(Minghui.org) ادامه قسمت ۳
یادداشت سردبیر: این مقاله بازتابی از مشاهدات شخصی نویسنده و صرفاً بهعنوان اشارهای برای تمرینکنندگان است. همه تمرینکنندگان باید فا را بهعنوان اصول راهنما درنظر بگیرند.
۸) انجام مأموریتها با ذهنیت در طلب بودن
تمرینکنندهای مقدار زیادی پول به یکی از پروژههای دافا اهدا کرد. طولی نکشید که کسب و کارش دچار مشکل شد. نزد من آمد و درباره این وضعیت صحبت کرد. گفتم: "ساده است: افکار تو درست نیست." پیشنهاد کردم که بایکدیگر فا را مطالعه کنیم. بعد از مطالعه سخنرانی استاد، برایش سخت بود که خود را آرام نگه دارد. تصمیم گرفتم تجربهای را با او بهاشتراک بگذارم:
پروژهای در شهر دیگری نیاز به پول داشت. ازآنجاییکه ما نباید در میان تمرینکنندگان کمکهای مالی جمع کنیم و ازطرفی شرکتکنندگان در آن پروژه مقدار پول لازم برای راه اندازی آن را نداشتند، این پروژه در بلاتکلیفی بود. تمرینکنندهای را ملاقات کردم که همسرش نیز یک تمرینکننده بود. هر دو کارمند دولت بودند و حقوق ثابتی داشتند. آنها صرفهجو بودند و ۲۰۰ هزار یوان در بانک پسانداز کرده بودند. هردو آرزو داشتند که این پول را برای یکی از پروژههای دافا اهدا کنند. همتمرینکنندگان در منطقهشان نسبتاً مرفه بودند و نیازی به پول آنها نداشتند. بعد از اینکه با شوهرش درباره آن پروژه صحبت کردم، او موافقت کرد که پول اهدا کند. اما درباره آن پروژه کاملاً متقاعد نشده بود، بنابراین تصمیم گرفت که خودش تماس بگیرد و درباره آن پروژه تحقیق کند.
هنگام عصر، بعد از خواندن جوآن فالون با این تمرینکننده، به درک جدیدی رسیدم: استفاده از پسانداز وی برای آن پروژه مانند این است که او از ستون گونگش استفاده کند تا به سطوح مختلف جهان ماهیت جسمانی ببخشد. کمک به پروژههای دیگر برای نجات مردم نیز بخشی از کامل کردن تزکیهاش است. آن مقدار پولی که او قصد دارد، تا به پروژههای دافا اهدا کند، ممکن است که در عهد و پیمانهای ماقبل تاریخیاش مشخص شده باشد. بعد از اینکه با او درباره این دیدگاهم صحبت کردم، او خوشحال شد. به خانه برگشت و شروع به آمادهسازی پول اهدایی کرد. حتی قبل از اینکه چیزی مبنی بر تأیید این کارش بشنود، از اهدای این پول خوشحال بود، اما بعداً تأییدیه این کارش را دریافت کرد.
از آن مالک شرکت پرسیدم: "آیا هنوز درباره تقوای عظیم خودت فکر میکنی؟ از سطحی بالاتر، آیا میتوانستی خودت را با آن زوج تمرینکننده مقایسه کنی؟ آنها تمام پساندازشان را بدون اینکه ابداً در طلب چیزی باشند، اهدا کردند. زمانی که میلارپا درحال تزکیه بود، هیچ پولی برای اهدا به استادش نداشت، اما تنها منبعش یعنی بدن، دهان و ذهنش را برای خدمت به استادش وقف کرد. کمک او، بیشتر از آن افراد دیگر بود. موجودات الهی فقط به قلب فرد نگاه میکنند."
استاد در "آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۴ غرب آمریکا" بیان کردهاند:
"نکته دیگر این است که هر کاری که مریدان دافا درحالحاضر درحال انجام آن هستند اعتباربخشی به فا است، بنابراین ادراکات و رشد شما همه از فا نشأت میگیرد. پس البته به عنوان مریدان دافا به فا اعتبار ببخشید که نیازی به گفتن نیست. اما هر چیزی که در حال اعتباربخشی به فا انجام میشود برای خودتان انجام میشود و یک کار هم برای من انجام نمیشود، شامل کارهایی که به شما گفتهام که انجام دهید. ازآنجاییکه هر مرید دافا باید تقوای عظیم خودش را در روند بسوی کمال رفتن پایهگذاری کند، مخصوصاً چون موجوداتی هستید که توسط فا ساخته و پرداخته شدید، اینها همه در اعتباربخشی شما به فا به نمایش گذاشته شده و همه آنچه که مریدان دافا انجام میدهند باشکوه است. آن شامل آنچه که به نظر سادهترین چیز میرسد میشود، مثل دادن فلایر، آشکارسازی حقیقت برای مردم دنیا، فرستادن افکار درست در کنسولگریها و سفارتها، اعتباربخشی مریدان دافا به فا به شیوههای مختلف برای حکومت، جامعه و مردم و رسانههای گروهی و غیره– آن همه تقوای عظیمی برایتان پایهگذاری میکند و آن همه راهی است که به کمال نهایی ختم میشود. به عبارت دیگر، همه کارهایی که درحال انجام آن هستید، شامل کارهای کوچک و ناچیز، همه آنها برای خودتان انجام میشود و یک کار هم برای دافا انجام نمیشود و نه یک کار هم برای من، استادتان انجام میشود."
مثال دیگری برای او زدم. یکی از مریدان جوان در تابستان حتی تنها یک خوراکی یخی هم نخرید، هر پنی از پولی را که پسانداز کرده بود، برای چاپ مطالب روشنگری حقیقت اهدا کرد. مرید جوان دیگری همه پولی را که بابت هدیه سال نو دریافت کرده بود، به یکی از پروژههای دافا اهدا کرد. خدایان کمک آنها را تحسین میکنند، چراکه آنها همه دارایی خود را بخشیدند. همه دارایی شما چیست؟ این مریدان جوان درعوض کمک و اهدای خود هیچ چیزی نخواستند و درباره جمع کردن هیچ امتیاز یا تقوایی فکر نکردند. هدف نهایی در تزکیه رسیدن به قلبی پاک و خالص است. چه افکاری قبل و بعد از اهدا در ذهنتان بود؟ ما همه از این آموزش استاد آگاهیم: "...چیزها را بهطور طبیعی بهدست میآورد بدون اینکه در جستجوی آنها باشد." ("آموزش فا" در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر) از او پرسیدم که آیا معنای آن را کاملاً درک میکند.
او گفت که اکنون واقعاً این مسئله را درک کرده است. اعتراف کرد که اگرچه "موضوع در طلب بودن" را بارها در جوآن فالون خوانده است، ارتباط آن را با تزکیهاش درک نکرده بود. داستان یانزی، یکی از سیاستمداران مشهور دوره بهار و پاییز را با او بهاشتراک گذاشتم. یانزی، نخستوزیر پادشاهی چی بود که درآمد فراوانی داشت. اما شیوه زندگیاش خیلی ساده بود و خیلی متفاوت از شهروندان متوسط نبود. همسرش لباسهای پنبهای معمولی میپوشید. او بیشتر درآمدش را برای کمک به فقرا اهدا میکرد. پس از یک کودتای نظامی، آن مجرم بهدلیل شهرت فوقالعاده یانزی جرأت نکرد به او آسیب بزند.
یانزی تنها یک همسر داشت و حتی پیشنهاد پادشاه برای دادن دخترش به او را رد کرد. همدوره او، کنفوسیوس فقط او را ستایش میکرد. سیما چیان، نویسنده مشهور شی جی (کتابی درباره وقایع تاریخی) از سلسله هان، گفت که اگر یانزی هنوز زنده بود، خوشحال میشدم که بهعنوان رانندهاش کار کنم.
به آن مرد تاجر گفتم که اگر بتواند مانند روش کمک یانزی در ۲۵۰۰ سال پیش، به دافا کمک کند، کسب و کارش رشد مداومی خواهد داشت و هیچ کسی نمیتواند آن را متوقف کند. اگر قلبش درست نباشد، پس با موانع زیادی روبرو خواهد شد.
بعد از اینکه واقعاً متوجه این نکته شد، بعضی از مداخلات شیطانی در بعدهای دیگر، از وحشت پا به فرار گذاشتند. برخی دیگر مستقیماً نابود شدند. عوامل مداخلهکننده باقی خیلی ضعیف بودند و او توانست آنها را با افکار درست خودش نابود کند. اما اگر او این مسئله را درک نمیکرد یا تغییر نمیکرد، فرستادن افکار درستش میتوانست بیتأثیر باشد و قبل از نابود کردن مداخلات قدیمی، مداخله جدیدی از راه میرسید.
میتوانستم تمرینکنندگان بسیاری ببینم که افکار مشابهی داشتند: من به دافا کمک کردهام، بنابراین خدایان باید به من کمک کنند، درست؟ من مقدار خیلی زیادی تقوا جمع کردهام، بنابراین چرا نمیتوانم ثروتی بهدست آورم؟ بعضی افراد حتی از استاد درخواست کمک میکنند: من چنین سهم بزرگی داشتهام، بنابراین چرا استاد این مداخله را از بین نبردند؟ اگر استاد به من برکت ارزانی دارند، تا پول بیشتری بهدست آورم، مقدار بیشتری به دافا اهدا خواهم کرد. این دیگر طلب مردم عادی است، زیرا او درحال چانه زدن با استاد است. این نوع ذهنیت مشکل بزرگی به همراه خواهد آورد. میتواند حتی منجر به احساس رنجش در او شود. در این سطح، فرد از زیانهای مالی عمدهای رنج میبرد. تنها پس از اینکه یک تمرینکننده کاملاً این اصول را درک کند، میتواند این زیان را متوقف و آن را تبدیل به سود کند.
۹) بعضی افراد، بدون مهارت یا مأموریتی تقدیری در کسب و کار، وارد دنیای کسب و کار میشوند
بعضی از تمرینکنندگان بهسختی میتوانند نان شب دربیاورند، اما خواهران و برادرانشان ثروتمندند. این نوع وضعیت در تاریخ هم رایج بوده است. در یک خانواده، بعضی از شاگردان خوب، نمیدانستند که چگونه پول دربیاورند، اما اعضای خانوادهشان کاملاً ثروتمند بودند. بعضی از تمرینکنندگان از فکر کردن درباره این مسئله خودداری میکردند و معتقد بودند که برای آنها مقدر شده که پول دربیاورند. بعضی افراد مهارتهای خاصشان برای پروژههای دافا را سرکوب میکنند و وارد دنیای تجارت میشوند. درنتیجه متحمل زیانهای وحشتناکی میشوند. در حقیقت ممکن است اینطور نظم و ترتیب داده شده باشد که بستگان ثروتمند شما بعد ازشنیدن حقیقت از جانب شما، به دافا کمکهای مالی کنند.
زوجی را میشناسم که یکی از آنها موهبت مهارتهای کسب و کار و ثروت به او ارزانی شده بود. همسرش که یک تمرینکننده بود، مقدر شده بود که از لحاظ مالی متضرر باشد. آن خانم در خانوادهای فقیر بزرگ شده بود و میبایست روش زندگی صرفهجویانهای را حفظ میکرد. متأسفانه معتقد بود که پول همسرش متعلق به او است و میبایست تواناییهای بالقوهای برای کسب پولهای بزرگ داشته باشد. بعد از اینکه فعالانه در کسب و کار شوهرش شرکت کرد، آنها با زیان مالی مواجه شدند. بعضی از سایر تمرینکنندگان، نه تنها خودشان غرق یک زندگی راحت میشوند و در آن افراط میکنند، بلکه سخت تلاش میکنند که زندگی راحتی برای فرزندانشان فراهم آورند. این پول خرج شده برای سبک زندگی مجللشان میبایست برای نجات مردم استفاده میشد. اگر بخواهیم محکم و قاطعانه صحبت کنیم، حتی فرزندانشان مرتکب جنایاتی علیه دافا میشوند. بنابراین تمرینکنندگان از خانوادههای مرفه، برای ایجاد تعادل، با شرایط سختتری نسبت به دیگران روبرو هستند. انگیزههای خودخواهانه یا عاری از خودخواهی، نه تنها در آنچه که مردم میگویند منعکس میشود، بلکه اعمالشان معیار سنجش واقعی است.
استاد بیان کردند:
"هماکنون از سختترین دوره با موفقیت گذر کردهاید. به شما میگویم، [شما] مریدان دافای دورۀ آغازین، آنهایی که در طول تاریخ پیوندهای تقدیری با من شکل دادید، یا آنهایی که درحالیکه استاد را دنبال میکردید به اینجا آمدید- تکتک شما- اگر خواسته بودید که در اجتماع عادی به چیزی برسید، هر یک از شما میتوانست یک میلیاردر باشد، هر یک از شما میتوانست مشهور باشد و هر یک از شما میتوانست درمیان نخبگان و برگزیدگان جامعه باشد. اما این دورۀ زندگی به اینجا آمدید تا یک مرید دافا باشید و از همۀ آن چیزها صرفنظر کردید. اگر خواسته بودید که ثروتمند شوید، از مدتها قبل میتوانستید ثروتمند باشید. نگذارید آرزوی دیرینۀ روح شما بهخاطر کمی وسوسههای دنیوی ناچیز خاموش شود." ("آموزش فا در روز جهانی فالون دافا")
بهترین راه برای اعتباربخشی به فا استفاده از پول و مهارتهای موجود است. تعداد اندکی از تمرینکنندگان ثروتمندند. با توجه به تجربیات گذشتهمان، باید ببینیم که آیا استعداد طبیعی برای کسب و کار داریم. بنابراین باید بر کامل کردن مأموریتمان تمرکز کنیم.
در شرکتهای تمرینکنندگان در خارج از کشور، کسی باید کسب و کار را مدیریت کند؛ بعضیها بر روی فروش تبلیغات کار میکنند. مجموعه مهارتهای خاصی مورد نیاز است و هرکسی نمیتواند آن را انجام دهد. شما مایل نیستید شخصی که فاقد صلاحیت یا مهارت است را به این شغل بگمارید. برای آنها خیلی سخت خواهد بود که بر موانع غلبه کنند.
۱۰) بعضی از افراد توسط نیروهای کهن نظم و ترتیب داده شدهاند تا باعث آسیب شوند
بسیاری از تمرینکنندگان چنین افرادی را در کسب و کار دیدهاند: به هر کسب و کاری که دست میزنند، با زیان مالی مواجه میشوند. برخی از شرکتهایی که در ابتدا سودآور بودند، بعد از پیوستن آنها شروع به زیان مالی کردند. بعضی از افراد احساس کردند که شاید این تصادفی است یا اینکه زمان بدی است. بنابر آنچه میتوانستم ببینم، چنین چیزی نبود. چنین افرادی بدشانسی با خود به همراه میآوردند: کارمایشان به مجموعه کارمای این شرکت اضافه میشد و سبب زیان مالی میشد. اگر شرکتی از استراتژیهای کسب و کار این فرد پیروی کند، امور حتی بدتر میشوند.
بهطور معمول این افراد سخنوران خوبی هستند و میتوانند بیشرمانه حقایق را بپیچانند و تحریف کنند. بعضی از این افراد کلاهبردارند و برخی دیگر تمرینکنندگانی هستند که شاید در گذشته بسیار کوشا بودهاند. بعضی از این افراد متحمل سختیهای شدیدی شدهاند و میتوانند کمککنندگان سخاوتمندی باشند و آخرین دلارشان را برای اعتباربخشی به فا ببخشند. سخت است که باطن آنها را بهروشنی ببینیم. برخی از افراد هر دوی کارهای خوب و بد را در اصلاح فا انجام میدهند و عملکرد خوبشان در گذشته، بهعنوان توجیهی برای رفتار آسیبزننده امروزشان استفاده میشود.
این تمرینکنندگان معمولاً شکافهای قابل مشاهدهای در شینشینگشان دارند. برای مثال، آنها میتوانند دمدمی مزاج، تندخو یا وابسته به شهرت باشند یا اینکه قصد دارند با استفاده از منابع دافا پول دربیاورند. آنها میخواهند کسب و کارهای بزرگی انجام دهند اما فاقد مهارتهای عملی هستند. از روی عادت دروغ میگویند و غیره. هرکسی که یکی از وابستگیهای بالا را دارد در برابر نیروهای کهن آسیبپذیر است. آنها بهخوبی بر حقایق سرپوش میگذارند و همیشه یک قربانی برای سرزنش کردن، پیدا میکنند که تقصیرها را گردن او بیندازند. آنها اغلب به موفقیت گذشته و کمکهای فوقالعادهشان به دافا میبالند. (کمککنندگان واقعی هرگز درباره آن صحبت نمیکنند). آنها سعی میکنند تبدیل به شرکای تجاری شما شوند یا "پروژه کسب و کار" جدیدی را برای جذب و فریفتن سرمایهگذاران در میان تمرینکنندگان راه بیندازند. هدفشان پیوستن به این کسب و کار و کسب درآمد بالا است یا شما را متقاعد میکنند که در پروژههای منتخبشان پول بگذارید.
بهترین راه برای برخورد با این افراد سنجش رفتارشان با اصول دافا است. این به ما اجازه میدهد که وقتی به آنها گوش میدهیم ذهنی روشن را حفظ کنیم و هشیار باشیم. حتی اگر درباره اعتبارشان مطمئن نیستیم، دستکم باید از گوش دادن به صحبتهای سخنورانهشان پرهیز کنیم. اگر یک تمرینکننده درکی قوی از دافا نداشته باشد، بهراحتی میتواند فریب بخورد. بعضی از تمرینکنندگان حتی دروغهای این افراد را منتشر میکنند، شهرتشان را ترویج میدهند و به آنها در جذب استعدادها کمک میکنند. این تمرینکنندگان معتقدند که آنها حقیقت را به همتمرینکنندگان میگویند، اما در واقع اینطور است که آنها در میان تمرینکنندگان هرج و مرج ایجاد میکنند.
بعضی از تمرینکنندگان این نتیجه غمانگیز را دیدهاند: کسانی که دروغهایشان را باور کردند نیز به سطوح پایینتر کشیده شدند. بنابراین، اگر ما بهدلیل محدودیتهایمان نتوانیم مردم را براساس اصول فا مورد قضاوت قرار دهیم، حداقل باید اعتبارشان را با استفاده از عقل سلیم بررسی کنیم. ما نباید هرگز به ترجیحات بشری تکیه کنیم. بعضی از تمرینکنندگان به مردم عادی اعتماد نمیکنند، اما بدون قید و شرط به تمرینکنندگان اعتماد میکنند و کورکورانه و بدون فکر توصیههای تجاریشان را میپذیرند. اگر همچنان به این شیوه عمل کنند، ممکن است قربانی این کلاهبرداران شوند.
برخی از تمرینکنندگان پس از تجربه حوادث و مصیبتهای مالی، برای مدتی طولانی در فقر زندگی کردهاند. ما باید مانند قبل با آنها بهعنوان تمرینکنندگان رفتار کنیم. اما لطفاً دیگر آنها را در فعالیتهای تجاری درگیر نکنید و حتی بهطور موقت هم از آنها کمک نخواهید. ما باید آنها را تشویق کنیم که شغلی در جامعه پیدا کنند. پس از پیدا کردن یک شغل، یقیناً بار مالیشان کاهش مییابد.
ما نباید همینطوری به آنها پول بدهیم. این تمرینکنندگان باید فرصتی داشته باشند تا از طریق درد و رنج، اشتباهات خود را جبران کنند. با دادن پول به این افراد به آنها آسیب میرسانید. سختیشان بهدلیل کارمایشان ایجاد میشود. بعضی میگویند که این تمرینکنندگان نمیتوانند شغلی در جامعه پیدا کنند. در واقع، این افراد فقط میخواهند به سایر تمرینکنندگان تکیه کنند و این را بهعنوان میانبری برای جلوگیری از تحمل درد و رنج در نظر میگیرند. بعضی حتی میخواهند با استفاده از منابع دافا ثروتمند شوند. اینها انگیزههای خطرناکی هستند. بهعنوان آخرین راه چاره، میتوانیم به آنها کمک کنیم که شغلی ساده در جامعه پیدا کنند.
ادامه دارد.