(Minghui.org) دو شب پیش، من و دخترم پس از مطالعهی آموزههای فالون دافا شروع به انجام تمرینات کردیم. پس از شنیدن فرمول تمرین اول: "شنشن هِیی" (ذهن و بدن با هم یکی میشوند)، روح اصلی و بدنم یکی شده و وارد حالت سکون شدم. چهار تمرین اول را به پایان رساندم و خواستم تمرین بعدی را انجام دهم.
زمانی که برای تمرین پنجم آماده میشدم، متوجه شدم که دخترم دیگر گله و شکایت نمیکند. قبلاً هنگامی که تمرین دوم، حالت ایستادهی فالون را انجام میداد، ناله میکرد. تنها زمانی که آرامش داشت هنگام "نگه داشتن چرخ در جلوی شکم" بود. او سر و صدای زیادی میکرد و حتی زمانی که چرخ را در موقعیتهای دیگر نگه میداشت، چمباتمه میزد. گاهی اوقات که چشمانم را باز میکردم، میتوانستم او را ببینم که بسیار ناراحت است. گاهی اوقات تمرین دوم را در وضعیتی دردناک به پایان میرساند. با این حال، آن شب او هیچ گونه سر و صدایی نکرد و گفت، "زمانی که چرخ را نگه داشته بودم، حس خوبی داشتم. در طول تمرین سوم تقریباً خودم حرکتی نمیکردم و دستم بهطور خودکار حرکت میکرد." این اولین بار بود که از انجام تمرینات احساس خوبی داشت و من برای او خوشحال بودم.
قدرت نگاه به درون
مدت زیادی نیست که دخترم تمرین را شروع کرده است و او هم مثل من، اغلب اوقات تمرینات را انجام نمیدهد. از آنجایی که تمرین دوم را به سختی به پایان میرساند، تمایلی به انجام تمرینات نداشت. معمولاً وقتی خودم به تنهایی تمرین میکنم میتوانم آرامشم را حفظ کنم، اما زمانی که با او تمرین میکنم، به فکر واکنشهای او در حین تمرین هستم. در نتیجه، نمیتوانم به یک حالت آرامش و سکون ذهنی برسم. آن شب احساس بسیار متفاوتی داشتم، زیرا فقط روی خودم متمرکز شده بودم و به او توجهی نداشتم، در نتیجه او به سهولت تمرینات را انجام داد. این موضوع قدرت نگاه به درون را به خاطرم آورد. در حین انجام تمرینات، وقتی روی تزکیهی خودم و رسیدن به استاندارد تمرکز میکنم، به نظر میرسد که تأثیر مثبتی بر سایر تمرینکنندگان دارم. هنگامی که میدان انرژی من خالص است و آرام هستم، میدان محل تمرین نیز همین گونه است. این بهقدری شگفتانگیز است که واژهها قادر به توصیف آن نیستند.
بنابراین وقتی با تمرینکنندگان دیگر تبادل تجربه یا همکاری میکنیم، آیا نباید به درون نگاه کنیم؟ وقتی متوجه میشویم که وضعیت ذهنی یک تمرینکننده بر اساس فا نیست، آیا باید او را با فا سنجیده و از او انتقاد کنیم یا باید خودمان را اصلاح کنیم و افکار درست بفرستیم؟ هنگامی که میشنویم تمرینکنندگانی پشت سر تمرینکنندگان دیگر صحبت میکنند، آیا باید با آنها موافقت کرده و همرأی شویم یا باید خودمان را اصلاح کنیم و به تمرینکنندگان توصیه کنیم تا با افکار درست با دیگران رفتار کنند؟ اغلب از تمرینکنندگان میشنویم که فلان شخص افکار درست دارد، اما اکثریت آنها به تمرینکنندگانی اشاره دارند که به هنگام روشنگری حقیقت و یا نفی آزار و شکنجه هیچ ترسی ندارند. اینها استانداردهایی هستند که مریدان دورهی اصلاح فا باید به آن دست یابند. قسمت مشکل این است که آیا میتوانیم مانند یک موجود الهی فکر کنیم و یا با طرز فکر یک موجود بشری به وضعیت نگاه میکنیم.
پس از اتفاقات دو شب گذشته متوجه شدم، هر زمان که با وضعیتی روبرو میشویم، باید خودمان را تزکیه کنیم. فکر میکنم یکی از دلایلی که کیهان جدید توانایی هماهنگ کردن خودش را دارد این است که تمام حیاتها قادرند به درون نگاه کنند و به استاندارد فا برسند. این باعث میشود موجودات دیگر نیز به همین نحو عمل کنند و یک مکانیسم قوی و میدان انرژی درست و صالحی را شکل میدهد که فرد را قادر میسازد به درون نگاه کند.
پاک کردن و اصلاح میدانمان از طریق افکار درست
صحنهای را بهخاطر میآورم که در حال فرستادن افکار درست دیده بودم. یک روز نشستم و فرمول را خواندم "...دربارهی از بین بردن افکار بد، کارما، عقاید و تصورات بد و مداخلههای بیرونی در ذهنشان فکر کنند. همانطور که به این صورت هستید، فکر کنید که آنها میمیرند، و آنگاه آنها از بین خواهند رفت." (راهنمای سفر- "آموزش فا در کنفرانس فای کانادا ۲۰۰۱") با این حال، نمیتوانستم افکار موجود در سرم را پاک کرده یا آنها را سرکوب کنم. آنها چیزهایی بودند که در طول دو روز گذشته اتفاق افتاده بودند. به درون نگاه کردم تا ببینم آیا آنها افکاری مرتبط با وابستگیهایم هستند یا نه. پس از آن ناگهان صحنهای ظاهر شد و یک گرداب بزرگ (یا دوایر مقطع یک درخت) را دیدم که بسیار سریع به سمت داخل در حال چرخش بودند. سرعت در مرکز بیشتر بود و در لایههای بیرونی آهسته و کندتر میشد. متوجهی وابستگیهای متناظری شدم. وقتی نیروی چرخش به یک لایه میرسید، لکههای سیاه کثیف در داخل آن لایه ناپدید میشد. دقیقتر که شدم دیدم لکههای سیاه توسط انرژی جذب میشدند. به سرعت وارد یک میدان انرژی قوی شدم. هنگامی که زنگ ساعت به صدا در آمد، متوجه شدم که زمان فرستادن افکار درست است. دستم را عمود گذاشتم و فرمول را خواندم و بلافاصله احساس کردم که همه چیز در میدانم اصلاح و پاک شد. برای مدتی در آن وضعیت ذهنی باقی ماندم. متوجه شدم که هرچه بیشتر به درون نگاه کنیم، انرژی قویتری را به بیرون ساطع میکنیم.
تمرینکنندهی "الف" اغلب در مورد تمرینکنندهی "ب" صحبت میکرد و میخواست از تمرینکنندهی ب دوری کند، اما نمیتوانست. با تمرینکنندهی الف بر اساس فا تبادل تجربه کردم، اما شرایط برای مدتی به همان وضع باقی ماند. اخیراً متوجه شدم که بعد از شنیدن صحبتهای الف در مورد ب، به درون نگاه نکردم یا با افکار درست با این وضعیت برخورد نکردم. به درون نگاه کردم و متوجه شدم که با تمرینکنندهی الف موافق بودم. تصور میکردم که تمرینکنندهی ب بعد از این همه سال به درستی تزکیه نکرده است. متوجه نبودم که هیچ کسی قادر نیست آن سمت تمرینکنندهی ب را که به خوبی تزکیه شده، ببیند. بنابراین، آنچه از خود نشان داده و آشکار میکرد، آن سمتی بود که تزکیه نشده بود. شاید یکی از دلایل اینکه چرا تمرینکنندهی ب در مشکلات بلندمدت باقی مانده بود، این بود که ما با افکار درست به وضعیت نگاه نکرده بودیم و با عقاید و تصورات بشری و طرز فکر ناپاک با تمرینکنندهی ب رفتار کرده بودیم. متوجه نبودم که در واقع از گوش دادن به صحبتهای الف در مورد مشکلات تمرینکنندهی ب لذت میبردم. چون حرفهای الف را تصدیق میکردم، تمرینکنندهی الف نمیتوانست مشکلات تمرینکنندهی ب را رها کند و به آنها چسبیده بود. آنها در طول چند سال گذشته در وضعیت تضاد و ناسازگاری با یکدیگر باقی مانده بودند. زمانی که وضعیت تزکیهام خوب نبود، به خودم دلداری میدادم که حداقل بهتر از تمرینکنندهی ب تزکیه کردهام. آیا این افکار ناپاک باعث مداخلههای زیادی برای تمرینکنندهی ب و ایجاد مانع برای اصلاح فای استاد نمیشد؟ بسیار احساس گناه میکنم که تأثیری درست بر آن تمرینکننده نداشتم.
احترام به همتمرینکنندگان
استاد هر یک از مریدان و همهی حیاتها را گرامی میدارند. ایشان بیان کردند، "اغلب گفتهام که درطول اصلاح- فا اشتباهات گذشتهی هیچ موجود ذیشعوری را علیه او درنظر نمیگیرم، و اینکه فقط به نگرش یک موجود ذیشعور نسبت به دافا درطول اصلاح- فا نگاه میکنم." ("چرخاندن چرخ بهسوی دنیای بشری") بنابراین آیا نباید تمرینکنندگان دیگر را محترم بشماریم؟ نباید کورکورانه تمرینکنندگان دیگر را تحسین کنیم. اما باید به آنها احترام بگذاریم، زیرا آنها بهطور مداوم در دافا تزکیه میکنند. وقتی میبینیم تمرینکنندگانی در یک وضعیت ضعیف از تزکیه هستند، آیا آنها را با افکار درستِ خالص حمایت میکنیم یا به آنها با عقاید و تصورات بشری نگاه میکنیم؟ اعتراف میکنم زمانی که برای تمرینکنندگان دیگر افکار درست میفرستادم، بهطور اجتنابناپذیری به جای داشتن فکری درست، بر مشکلاتشان تمرکز میکردم. وقتی تمرینکنندگان از افراد دیگری که بهندرت آنها را میدیدم نام میبردند، من به مشکلاتی که آنها سابقاً داشتند اشاره میکردم. متوجه نبودم حتی زمانی که آنها را نمیبینم، این افراد هنوز در حال تزکیه کردن هستند و در نتیجه در همان وضعیت ذهنی قدیمی باقی نماندهاند. استاد بیان کردند: "تا وقتی دافا را میخوانید، درحال تغییر کردن هستید؛ تا وقتی دافا را میخوانید، درحال ارتقاء هستید." ("در فا ذوب شوید" نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر) اگر تمرینکنندگان به مطالعهی فا ادامه دهند، چگونه میتوانند تغییر نکنند؟ من کسی هستم که تغییر نکردهام! برای سالها به اشتباهات دیگران چسبیده بودم و نمیخواستم آنها را رها کنم. نه قدرت تحمل آنها را داشتم و نه نیکخواه بودم.
رها کردن افکار بشری و دست یافتن به یک بدن واحد
این مقالهی تبادل تجربه را نوشتم تا آنچه را که بر پایهی فا نیست افشا کنم. مایلم به خودم و سایر تمرینکنندگان یادآوری کنم که باید ذهنی درست را حفظ کرده و تمام عقاید و تصورات بشری را از بین ببریم. استاد بیان کردند: "آیا میتوانید چیزهایی را که عمیقاً در قلبتان نمیتوانید رها کنید به بهشت ببرید؟" ("تزکیهی حقیقی،" نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر) آیا یک موجود روشنبین بزرگ که به خوبی تزکیه کرده است، در مورد کاستیهای دیگران فکر میکند؟ ما اغلب در مورد یک بدن واحد بودن صحبت میکنیم، اما یک بدن واحد بودن، تشریفات نیست. امیدوارم که بتوانیم افکار درستمان را افزایش و افکار بشریمان را کاهش دهیم و نگذاریم که استاد نگران باشند.
اینها درکهای من در سطح فعلیام هستند. لطفاً هر مورد نادرستی را تذکر دهید.