای بودند که زمانی احترام زیادی برایشان قائل بودم و یا افراد معروفی با موقعیت اجتماعی بالا بودند. اما همیشه هشیار باقی ماندم. بهخاطر تجارب گذشتهام در اردوگاههای کار اجباری، در مورد خودم در سطح بالایی فکر میکردم.
اغلب در برابر کسانی که گمراه شده بودند و درک منحرفی را رشد داده بودند و کسانی که وابستگیهای زیادی به شهوت و امیال داشتند، هشیار و مراقب بودم. چرا که میدانستم چنین افرادی اگر به موقع شناسایی نشوند، میتوانند به بدن تزکیه به عنوان یک بدن واحد آسیب زیادی وارد کنند. بنابراین، هنگامی که چنین افرادی به گروه میآمدند، بلافاصله به دیگران هشدار میدادم. در آن زمان اکثر تمرینکنندگان نمیتوانستند تشخیص دهند و حتی کسانی که میتوانستند مشکلاتشان را ببینید، فکر میکردند باید با مهربانی به آنها کمک کنیم. پیشنهاد دادم که چند تمرینکننده پیدا کنیم که در تزکیه جدی و راسخ باشند تا بهصورت تک به تک به آنها کمک کنند، چرا که در این گروه تمرینکنندگان جدیدی نیز بودند که بهتازگی قدم جلو گذاشته بودند. فکر میکردم ممکن است آنها نتوانند درست را از نادرست تمیز دهند و به راحتی راهی اشتباه را دنبال کنند. چون کسانی که گمراه شده بودند و یا کسانی که توسط نیروهای کهن کنترل میشدند معمولاً در بحث و استدلال سخنور و ماهر بودند. آنهایی که بهطور مستقیم تحت آزار و شکنجه قرار نگرفته بودند، جدیت تزکیه را درک نمیکردند و فکر میکردند که کمی زیادهروی و اغراق میکنم و سعی دارم افراد را بترسانم.
طولی نکشید که محیط آنلاین ما کمکم پیچیده شد، انواع و اقسام وابستگیها ظاهر شدند. شخصی ما را به فردی معرفی کرد که در وبسایتهای پورنو روشنگری حقیقت میکرد و همه را تشویق میکرد که همین کار را انجام دهند و میگفت که هیچ وابستگی به شهوت ندارد. به شدت با این پیشنهاد مخالفت کردم، گفتم که تزکیه موضوعی جدی است و نباید اجازه دهیم تا شیطان شهوت به بدنهی تزکیهمان آسیب برساند. پس از قدری بحث و گفتگو، تصمیم بر آن شد که چند تمرینکننده با او همراه شوند تا ببینند که چگونه در آن وبسایتها با مردم صحبت میکند. همانطور که معلوم شد او فقط با عشوهگری با افراد صحبت میکرد و سعی داشت بدین طریق آنها را برای انجام "سه کنارهگیری" (خروج از ح.ک.چ، لیگ جوانان کمونیست یا پیشگامان جوان) تطمیع کند.
اکثر تمرینکنندگان میتوانستند بر اساس فا تشخیص دهند که این رویکردی اشتباه بود، اما دلش را نداشتند که او را بیرون برانند. بنابراین گروه را ترک کردم. پس از آن طولی نکشید که همه چیز توسط این شخص به یک آشفتگی تبدیل شد و فقط آن زمان بود که همتمرینکنندگان متوجه شدند که آنچه میگفتم درست بود. اگر چه محیط تمیز شده بود، برخی از تمرینکنندگان وابستگی به شهوت را در خود پرورش داده بودند. بعدها چند تمرینکننده بهطور غیرقانونی بازداشت شدند و محیط تزکیهی گروهی آنلاین بهطور کامل متلاشی شد.
بنابراین تمرینکنندگان از کیوکیو به کِیکِی (KK) رفتند. من هم چند بار وارد کِیکِی شدم و متوجهی تعداد زیادی غیرتمرینکننده در آنجا شدم. تمرینکنندگان ابتدا با غیرتمرینکنندگان چند آهنگ عاشقانه میخواندند، سعی میکردند با آنها دوستانه برخورد کنند و سپس حقیقت را برای آنها روشن میکردند. با این حال، در پایان هیچ کسی را ندیدم که از ح.ک.چ خارج شود. همچنین، بهمحض این که این آهنگهای عاشقانه را میشنیدم، سردرد میگرفتم- آنها واقعاً مبتذل به نظر میرسیدند. فکر نمیکردم که چنین روشهایی برای نجات مردم ارزش وقت صرف کردن را داشته باشد. اگر امور به درستی اداره نشود، فرد حتی قادر نخواهد بود که به خودش کمک کند. نمیتوانستم با چنین شیوههایی موافقت کنم.
تزکیه به سمت سطوح بالا بسیار دشوار است، اما شخص تنها با یک فکر اشتباه به راحتی میتواند به پایین سقوط کند. آلودگی با شهوت برای مدت زمانی طولانی، موجب بروز مشکلاتی میشود. وقتی که نتوانستم دیگران را از کِیکِی دور کنم، خودم از آن خارج شدم. پس از آن، تعداد زیادی از تمرینکنندگان در آن گروه بازداشت شدند. کسانی که هشیارتر و روشنتر بودند، کمکم درک کردند که مطالعهی گروهی فا بهصورت رو در رو، چیزی است که استاد انجام آن را از ما میخواهند.
پس از اینکه دو سال وقتم را در اینترنت سپری کردم، متوجه شدم کسانی که مشتاقند تا وقت خود را در اینترنت بگذرانند، کسانی هستند که نمیتوانند تنهایی را تحمل کنند. به واسطهی آزار و شکنجه، محیط را برای بیشتر فعالیتهای گروهی از دست دادیم. تا به امروز، قادر نبودهام با تمرینکنندگان محلی ارتباط برقرار کنم. با زیر فشار بودن برای مدتی طولانی، خواه آنهایی که برای اعتباربخشی به فا زودتر قدم پیش گذاشته بودند و خواه آنهایی که هرگز قدم پیش نگذاشته بودند از جهات بسیاری احساس فشار میکردند. با گذشت زمان در تزکیهشان سست شده و مشتاق یک محیط تزکیهی گروهی هستند. هنگامی که [محیطی] پیدا میکنند به آن میچسبند و زمانی طولانی را صرف صحبت و گفتگوی آنلاین میکنند و در نتیجه بسیاری از چیزهای مهم دیگر را نادیده میگیرند.
در واقع، روشنگری حقیقت آنلاین آنقدرها مؤثر نیست و نیز یک مسئلهی امنیتی بزرگ وجود دارد. زمانی که به دنبال یک پروژهی اعتباربخشی به فا بودم، توجه زیادی به مقالات در وبسایت Minghui.org میکردم که بسیار سودمند بودند و مسیر مورد نظرم را پیدا کردم. توصیه میکنم همتمرینکنندگان نیز به مقالات در مینگهویی توجه کنند.
تصمیم گرفتم مقالاتی بهمنظور اعتباربخشی به فا بنویسم. پس از انتشار چندین مقاله، بازخوردهای خیلی خوبی دریافت کردم. گاهی اوقات همتمرینکنندگان نیز با چک کردن محتوا و ارائهی پیشنهاداتی کمک میکردند. نوشتههای من حرفهایتر و سلیستر میشدند. بعدها با تمرینکنندهای آشنا شدم که چشم سومش باز بود. او توانایی نوشتنم را تحسین کرد و مرا تشویق به نوشتن چیزی بزرگتر و جامعتر کرد. بنابراین تمام تلاشم را بر نوشتن آن متمرکز کردم. با این حال، وبسایت مینگهویی آن را منتشر نکرد. مجبور شدم آن را برای انتشار به وبسایت دیگری ارسال کنم.
نمیتوانستم بفهمم چرا وبسایت مینگهویی ترجیح داد آن را منتشر نکند. مایل بودم که آن را بر روی وبسایت مینگهویی منتشر کنم؛ علیرغم اینکه مقالات زیادی در وبسایتهای دیگر منتشر کرده بودم، اما واقعاً افسوس میخوردم که آن در وبسایت مینگهویی منتشر نشده بود. بعدها کمکم طرفداران و علاقمندانی اطرافم را گرفتند که بهتدریج مرا بهعنوان شخصی برتر در نظر میگرفتند. ناخواسته، من هم چنین فکری در مورد خودم میکردم. سپس بهتدریج با این احساس که مورد بیانصافی واقع شدهام، از هر انتقاد گاه به گاه احساس رنجش کرده و از وبسایت مینگهویی شکایت و گله میکردم.
در آن زمان، بسیاری از تمرینکنندگان در این گروه کِیکِی مشکلاتی داشتند؛ بنابراین برخی گروه را ترک کردند و به وبلاگها رفتند. آنها متوجه شدند که بسیاری از تمرینکنندگان در وبلاگها تحت نام نجات مردم مقالاتی مینوشتند، درحالی که به مردم نمیگفتند که آنها تمرینکنندگان دافا هستند و اکثر مقالات نوشته شده در مورد تواناییهای فوق طبیعی بود. برخی از تمرینکنندگان نمیتوانستند تشخیص دهند که آیا آن مقالات درخور و مناسب استفاده بودند یا نه، بنابراین برخی از آنها را گردآوری کرده و به من نشان دادند. هنگامی که به مقالهها نگاه کردم، متوجه شدم که برخی افراد واقعاً در بیان تواناییهای خود اغراق کردهاند تا حدی که گویا از عظمت و بیکرانی آسمان و زمین آگاه نبودند و برخی درکهای واقعاً منحرفی را رشد داده بودند. در مورد بعضی از آنها، در نگاه اول بهنظر نمیرسید که مشکلات مشهودی داشته باشند، اما میتوانستید در بین خطوط بخوانید که یک ذهنیت خودنمایی را نمایش میدادند. چنین مقالاتی هرگز بر روی وبسایتهای دافا منتشر نمیشوند. میتوانستم پس از خواندن فقط چند خط، مداخله را احساس کنم. ما باید مواد فاسد و منحط را پاک کنیم. بنابراین دیگر آن متون را نخواندم و بهوضوح گفتم که آن دزدی ادبی از فا است. مقالات توسط وبسایت مینگهویی بررسی نشده بودند و حتی اگر عناصری از نیروهای کهن در آنها مخلوط شده بود ممکن بود تمرینکنندگان توانایی تشخیصش را نداشته باشند. همچنین، کسانی بودند که مشتاق دنبال کردن چیزهای نو بودند و مثل طرفداران تملق بعضی از افراد را میگفتند. وقتی شخصی که آنها از او پیروی میکردند بد میشد، گروه بزرگی از افراد را به پایین میکشاند. آنهایی که واقعاً بهخوبی تزکیه میکنند، مقالات خود را به وبسایت مینگهویی ارسال میکنند.
برخی از تمرینکنندگان گفتند که قبلاً مقالاتی را به وبسایت مینگهویی ارسال کرده بودند، اما مقالات آنها منتشر نشده بود. آنها شروع به شکایت و گله کردند، درحالی که بیان میکردند مینگهویی استاندارد بالایی ندارد و ذوق و استعداد آنها را محدود میکند. چیزی که آنها میگفتند، انعکاس برخی از احساسات خودم بود. فکر میکردم که مینگهویی از بیش از ۱۰ سال پیش تا کنون، تنها بر روی اثرات درمانی و انجام سه کار متمرکز بوده است و تعداد معدودی از مقالات وجود داشته که منحصراً دربارهی درک عقلانی از مسائلی که تمرینکنندگان با آنها مواجه هستند باشند. بنابراین میگفتم که وبسایت مینگهویی فقط چیزی در "سطح ابتدایی" است. بهواسطهی احساسات و تمایلات شخصی چنین نظراتی را میدادم و فکر نمیکردم شکایت و گلهام آنقدر جدی و خطیر باشد.
با این حال، هنوز هم همتمرینکنندگان را ترغیب میکردم تا بر روی اینترنت، به جاهای دیگر نروند، درعوض وقت خود را صرف خواندن مقالات مینگهویی کنند. همچنین اشخاصی که وبلاگهایی را ایجاد کرده بودند، وقت زیادی را از دیگران میگرفتند و آنها به جای پیروی از فا، تمایل به پیروی از "افراد" داشتند. همچنین پدیدهی شایعی در گروههای مطالعهی فا ظاهر شده بود. افراد شروع به تکیه و اعتماد به تمرینکنندگان سازماندهندهی [گروه مطالعه] کردند و بر این باور بودند که آنها بهخوبی تزکیه میکنند. در تمام موضوعات بزرگ و کوچک به دنبال مشاورهی این افراد بودند. هیچ ایدهای از خودشان نداشتند. ما با تمرینکنندگانِ خارج از کشور دربارهی پروژهی نجات همتمرینکنندگان همکاری میکردیم و این تأثیر بسیار خوبی داشت. سپس برخی از تمرینکنندگان خارج از کشور سازماندهندگان این گروه شدند و تمرینکنندگان در سرزمین اصلی چین در هر موردی، بهدنبال مشاوره با آنها بودند.
تزکیه پرداختن به نظریهپردازیهای بیاساس نیست. تمرینکنندگان خارج از کشور چگونه میتوانند بدون داشتن تجربهی تزکیهی استوار در محیط سرزمین اصلی چین، تمرینکنندگان را در ارتباط با تزکیه در آن سرزمین "راهنمایی" کنند؟ برای آن دسته از تمرینکنندگان در سرزمین اصلی چین که شدیدترین درجات سختی را هم از لحاظ جسمی و هم روحی تحمل کردهاند، مسائل مربوط به تزکیهی آنها نمیتواند با چند جملهی قیاسی از طرف تمرینکنندگان خارج از کشور که به راحتی پشت کامپیوتر نشستهاند، حل و فصل شود. اینکه چگونه شخصی تحت فشار و شرایط سخت، خودش را اداره میکند، یک روند روشنبین شدن به این موضوع است که خود قدیمیاش را رها کرده و خود جدیدش را بپذیرد. بنابراین موافق نیستم که تمرینکنندگان خارج از کشور، همینطوری دستوراتی را بدهند. آنها ادعا میکردند آنقدر مشغول هستند که حتی زمانی برای خواندن مقالات در وبسایتهای دافا ندارند، درحالی که برای مداخله با تزکیهی تمرینکنندگان در سرزمین چین وقت دارند.
اکثر تمرینکنندگان در چین شخصاً استاد را ملاقات نکردهاند و واقعاً به تمرینکنندگان خارج از کشور غبطه میخورند. این توهم را پرورش دادهاند که کسانی که استاد را ملاقات کردهاند، باید فوقطبیعی و در سطوح بالاتر باشند. درک شخصی من این است که استاد زمانی که سطح به سطح به پایین آمدند، روابط تقدیری بیشماری را شکل دادند. بهخاطر این روابط است که برخی از تمرینکنندگان قادر به دیدن استاد هستند. مهم نیست که شخص در چه سطحی است، باید تزکیه کند تا به استاندارد لازم برسد و بتواند به جایگاهش برگردد. تمرینکنندگان در چین آنهایی هستند که بیشترین دلتنگی را برای استاد دارند. با این حال، اگر با احساسات درآمیخته شویم و سعی کنیم به استاد تکیه کنیم و از آزار و شکنجه دور بمانیم و در بهعهده گرفتن مسئولیت کامل تزکیهمان به سمت الوهیت، قصور کنیم، پس نیروهای کهن از آن سوءاستفاده میکنند و ما را مورد آزار و شکنجه قرار میدهند.
در واقع اینکه برخی از تمرینکنندگان توانستهاند در کنار استاد کار کنند و یا مسئول پروژههای خاصی باشند، به این معنا نیست که آنها صلاحیت بیشتری دارند و هر آنچه که میگویند درست است. بدون در نظر گرفتن اینکه آیا ما در کنار استاد کار میکنیم یا نه، همه چیز باید با فا سنجیده شود و باید مطابق با استانداردهای فا باشیم. برخی از تمرینکنندگان در این جهان بشری در نزدیکی استاد هستند. اما این بدان معنا نیست که موقعیت آنها پس از کمال بالاتر و به استاد نزدیکتر باشد؛ آنهایی که اکنون در این جهان بشری از نظر فیزیکی از استاد دور هستند، شاید پس از کمال از استاد دور نباشند. موقعیت ما در مرحلهی کمال ابدی و پایا است و آن براساس چیزهای سطحی در جهان بشری تعیین نمیشود، بلکه بر اساس تزکیهی جدی و راسخ شینشینگمان است. ما باید بهجای احساس حسادت نسبت به دیگران بر تزکیهی درست خودمان تمرکز کنیم.
از سوی دیگر، استاد هرگز از ما دور نیست. هنگامی که فا را با ذهنی آرام مطالعه میکنیم و پیوسته به درونمان نگاه میکنیم، با استاد در ارتباط هستیم. هنگامی که قلبمان با فا در آمیخته میشود، جهانی بی حد و حصر را در قلبمان داریم و موجودات ذیشعور بیشماری با ما هستند. چگونه میتوانیم احساس تنهایی کنیم؟ نکته کلیدی این است که باید به جای اینکه دنبال چیزها در بیرون باشیم، به درون خودمان نگاه کنیم. هنگامی که به درون نگاه میکنیم، همه چیز را نزدیک خود داریم، چون فا هر چیزی را که نیاز داریم برایمان فراهم میکند. بسیاری از رنج و محنتهایی که با آنها مواجه میشویم از یک فکر خودخوهانهی ما نشأت میگیرند. اگر میخواهیم به استاد نزدیک باشیم، پس باید در تزکیهی دافا سختکوش باشیم. اگر برای چیزی که در نزدیکی و دسترس ماست در هر جای دیگری جستجو کنیم و سعی کنیم میانبری پیدا کنیم، پس تغییردادن این وضعیت دشوار خواهد بود.
۲۰۱۲ برای من سالی بود که در مورد آن احساس پشیمانی عمیقی میکنم. اگرچه تا حد زیادی شبکههای آنلاین را ترک کرده بودم، خبرهای بد پیوسته به گوشم میرسید. خیلی از تمرینکنندگانی را که از پیش میشناختم، با مشکلاتی مواجه شدند: برخی از آنها مرتکب اعمال نادرست شدند، برخی توسط پلیس بازداشت شدند، برخی درکهای منحرفی را پرورش دادند و موجب تضعیف فا شدند. در میان آنها افرادی هم بودند که فکر میکردم خیلی خوب هستند. از این درسها عبرت گرفته و دیگر احساس غرور نمیکنم.
در سراسر سال گذشته جداً به درونم نگاه کردم. اگر در هنگام تبادل تجربه با همتمرینکنندگان آنقدر لحن سلطهگری نداشتم، میتوانستم برخی از همتمرینکنندگان را که گمراه شده بودند، بیدار کنم و برگردانم. اگر شینشینگ خود را کمی بهتر تزکیه کرده بودم و نیکخواهی بیشتری داشتم، میتوانستم به تعدادی از همتمرینکنندگان کمک کنم. به هرحال، در تزکیه هیچ "اگر"ی وجود ندارد، تنها درسهایی برای یادگیری وجود دارند. در گذشته، من نیز در دورهای به عزت نفس خود مغرور بودم و به محض شنیدن تعریف و تمجید احساس خودستایی و مهم بودن میکردم. پس از اینکه چند مقالهام منتشر شد، احساس کردم شخص خاصی هستم و زمانی که وبسایت مینگهویی مقالهی مرا منتشر نکرد، برای خالی کردن تنفر و کینهام، شروع به تضعیف وبسایت کردم. به اندازه کافی خوششانس بودم که پیش از اینکه بیش از حد دور شوم، آگاه شدم. با نگاه به گذشته، زمانی که در اردوگاه کار اجباری بودم، تعداد خیلی زیادی از همتمرینکنندگان درکهایشان به انحراف رفته بود و آنهایی که به دنبال چیزها در بیرون بودند، همگی به تدریج نمیتوانستند امور را به روشنی ببینند. چگونه میتوانستم پس از اینکه شاهد درسهای غمانگیز بسیار زیادی از همتمرینکنندگان بودم هنوز هم آنقدر گیج و سردرگم باشم؟
بهعنوان مریدان دافا، موظفیم به فا اعتبار ببخشیم. باید آن را بهخوبی انجام دهیم و اگر انجام ندهیم، برای آنها مسئول خواهیم بود. تزکیه موضوعی جدی است. چگونه میتوانیم حتی دربارهی لیاقت و شایستگیهایمان فکر کنیم؟ با این درک، کم کم یادگرفتم آنچه را که باید بهعنوان یک تمرینکنندهی دافا انجام دهم، به آرامی و بیصدا به آنها عمل کنم.
در حال حاضر، وقتی در مورد روندی که گذراندم فکر میکنم، واقعاً در مورد وضعیت تزکیهام هراسان میشوم. در دورهای یک اهریمن را در خودم پرورش داده بودم. عمیقاً احساس میکنم که استاد تنها کسی هستند که واقعاً به ما اهمیت میدهند.
باید بهطور استوار در فا تزکیه کنیم. میخواهم به آن دسته از تمرینکنندگانی که بیشترِ وقت خود را در اینترنت میگذرانند، توصیه کنم تا بهطور جدی فکر کنند که چقدر از زمان آنها حقیقتاً صرف اعتباربخشی به فا و چقدر صرف گفتگوها و حرفهای بیهوده میشود. تزکیهی اصلاح فا در مورد رشد و بهبود شینشینگ فرد و نجات موجودات ذیشعور است. خیلی از تمرینکنندگان در هنگام مطالعهی گروهی فا، به چندین وبسایت سر میزنند و درحالی که فا خوانده میشود همچنان در حال چت کردن با دیگران هستند و ادعا میکنند که بسیار مشغول هستند. آنها مشغول ارضای وابستگیهای خود به شهرت، منافع شخصی، شهوت و احساسات هستند. چیزی که آنها در حال انجامش هستند، در واقع فریب خودشان است.
برخی از تمرینکنندگان را سالها است که میشناسم. این افراد هر روز در اینترنت هستند و به سختی میتوان دید که در تزکیه پیشرفتی کرده باشند. گاهی اوقات، فکر میکنم خوششانس بودهام که توسط کسانی که گمراه شدند به پایین کشیده نشدم و از این طریق سعی کردهام خود را تسلی دهم. اما چه مدت میتوانیم در یک نقطه باقی بمانیم و پیشرفتی نکنیم؟ آیندهی ما یا همراه با استاد است یا با نیروهای کهن.
تمرینکنندگانی نیز هستند که هیچ توانایی فوق طبیعی ندارند، در عین حال همچنان به صحبت کردن در مورد رمز و راز به اصطلاح جهان در سطحی عمیق و بعدهای دیگر ادامه میدهند و در همه جا سخنرانی میکنند. حتی یک گروه متشکل از طرفداران و علاقمندان دارند. اگر کسی آنچه که آنها در موردش صحبت میکنند را درک نکند، طرفداران برای کمک به آنها توضیح میدهند که علتش این است که آنچه این تمرینکنندگان در موردش صحبت میکنند برای آنها بیش از حد سطح بالا است و اینکه بعدها آن سخنان را درک خواهند کرد. تبادل تجربه به سخنرانی تبدیل میشود و هیچ کسی در هنگام صحبت کردن آنها اجازه ندارد نظری بدهد یا حرفشان را قطع کند. برخی از تمرینکنندگان حتی نمیتوانستند چنین رفتار آشکاری را به عنوان یک تناقض با فا تمیز دهند.
برخی از تمرینکنندگان با مهارتهای فنی نیز، همانطور که افراد بیشتری به کمک آنها وابسته میشوند، عزت نفسشان رشد یافته و بسیار احساس ارزش میکنند. آنها به اشتباه مهارتهای فنی را با سطح تزکیه اشتباه گرفتهاند.
وقتی گهگاه در مورد وضعیت در اینترنت میشنوم، سنگینی زیادی را در قلبم احساس میکنم. باید به وضعیت آن دسته از تمرینکنندگانی که برای مدت طولانی وقتشان را در اینترنت میگذرانند ولی در عین حال بهطور موثری دستآورد چندانی نداشتهاند، نگاهی جدی داشته باشیم.
درحال حاضر بهطور کامل درک میکنم که چرا Minghui.org برای بیش از ده سال در انتشار مقالاتی اصرار دارد که تمرکز بر انجام درست سه کار دارند. مهم نیست که شخص چقدر خوب صحبت میکند، بهتر است که وی امور را بهطور جدی و راسخ انجام دهد. یک شخص تنها زمانی که گفتار و کردارش را در تمام سطوح اصلاح کند، بهطور واقعی میتواند پیشرفت کند. یک شخص باید به همان خوبی حرفهایش باشد تا واقعاً در تزکیه سختکوش باشد. تزکیه واقعی تنها وقتی است که فرد با مداومت و پشتکار هر روز در طول سالها، به فا اعتبار ببخشد.
Minghui.org به ما مسیرهایی را نشان میدهد که استاد به آنها، بهعنوان مطمئنترین و وسیعترین راه برای تزکیهی دافا اشاره میکنند و تمرینکنندگان بیشماری در آن قدم گذاشتهاند. همهی این مسیرها در اینجا با هم تلاقی میکنند و یک راه بزرگ را برای رفتن بدن واحد تمرینکنندگان دافا به آسمانها شکل میدهند. اگر شما هنوز تشخیص ندادهاید که مسیرتان چیست و هنوز در جستجوی یک پروژهی مناسب برای خودتان هستید، پس به وبسایت مینگهویی بروید. آنجا مسیر مناسب برای خودتان را پیدا میکنید.
این وبسایت مینگهویی نیست که بسیار "ابتدایی" است، بلکه این من هستم که از مسیر تزکیهی استوار در دافا منحرف شدم. احساس میکنم خوششانس بودهام که فقط شکایت و گله میکردم، اما وبسایت مینگهویی را انکار نکردم و هر روز مقالات این وبسایت را خواندم.
مطالعهی فا، انجام تمرینات و تزکیهی جدی و راسخ شینشینگمان، همان چیزی است که کمال ما را تضمین میکند. ما باید مسیر درست را حفظ کنیم تا بتوانیم تزکیه را بهپایان برسانیم. Minghui.org نور هدایتی برایمان فراهم میآورد و نقش آن در این که سه کار را به درستی انجام دهیم، بیهمتا است. باید نگرش درستی به وبسایت مینگهویی داشته باشیم. این نور راهنما را در قلب خود روشن کنید و در مسیر بزرگ به آسمانها که استاد به ما عطا کردهاند، گام بردارید.