فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

برداشت و درک من از «بیماری»

12 ژوئیه 2014

(Minghui.org) مقاله‌های تبادل تجربه درباره «بیماری» بارها به‌صورت آنلاین منتشر شده‌اند. مایلم برداشت و درک خودم را درباره این موضوع ارائه دهم.

تمرین‌کنندگان بسیاری اطراف من هستند که برای مدتی طولانی در  وضعیت «بیماری» بوده‌اند. برخی مدتی است که پای‌شان ورم کرده، برخی پستانشان عفونت کرده و مدتی است که چرک ترشح می‌کند، برخی علائم دیابت را بروز داده‌اند و برخی مشکلات کوچکی دارند که واقعاً ناچیز هستند، اما ازبین نمی‌‏روند و غیره.


این تمرین‌کنندگان سه کار را بسیار ‌خوب انجام می‌دهند و در روشنگری حقیقت برای نجات مردم قدم جلو می‌‏گذارند و در این زمینه بسیار ثابت‌قدم و راسخ هستند. سایر تمرین‌کنندگان در مواجهه با شرایط جسمی نامطلوب این هم‌تمرین‌کنندگان، بسیار نگرانند. با هم فا را مطالعه می‌کنند، تبادل تجربه می‌کنند، به تبادل‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏نظر و فرستادن افکار درست می‌پردازند و سعی در ارائه راه‌حل‌های خیرخواهانه دارند، اما همۀ این کارها بی‌‏‌‏‌‏فایده است.

پس از اینکه به دفعات بسیار چنین کارهایی را انجام می‌‏دهند، فقط این امکان را فراهم می‌‏آورند که این موضوع از ذهنشان خارج شود. برخی از تمرین‌کنندگان همین‌‏طوری می‌گویند: «ظهور چنین چیزی جعلی و دروغین است، آن را باور نکنید» یا «بگذارید آن جذب فا شود.» اگر آن یک تجلی دروغین است، آیا این تمرین‌کنندگان تاکنون بررسی کرده‌‏اند که تجلی حقیقی چیست؟ اگر به آن اجازه دهید «جذب فا شود،» مانند یک سم است. آن سمی و زهرآگین است و آن اینجاست تا شما را آزار و شکنجه کند. آیا با یک کلمه شما، آن جذب فا خواهد شد؟

من قبل از ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹ فا را کسب کردم. در ابتدا، هر زمان که علائم «بیماری» در من بروز می‌‏کرد، بسیار خوشحال می‌شدم، چون استاد دوباره درحال پاک کردن بدنم بودند و بدنم را خالص‌تر می‌ساختند. به این ترتیب، بدنم می‌توانست گونگ تولید کند و به این ترتیب می‌توانستم به سطحی بالاتر تزکیه کنم.

در آن زمان، هر وقت که کارمایم را ازبین می‌بردم، علائم بیماری همیشه به سرعت می‌‌آمد و به سرعت می‌رفت. در کل، بیش از سه روز و دو شب طول نمی‌کشید. من هم تمایل داشتم برای توصیف آنچه اتفاق افتاده، از این عبارت استفاده کنم: «آن به‌‏طور کامل خرد می‌‏شود و خاتمه می‌‏یابد.» به‌طور خیلی ناگهانی خوب می‌شدم. یعنی مثل وضعیتی که مردم عادی از بیماری بهبود می‌‏یابند، نبود. بیماری به آرامی بدنم را ترک نمی‌کرد، بلکه سریع و ناگهانی بود.


پس از ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹، مریدان دافا وارد تزکیه دوره اصلاح فا شدند. استاد برای ما نظم و ترتیبی نداده‌اند که کارمای بیشتری را ازبین ببریم. رنج و محنت‌‏ها صرفاً شامل آزار و شکنجه نیروهای کهن است که به بهانه وابستگی‌ها و سایر شکاف‌های‌مان بروز می‌‏کنند.


وقتی با هم‌تمرین‌کنندگان درخصوص ابتلا به «بیماری‌ها» تبادل تجربه کردم، متوجه شدم که همگی درحالی‌‏که به درون نگاه می‌کردند، انبوهی از کاستی‌ها و وابستگی‌ها را کشف ‌می‌‏کردند، گویا داشتن این کاستی‌ها و وابستگی‌ها موضوعی طبیعی و قابل انتظار بود. نگاه به درون ابزاری جادویی است که استاد به ما هدیه کرده‌اند. اما درحالی که باهم به درون نگاه می‌‏کنیم، نباید فراموش کنیم که از افکار درست استفاده کنیم تا آزار و شکنجه‌‏ای را که نیروهای کهن بر ما تحمیل می‌‏کنند، نفی کنیم.

هر گاه با این وضعیت روبرو می‌شوم، اولین کاری که انجام می‌دهم این است که اینگونه نیروهای کهن را متهم کنم:

۱. شما باعث شدید که برای توزیع مطالب دافا، روشنگری حقیقت و نجات موجودات ذی‌شعور، به سختی بتوانم این بدن را بکشانم. شما تأثیری منفی بر دافا دارید. چیزی که شما درحال نشان دادن و تجلی آن به تمام موجودات ذی‌شعور هستید، سرشت فوق‌العاده یا شگرفی دافا نیست. شما در حال افترا زدن و توهین به دافا هستید. شما درحال ازبین بردن موجودات ذی‌شعوری هستید که باید نجات داده شوند. نیروهای کهن، فقط بخاطر این گناه عظیم، مستحق هستید که نابود شوید!

۲. شما از بهانۀ شکاف‌ها، وابستگی‌ها یا آزمایش تمرین‌‏کنندگان استفاده می‌کنید تا افکار درست مریدان دافا و باورشان به دافا را دچار تزلزل کنید. نیروهای کهن، شما می‌خواهید یکی از مریدان لرد بودا را ازبین ببرید. نیروهای کهن، هیچ راهی نیست که بتوان گناه‌تان را کوچک به‌‏‌‏‌‏شمار آورد! تنها همین گناه شما برای نابودی‌تان کافی است.

۳. من یک مرید دافا، اینجا هستم تا به استاد برای اصلاح فا کمک کنم. من مسئولیتی دارم، یک مأموریت. هر لحظۀ اصلاح فا به‌طور فوق‌العاده‌ای باارزش است. اما شما مرا معطل می‌کنید، کارم را به تأخیر می‌اندازید، شما تأثیر منفی بر روند اصلاح فای استاد دارید. نیروهای کهن، شما مرتکب جنایت بزرگی با بالاترین درجه و شدت شده‌اید، بدترین گناه که غیرقابل تصور است. مستحق هستید که پیکر، روح و همه چیزتان نابود شود.


هر گاه نیروهای کهن مرا تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهند، هر زمان که علائم جسمانی غیرطبیعی دارم، اولین فکرم این است: «نابود کن! نیروهای کهن را نابود کن، تمام مواد فاسدی که نیروهای کهن در بدنم قرار می‌‏دهند را نابود کن!»

«حتی اگر این کار را فقط به میزان کمی هم انجام ‌دهید، مرتکب گناه شده‌اید و سزاوار این هستید که به‌طور کامل نابود شوید! من مرید لرد بودایی هستم که بدنم را پیش از این پاک کرده‌‏‌است، بدنی که اکنون خالص‌ترین است، پاک‌ترین است. چگونه می‌توانم به شما اجازه دهم آن را آلوده کنید، همین‌‏طوری به آن آسیب برسانید؟!»

هرچه درد و ناراحتی بیشتری را احساس کنم، مواد فاسد بیشتری را ازبین خواهم برد. درحالی‌‏که نیروی متلاشی‌‏کننده را به سمت آن مکان خاص می‌‏فرستم، با عبارت «نابود می‌‏شوند» خاتمه می‌‏دهم. مغزم را از هر فکر منحرف و مداخله‌‏کننده‌‏ای خالی می‌کنم، درحالی‌‏که تنها این یک عبارت «نابود می‌‏شوند» را ادا می‌‏کنم!


«شاید شکاف‌هایی داشته باشم. ابتدا شما را نابود خواهم کرد و پس از آن به جستجوی شکاف‌ها و نواقصم می‌پردازم. برای این کار بیش‌‏ازحد دیر نخواهد شد. در مسیری پر پیچ وخم هستم، در همین مسیر پر پیچ و خم تزکیه می‌کنم، اما مسیر تزکیه‌ام اینگونه است. شما نیروهای کهن برای دافا مخرب هستید و اثراتی منفی بر دافا دارید، شما می‌خواهید مریدان دافایی را که استاد تربیت کرده‌اند، نابود کنید و موجودات ذی‌شعور را ازبین می‌برید. هر گناهی را که مرتکب می‌شوید، مرگبار است. گناهی نابخشودنی است!»


«نمی‌توانم به شما اجازه دهم حتی برای یک لحظه ادامه دهید. اگر به اندازه یک ثانیه به شما این اجازه را بدهم، مرتکب گناه می‌شوم. چون بدنم جهانی کوچک است که یک ثانیه در آن ممکن است معادل چند هزار سال، ده‌ها هزار سال باشد. من فرمانروا و لرد این جهان هستم، مطلقاً اجازه نخواهم داد که موجودات شیطانی در فضایی که جهان من است، با اعمال شیطانی به‌‏سرعت گسترده و منتشر شده و از کنترل من خارج شوند.»

فقط بدینسان در شرایط عادی می‌توانم به این آزار وشکنجه‌‌ که به‌وسیله شیاطین بیماری بر من تحمیل شده و در بدنم ظاهر می‌شوند، خاتمه دهم. اعضای خانواده‌ام همه اظهار می‌کنند که می‌توانم به معجزاتی دست یابم. همگی برای استاد و دافا احترام قائلند. هیچ کسی جرئت ندارد به دافا «نه» بگوید!


هم‌تمرین‌کنندگان، قبل از اینکه آزار و شکنجه آغاز شود، این وضعیت «ازبین بردن کارما» نامیده می‌شد. درحال‌‏حاضر این آزار و شکنجه است، آزار و شکنجه‌‏ای به تمام معنا! آن به‌وسیله عذر و بهانه‌های نیروهای کهن تقویت می‌شود و آنها هستند که مرتکب گناهان می‌شوند. به‌عنوان مریدان دافای دوره اصلاح فا، مسئول ازبین بردن این موجودات شیطانی هستیم که بسیار شبیه جاروکردن و زدودن گرد و غبار است.

تزکیه‌ ما مربوط به استاد‌مان است، نه مربوط به نیروهای کهن. ما با دافا یکی و همانند می‌شویم. از استانداردهای نیروهای کهن به‌عنوان استانداردهای خودمان استفاده نمی‌کنیم. ظواهر آنها شکل‌هایی از مداخله هستند! ما مریدان دافا در اینجا روی زمین هستیم تا به استاد در اصلاح فا کمک کنیم! ما چنین شأن و منزلت بالایی داریم. استاد چنین قدرت‌ فوق‌‏طبیعی بزرگی را به ما ارزانی داشته‌اند. چگونه می‌توانیم اجازه دهیم این مخلوقات فاسدِ پست، ما را آزار و شکنجه کنند؟! هم‌تمرین‌کنندگان، سمت الهی‌تان را ترفیع دهید! این حقیقتاً بسیار ساده است.

استاد به ما می‌گویند:

«از بین بردن شیطان را مانند زدودن گرد و غبار می‌‏انگارم» («همه برای این روز» از هنگ یین ۳)

همه چیز در یک فکر شما وجود دارد!

این فقط درک شخصی من است که ممکن است درکی یک‌‏طرفه باشد. قصد من صرفاً به‌‏اشتراک گذاشتن تجربیاتم است. اگر متوجه مطلب نامناسبی شدید، لطفاً برای بحث و تبادل نظری دیگر آن را مطرح کنید.