(Minghui.org)
۱. خوشاقبالیام برای کسب فا
من یک تمرینکنندهی مسن دافا هستم. بیش از بیست سال پیش، فالبینی سرنوشتم را پیشگویی کرد و گفت که میتوانم فقط ۶۸ سال زندگی کنم. در آن زمان خیلی پریشان و آشفته شدم، اما حس میکردم بیشتر زنده میمانم.
در ۵ ژوئیهی سال ۱۹۹۵، با خوشاقبالی فراوان فا را کسب کردم. میدانستم این همان چیزی است که هزاران سال منتظرش بودم. در فا ذوب شدم، باوری استوار به استاد و فا پیدا کرده، و هرگز دربارهی دافا هیچ شک و دودلی نداشتم.
افکار و علائق گذشتهام را کاملاً رها کردم. هر روز، احساس مسرت و رضایت میکنم. همواره زیر سایهی لطف و مرحمت دافا هستم.
آزار و شکنجهی تمرینکنندگان فالون گونگ توسط حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) باعث رنج عظیمی در خانوادهام شد. البته با وجود ظلم و ستم و بیرحمی ح.ک.چ، نلغزیده و سقوط نکردم. شوهرم (که او نیز یک تمرینکننده است) بهدلیل پخش حقایق مربوط به فالون گونگ از طریق شبکهی تلویزیون، بهطور غیرقانونی به ۲۰ سال زندان محکوم شد. با وجود اینکه هنوز در استان شاندونگ زندانی است، دربارهی آنچه حق و درست است هیچ شبهه و تردیدی ندارم.
اگرچه تمام امتحانها را با افکار و اعمال درست نگذراندم، اما سرانجام همهی سختیها را پشت سر گذاشتم. هر روز سه کاری را که تمرینکنندگان دافا باید در دورهی اصلاح فا انجام دهند، با راهنمایی استاد انجام میدادم. احساس میکردم کوشا هستم و سایر تمرینکنندگان نیز فکر میکردند بهخوبی تزکیه میکنم. اما چندی پیش، دو آزمون بزرگ مرگ و زندگی داشتم که مرا بهشدت شوکه کرد. وقتی به درون نگاه کردم، متوجه شدم که هنوز عقاید و تصورات بشری زیادی دارم و آنها مانع از این میشدند که بهطور کوشا پیشرفت کنم.
طی آن دوران، استاد مدام مرا روشن و دلگرم میکردند تا بهطور کوشا بهپیش بروم. میدانستم که خیلی در تزکیهام عقب افتاده بودم. درسهای جدی بیدارم کردند. میدانم مادامیکه به استاد باوری استوار داشته باشم و سه کار را با افکار درست و حالت ذهنی الهی انجام دهم، میتوانم تمام آزمونها را پشت سر بگذارم و توسط استاد نجات یابم. در اینجا مایلم تجربهها و درکم را با همتمرینکنندگان در میان بگذارم.
۲. باور استوار به استاد و فا برای عبور از توهم کارمای بیماری
در ۲۳ اوت سال ۲۰۱۲، وقتی در حال فرستادن افکار درست بودم، ناگهان عبارتی به ذهنم آمد، "این سخت است که تضمین کنیم زندگی یک نفر در زمان مقدر شده به پایان نرسد." درک کردم که استاد در حال آگاه کردنم بودند زیرا در آن هنگام ۶۸ ساله بودم. حس میکردم چون فا را تزکیه میکنم، نظم و ترتیب نیروهای کهن دیگر هیچ به حساب میآیند. آن را خیلی جدی نمیگرفتم اما در قلبم نظم و ترتیب نیروهای کهن را قاطعانه انکار نمیکردم. دو روز بعد، اهریمن واقعاً برای گرفتن جانم به سراغ من آمد.
شب ۲۵ اوت ۲۰۱۲، در خواب عمیقی بودم که ناگهان اهریمن محکم به قلبم چنگ انداخت و رهایش نکرد. نمیتوانستم در تاریکی هیچ چیزی را ببینم. بلافاصله با درد بسیار زیاد در قلب، قفسهی سینه و پشتم، صاف نشستم. به سختی نفس میکشیدم و گویا قلبم داشت از تپیدن باز میایستاد. این علائم، دقیقاً شبیه سکتهی قلبی بود. فوراً افکار درستی قوی فرستادم، "من یک مرید دافای دورهی اصلاح فا هستم. هیچ کسی نمیتواند مرا تحت تأثیر قرار دهد." همچنین بلند گفتم، "استاد، لطفاً به من کمک کنید! لطفاً کمک کنید!" پس از لحظهای، احساس راحتی کردم. از نجات استاد بسیار سپاسگزار بودم.
هنوز سرم گیج میرفت و طولی نکشید که دوباره به خواب رفتم. در خواب، احساس کردم استاد نقطهی طب سوزنی لائوگونگ کف دست چپم را باز کردند. سپس توپ درخشان بزرگی مملو از نور طلایی از کف دستم ساطع شد. فکر کردم شاید آن یک ابزار فا برای از بین بردن عناصر شیطانی بود.
صبح روز بعد پس از اینکه بیدار شدم، هنوز هم در قفسهی سینه و پشتم کمی درد داشتم. با مراقبت نیکخواهانهی استاد، یک امتحان بزرگ مرگ و زندگی را با موفقیت پشت سر گذاشتم و همچنان از استاد متشکر بودم.
روز ۱ سپتامبر ۲۰۱۲، اهریمن دوباره به سراغم آمد. در طول شب، ناگهان گرمای زیادی در پشتم احساس کردم. گویی یک اتو در حال سوزاندن پشتم بود. همزمان، در قفسهی سینهام سرمای شدیدی حس کردم و دمای هوایی که تنفس میکردم در حد انجماد بود. تحمل تفاوت بسیار زیاد دمای سرد و گرم برایم خیلی سخت بود. در ضمن، سرم گیج میرفت و به سختی میتوانستم بدنم را کنترل کنم.
با تمام توانم سعی کردم خودآگاه اصلیام را بیدار نگه دارم و اسم خودم را صدا زدم تا هشیار بمانم. همزمان، از استاد خواستم به من قدرت دهند. با اینکه نمیتوانستم حرف بزنم، خودآگاه اصلیام بهوضوح فریاد میزد، "استاد لطفاً به من کمک کنید. من در رنج و محنت هستم." همچنین مدام هر پاراگرافی از فا را که میتوانستم به خاطر بیاورم از حفظ میخواندم. بیشتر از همه "لونیو" را خواندم. به استاد و فا باوری قوی داشتم، در قلبم احساس ثبات میکردم و ترس کمتری داشتم. هر چیزی را که در حال وقوع بود با افکار درست اداره کردم.
سپس فکر کردم باید از افکار درستم برای بنا نهادن بدن فناناپذیرم استفاده کنم. ترسم فورأ ناپدید شد. احساس کردم موجودی خدایی هستم و بدنم بزرگ و بزرگتر میشد. به عناصر شیطانی که جرأت کرده بودند در دورهی اصلاح فا تمرینکنندگان دافا را آزار و شکنجه کنند هشدار دادم که به سوی تباهی پیش میروند. کلمات استاد را بلند میخواندم، "اگر کسی در صبح دائو را شنیده باشد، در بعدازظهر میتواند بمیرد." ("در فا ذوب شوید"، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر) به خاطر آوردم که استاد حتی گفتند، "شما به اندازهی این جهان زندگی خواهید کرد." ( فالون گونگ) بنابراین من هم فریاد زدم که به اندازهی این جهان زندگی خواهم کرد. ناگهان، احساس کردم استاد تمام شیطانها را فقط با حرکت دستشان بهطور کامل از بین بردند.
همه چیز به حالت عادی برگشت. رنگ صورتم کبود شد و تا یک ماه بهبود نیافت. فهمیدم که استاد یکبار دیگر رنج عظیمی را به خاطر من تحمل کردند و خیلی از استاد سپاسگزار بودم. میگریستم و نمیتوانستم کلماتی پیدا کنم که قدردانیام را نسبت به استاد ابراز کنند. فقط میتوانم با جدیت آن چیزی را دنبال کنم که استاد گفتند انجام دهیم تا تمرینکنندهای حقیقی باشم.
بعد از اینکه دو بار از آزمون مرگ و زندگی گذشتم، تمام مدت فکر میکردم چرا اهریمن توانست مرا آزار و شکنجه کند و جرأت کرد به من دست بزند. فکر میکنم تمامأ به دلیل کاستیهایم بود. هر عقیده و تصور بشری میتواند برای نیروهای کهن بهانهای باشد تا ما را آزار و شکنجه کنند.
بار اول که به وسیلهی نیروهای کهن آزار و شکنجه شدم، آنها را بهطور کامل انکار نکردم. در قلبم هنوز به مشکلات احتمالی یک فرد ۶۸ ساله باور داشتم، درحالی که میبایست با اولین فکرم نیروهای کهن را کاملاً انکار میکردم. بهعنوان یک تمرینکنندهی دافا، مسیر ما توسط استاد نظم و ترتیب داده شده و فقط سخنان استاد به حساب میآیند. در طی تزکیهمان، هر فکر ما باید طبق استاندارد فا باشد. من به تزکیهام توجه نکرده و تمام و کمال به استاد گوش نمیکردم. بعد از این امتحان، بالاخره از خواب بیدار شدم و دوباره نگاه به درون را شروع کردم.
من تمرینات را درست مثل ژیمناستیک انجام میدادم. در طی ده سال، تنها ذرهی کوچکی از عقاید و تصورات بشری و وابستگیهایم را رها کرده بودم. بارها وابستگی به زندگی روزمره و تمرکزم بر آن را بر مطالعهی فا و تزکیهام اولویت داده بودم. کاملاً درگیر وابستگیهایم به شهرت، علائق شخصی و احساسات بودم. مایل بودم از دیگران سخنان خوشایند بشنوم. وقتی معامله میکردم، دوست داشتم از آن سود ببرم. وقتی نوهام در امتحان مدرسهاش رتبهی اول را کسب کرد، من نیز احساس غرور کردم. عقاید و تصورات بشریام خیلی قوی بودند. این تزکیه نبود و نتیجهاش میتوانست خیلی خطرناک باشد.
۳. نگاه به درون با دردی جانکاه
استاد به ما آموختند،
"بنابراین وقتی با آزمونهای سخت مواجه میشوید، فرصتی عالی برای شما است تا رشد کنید. اگر قادر باشید به درون نگاه کنید، آن وضعیتِ طاقتفرسا در عوض یک فرصت خواهد شد، چیزی که غلبه کنید و فرصتی برای وارد شدن به حالتی جدید. چرا به مسائل به این شکل نگاه نکردهاید. به محض اینکه با یک آزمون سخت مواجه میشوید، آن را به کنار هل میدهید. همانطور که گفتم، حتی اگر در خصوص اعتباربخشی به فا و نجات موجودات ذیشعور بگومگو کرده باشید، یا نظرات ناخوشایندی شنیده باشید، تمامی آنها برای پیشرفت شما بودند، زیرا پیشرفت شما در اولویت قرار دارد. بدون پیشرفت شما، هیچ چیزی نمیتواند حاصل شود، و این شامل نجات موجودات ذیشعور نیز میشود. اگر نتوانید رشد کنید و به کمال برسید، موجودات ذیشعوری که نجات میدهید کجا خواهند رفت؟ چه کسی آنها را میبرد؟ چرا به چیزها به این شکل نمینگرید؟" ("آموزش فا در کنفرانس نیویورک ۲۰۰۸")
فای استاد مثل پتکی سنگین مرا از خواب بیدار کرد. اگر در طول تزکیهام به درون نگاه نمیکردم، آن تزکیهی حقیقی نبود. از خودم پرسیدم ما برای چه به دنیا آمدیم. پس از رنج و سختیهایی که داشتم، بیش از یک ماه در منزل ماندم تا به درون نگاه کنم و خودم را بسنجم، فا را مطالعه کرده و افکار درست بفرستم. چگونه میتوانم مسیر تزکیه را بهدرستی بپیمایم؟ میدانم نکتهی کلیدی نگاه به درون است. اگر خودم را خوب تزکیه نکنم، دنیای من فاسد خواهد شد. پس موجوداتی که نجات میدهم کجا خواهند رفت؟ این گناه است اگر خودم را خوب تزکیه نکنم.
وقتی بهطور واضح میدانستم شخص دیگری مقصر است، این برایم خیلی دردناک بود که باز هم باید برای پیدا کردن کاستیهای خودم به درون نگاه میکردم. در تضاد با اعضای خانواده یا تمرینکنندگان، اگر اصول سطح بالای فا را درک نمیکردم، به جای دیدن اشتباهات خودم، دیگران را مقصر میدانستم. این چگونه میتوانست دردناک نباشد؟ اما وقتی خودمان را با اصول فای جهان مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که ما مقصر هستیم. روند رهایی از وابستگیها آسان نیست. اما پس از تحمل این درد، لذت رشد و پیشرفت در فا را احساس میکردم.
قبلاً هرگز نمیدانستم چگونه به درون نگاه کنم و تلاش زیادی برای تزکیهی شینشینگم نمیکردم. اگر واقعاً خودم را با دنبال کردن اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری تزکیه کنم، نیکخواهی عظیمی خواهم داشت. آنگاه هیچ کدام از موجودات یا عوامل شیطانی جرأت نمیکنند وارد بُعدهایم شوند و خود به خود از بین میروند.
برای مدتی در حین مطالعهی فا، انجام تمرینها و فرستادن افکار درست احساس خوابآلودگی میکردم. این یک مسئلهی جدی در جریان تزکیه، و مساوی با انجام ندادن سه کار است. برای یافتن دلیل ریشهای آن با همتمرینکنندگان گفتگو کردم، و متوجه شدم که دلیل آن خودخواهی بود.
من یک هماهنگکنندهی محلی هستم. زمانی که میفهمیدم همتمرینکنندگان مشکلاتی دارند، به آنها نمیگفتم، مبادا به احساساتشان صدمه بزنم. در واقع میترسیدم که به خودم و به عقاید و تصورات بشری خودم آسیب بزنم. هر کاری میکردم، نمیتوانستم منیت را رها کنم. گاهی سه کار را با وابستگیها، عقاید و تصورات بشری، زیرکی و حیلهگری انجام میدادم. این اعتباربخشی به فا نبود. بسیاری از اوقات در واقع درحال اعتباربخشی به خودم بودم. وقتی در روند تزکیه وابستگیها و عقاید و تصورات بشریام را پیدا کرده و آنها را رها کردم، دیگر هنگام مطالعهی فا احساس خوابآلودگی نکردم.
۴. مطالعهی فا با ذهنی متمرکز
استاد بیان کردند،
"آیا میدانید در خیلی از جاها مطالعهی فا به چه وضعی درآمده است؟ در بعضی نواحی به یک تشریفات تنزل پیدا کرده است. وقتی بعضی افراد جوآن فالون را میخوانند تمرکز ندارند، و در عوض، در حال فکر کردن دربارهی چیزهای دیگرند، و قادر نیستند که توجه خود را روی تزکیه متمرکز کنند. به این ترتیب آن معادل وقت تلف کردن میشود. و نه فقط اتلاف وقت- به جای اینکه این زمانی باشد که باید ترفیع پیدا کنند، دارند از ذهنشان برای تفکر در مورد موضوعات و چیزهایی استفاده میکنند که نباید خود را نگران آنها کنند، و بنابراین، نه فقط در حال ترفیع یافتن نیستند، بلکه برعکس، اغلب از نظر سطح در حال سقوطاند. اگر فا را خوب مطالعه نکنید، خیلی چیزها هستند که قادر نخواهید بود به خوبی انجام دهید." (مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند– آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای منطقهی شهری واشنگتن دیسی ۲۰۱۱)
درکم از فای استاد این بود که مطالعهی فا نیز روندی از پالایش شخص است. تمرینکنندگان میتوانند در طی مطالعهی فا خود را رشد دهند و هر فکر و عقیده و تصور نادرست برطرف خواهد شد. اگر فا را با ذهنی متمرکز مطالعه نکنیم، سطحمان تنزل خواهد یافت. هر کلمه در کتابهای دافا بدن قانون استاد، بودا، دائو یا خدا است، حتی حروف، خدایان هستند. اگر فا را با ذهنی متمرکز مطالعه نکنیم، آن بیاحترامی نسبت به استاد و فا است. در آن صورت، فا، اصول فا را برای ما آشکار نخواهد کرد. بنابراین باید در طی مطالعهی فا هر کلمه و جمله را با ذهنی روشن مطالعه کنیم و هرگز نباید کلمهای را اضافه یا حذف کنیم.
قبلاً، جوآن فالون را هفتهای یک دور مطالعه میکردم و سخنرانیهای فای استاد و مقالههای جدید را در منزل و یا بهصورت گروهی مطالعه میکردم. اما در طی مطالعهی فا، اغلب حواسم پرت میشد و تنها تشریفات مطالعه را دنبال میکردم. میترسیدم از نظر کمیت عقب بیفتم، توجهای به کیفیت نمیکردم و آن تأثیر واقعاً خوبی نداشت. گاهی اوقات هر روز سرم خیلی شلوغ میشد و احساس خستگی نیز میکردم. البته دلیلش تهی بودن از انرژی فا بود. فقط با مطالعهی متمرکز فا، میتوانستم در فا جذب شوم، فا را درک کرده و تزکیهام را هدایت کنم. حالا در مطالعهی فا دیگر به کمیت اهمیتی نمیدهم و با ذهنی آرام و متمرکز فا را مطالعه میکنم.
وقتی حقیقتاً جوآن فالون را با ذهنی متمرکز مطالعه کردم، در کمال تعجب متوجه شدم که اصول فا لایه به لایه آشکار شدند، مخصوصاً اصول مربوط به چگونگی تزکیهی شینشینگ و رشد در سطوح مختلف. از آنها بهره بردم و در تزکیهام رشد بسزایی کردم. استاد بیان کردند،
"با چنین فای عظیمی اینجا، فا همراه شما خواهد بود وقتی افکار شما درست باشد، و این بزرگترین اطمینان است." ("آموزش فای ارائه شده در منهتن")
اکنون هر روز فا را با ذهنی آرام مطالعه میکنم. وابستگی در طلب چیزی بودن را رها کرده و میدانم هر چه را قرار است کسب کنم با مطالعهی واقعی و درک فا به دست میآورم.
هر روز چهار الی پنج سخنرانی از جوآن فالون را در طول روز میخوانم. در شب، پس از فرستادن افکار درست در ساعت ۶ عصر، ویدئوی سخنرانی فای استاد، "آموزش فای ارائه شده به تمرینکنندگان استرالیا" را تماشا میکنم. قبلاً این ویدئو را در طی نه روز هشت بار تماشا کردهام. قبل از خوابیدن، دوباره به سخنرانی استاد گوش میدهم. ۲۴ ساعته غرق در فا هستم، و اهریمن نمیتواند از من سوءاستفاده کند.
افکار درست را نیز طولانیتر میفرستم. معمولاً نیم ساعت و گاهی پنجاه دقیقه با قلبی پاک، افکار درستی قوی میفرستم تا همهی موجودات و عوامل اهریمنی را که با من مداخله میکنند از بین ببرم. همزمان، همهی مواد پوسیدهای را که توسط عقاید و تصورات بشری در بُعدهای دیگر تولید شدهاند، از بین میبرم. تأثیرش بسیار خوب است.
پس از آن آزمونهای سخت، دیگر جرأت ندارم تنبلی کنم. میدانم زندگی طولانی شدهی من برای تزکیه است. استاد بیان کردند،
"اما یک شرط وجود دارد. زندگی طولانی شدهی فراسوی زمان تقدیری شما، بهطور کامل برای تزکیه شما ذخیره شده است. اگر فکر شما خطایی کند، زندگی شما به خاطر اینکه میبایستی برای مدتها پیش از بین میرفت، در خطر خواهد بود." (سخنرانی اول، جوآن فالون)
بنابراین روی تزکیهی تکتک افکارم تمرکز میکنم، در فا ذوب شده و عاری از منیت و خودخواهی، در انجام هر کاری اول به دیگران فکر میکنم. حالا این توانایی را دارم که دردها را تحمل کنم. باید خودم را تزکیه کنم تا بتوانم عاری از خوخواهی وارد کیهان جدید شده و با استاد به خانه برگردم.
وقتی در حال نوشتن این مقاله بودم، سخنرانی فای استاد به تمرینکنندگان مسنتر در "آموزش فای ارائه شده به تمرینکنندگان استرالیا" را به خاطر آوردم. فای استاد واقعاً مرا بیدار کرد. میدانم اگر تمرینکنندگان مسن از وقت محدودشان برای تزکیهی واقعی استفاده نکنند و از تمام مسائل، وابستگیها و عقاید و تصورات بشری رها نشوند فقط وقتشان را تلف میکنند. هرگز نگرانیهای استاد، نیکخواهی و تذکرات جدیشان را فراموش نمیکنم. امیدوارم سایر تمرینکنندگان مسن نیز ویدئوی سخنرانی فای استاد را یک بار دیگر تماشا کنند.
من تقریباً ۷۰ ساله هستم. بدون محفاظت نیکخواهانهی استاد، نمیتوانستم تمام آزمونهای سخت را پشت سر بگذارم و تا به امروز استاد را دنبال کنم. درسهای رنجآوری از آزمونهای سختم یاد گرفتهام. استاد به ما آموختند،
"هدف یک تزکیه کننده این است که فراسوی دنیای انسانی برود و به کمال وجودیاش برسد. زمانی که به کسب چیزهای دنیوی یا علائق شخصی وابسته شود، نمیتواند به کمال برسد. وقتی یک تزکیهکننده در این جهان تزکیه میکند قرار است که از انواع وابستگیهای انسانی رها شود و فقط پس از آن میتواند موجودی الهی شود. در غیر اینصورت هر وابستگی یا هر عاملی در دنیای انسانی که بر ذهن شما سنگینی میکند قفلی میشود که شما را به پایین میبندد و از رفتن باز میدارد. این دلیل آن است که چرا هنگامی که به دافا اعتبار میبخشید و موجودات ذیشعور را نجات میدهید، همزمان خودتان را تزکیه میکنید." ("آموزش فا در کنفرانس فای بینالمللی ۲۰۰۵ منهتن")
مطالب فوق صرفاً درک شخصی من است. لطفاً به هر چیز نادرست اشاره کنید.