(Minghui.org)
دافا مرا نجات داد
قبل از اینکه تمرین فالون گونگ را در ژانویه ۲۰۰۹ شروع کنم، از تمام انواع بیماریها مثل بیماری قلبی، آتروفی (کاهیدگی یا تحلیلرفتگی) مغز، تورم کبد و روماتیسم شدید رنج میبردم. بعد از شستن لباسها عضلات دستم دچار گرفتگی میشدند. مجبور بودم حتی در تابستان روی کیسه آب گرم بخوابم. از زمان کودکی، در تمام روز همهمهای را در سرم میشنیدم. بدتر اینکه در سال ۲۰۰۸ پزشکان تشخیص دادند که به لنفوم (نوعی سرطان سیستم ایمنی است که سلولهای لنفوسیت را درگیر می سازد) مبتلا هستم.
هر روز برایم خستهکننده بود! روزی یکی از دوستانم فالون گونگ را به من پیشنهاد کرد. تحت تأثیر تبلیغات حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) عمیقاً مسموم شده بودم و نمیتوانستم فوراً فالون گونگ را بپذیرم. بعد از اینکه دوستم چند بار با من صحبت کرد، موافقت کردم که جوان فالون را بخوانم. او گفت که آن قانون بزرگ کیهان را آموزش میدهد، اما من بیشتر علاقهمند بودم برای درمان بیماریهایم این تمرین را انجام دهم. با این حال، زمانی که برای اولین بار کتاب را باز کردم، استاد بهنظرم آشنا آمدند و بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم.
درحالیکه به سخنرانیهای استاد گوش میدادم، میتوانستم صدایی مانند همهمه را بشنوم. از آنجا که در خانه تنها بودم، دستی به سرم کشیدم و به گوش دادن به سخنرانی ادامه دادم. چند دقیقه بعد، احساس کردم که گویا در بالای سمت راست سرم چیزی درحال حرکت است. کاملاً جذب محتوای سخنرانیهای استاد شده بودم و به هیچ چیز دیگری توجه نداشتم. چند دقیقه بعد، احساس کردم چیزی در داخل شکمم درحال حرکت است و فکر کردم که آن باید چرخ قانون باشد. اما بهمحضاینکه متوجه آن شدم، دیگر آن را احساس نکردم. بعد از آنکه به همتمرینکنندهای در این باره گفتم، او گفت که استاد باید چرخ قانون را برایم نصب کرده باشند. به خودم گفتم که قطعاً تزکیه در فالون گونگ را شروع خواهم کرد.
در ابتدا، به دلیل اینکه نمیتوانستم دست چپم را بالا ببرم، نمیتوانستم تمرین دوم را انجام دهم. متأسفانه، چهار تمرین دیگر را هم با هم انجام نمیدادم و فقط میتوانستم تمرین پنجم را بهمدت ۱۵ دقیقه انجام دهم. بهتدریج شینشینگم بهبود یافت و استاد کمکم کرده و بدنم را پاک کردند. بعد از اینکه سرفههای خونی کرده و مقداری مدفوع تیره را دفع کردم، بهتدریج توانستم خوب غذا بخورم، خوب بخوابم و وضعیت سلامتم بهبود یافت.
همانطور که زمان بیشتری را صرف انجام تمرینات میکردم و شینشینگم بهبود مییافت، همه بیماریهایم نیز ناپدید شدند. پرانرژی بودم و چهرهام صاف و شفاف شده بود و میدرخشید. دیگر بههیچ گونه دارویی نیاز نداشتم. مردم بهسختی باور میکردند که فالون گونگ واقعاً مرا درمان کرده است.
استاد محترممان با پاک کردن کارمایم مرا نجات دادند، بهطوریکه بتوانم در مسیر بازگشت به اصل و حقیقت خود قدم بگذارم. استاد رنجهای خیلی زیادی را برای من متحمل شدهاند و این فرصت را برای بهدست آوردن قانون بزرگ دراختیار من قرار دادهاند. چقدر خوشبختم! فقط با تزکیه خوب خودم، انجام سه کار با پشتکار، همگام شدن با روند اصلاح فا و نجات تعداد بیشتری از مردم میتوانم قدردانیام را نشان دهم.
بهاشتراک گذاشتن تجربه شخصیام
بیرون میرفتم تا به مردم بگویم چگونه از مزایای دافا بهره بردهام و حقایق فالون گونگ را برایشان روشن میکردم. به آنها میگفتم که تنها با خروج از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن و درک حقیقت دافا میتوانند آیندهای روشن داشته باشند.
برخی از مردم که پوسترهای فالون گونگ را قبلاً پاره کرده بودند، اکنون احساس پشیمانی میکردند. به آنها میگفتم که همه اینها ناشی از تبلیغات ح.ک.چ بوده، اما اگر آنها بارها تکرار کنند: "فالون دافا خوب است: حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است" استاد به آنها کمک میکنند. کتابهای فالون گونگ، دیویدیهای آموزش تمرین، دیویدیهای شن یون، و سایر اطلاعات را به آنها میدادم. بسیاری از آنها فالون گونگ را یاد گرفتند و از ح.ک.چ خارج شدند.
روزی به فروشنده یک فروشگاه حبوبات که سعی داشت محصولاتش را به من بفروشد، گفتم که قبلاً همیشه درباره آنچه که میخوردم، نگران بودم، اما حالا دیگر نیازی ندارم که درباره آن نگران باشم، زیرا فالون گونگ تمام بیماریهایم را درمان کرده است. او پرسید: "آیا فالون گونگ میتواند بیماری قلبی مرا درمان کند؟"
به او گفتم: "دفعه بعد دیویدیهای تمرین و کتاب را برایتان میآورم." یک دستگاه پخش فایلهای ویدئویی با سیدیهای موسیقی تمرین، سخنرانیهای استاد و دیویدیهای آموزش تمرین را به او دادم. بعد از تماشای دیویدیها به من گفت: "این بسیار خوب است، اما من یک بودیست هستم." به او گفتم: "سخنرانیها را بیشتر گوش کن. فقط فالون گونگ می تواند بهطور واقعی تو را نجات دهد. تزکیه در دافا میتواند سلامت و تندرستی را برایت بهارمغان بیاورد و کمک کند که تقوای زیادی بهدست آوری." وقتی چند روز بعد دوباره او را ملاقات کردم، گفت: "این فوقالعاده است، حالا به سخنرانیهای استاد گوش میکنم و وضعیت قلبم بسیار خوب است." وی گفت که مایل است در دافا تزکیه کند.
تجربه شخصیام را با مردم در بیمارستانها بهاشتراک میگذاشتم. سه بیمار مبتلا به سرطان شروع به تزکیه در دافا کردند و پس از درک حقیقت، از ح.ک.چ خارج شدند. پسرعمویم مبتلا به بیماری قلبی و دیابت بود. پس از اینکه حقایق را برای او روشن کردم، گفت یکی از همکارانش، تمرینکننده فالون گونگ بوده و مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است.
او گفت که به آنچه گفتهام، باور دارد. به او گفتم که فالون دافا قانون بودا در بالاترین سطح است و توضیح دادم که چرا ح.ک.چ فالون گونگ را مورد آزار و شکنجه قرار میدهد. همچنین به او گفتم که چگونه ح.ک.چ رویداد "خودسوزی" تیانآنمن را صحنهسازی کرد. گفتم جوان فالون را بخواند تا با فالون گونگ آشنا شود. او گفت: "اگر وضعیت سلامتم بهبود یابد، تمام خانوادهام نیز فالون گونگ را تمرین خواهند کرد." یک نسخه از جوان فالون، سیدیهای سخنرانی، دیویدیهای تمرین و سایر مطالب را به او دادم. چند روز بعد، گفت که یک شب احساس کرده چیزی حدود شش بار در پایین شکمش میچرخد. گفتم: "استاد چرخ قانون را برایت نصب کرده است." او قول داد که به تزکیه کردن ادامه دهد.
یک روز رئیس انجمن محله را ملاقات کردم. او گفت که تازه عمل جراحی داشته و داروهای گیاهی استفاد میکند. تجربه شخصیام را به او گفت و او گفت: "بسیار جوان و پرانرژی بهنظر میرسی. باور اینکه زمانی تا این حد بیمار بوده باشی، سخت است." به او درباره کتاب نجات یافتگان از بیماری های وخیم گفتم و توضیح دادم که تمرینکنندگان چگونه از حقیقت- نیکخواهی- بردباری پیروی میکنند تا انسانهای خوبی شوند. گفتم که فالون گونگ در بیش از ۱۰۰ کشور تمرین میشود و فقط ح.ک.چ فالون گونگ را آزار و شکنجه کرده و مردم را از انجام آن منع میکند. همچنین توضیح دادم: "اگر واقعا فالون گونگ را درک کنی، متوجه میشوی که رژیم با آزار و شکنجه فالون گونگ مرتکب جنایت شده است و اینکه فالون گونگ برای مردم و جامعه چقدر عالی و مفید است."
از زمانی که فا را بهدست آوردم، همتمرینکنندگان همواره به من کمک کردهاند. آنها مطالب روشنگری حقیقت را روی تلفن همراهم دانلود میکردند. سپس من اطلاعات را به بستگانم نشان میدادم. بیش از ۲۰ نفر از آنها از ح.ک.چ خارج شدند. بسیاری از دوستان، همکاران و سایر بستگانم پذیرفتند که از حزب خارج شوند.
هر کجا بروم، به بیمارستان، در قطار یا بههنگام خرید، حقایق را برای مردم روشن میکنم. هنوز وابستگیهای متعددی دارم، اما مصمم هستم که فا را با دقت بیشتری مطالعه کنم، سه کار را بهخوبی انجام دهم و درونم را جستجو کنم. از این طریق بهطور کوشاتر خودم را تزکیه کنم، موجودات ذیشعور بیشتری را نجات دهم و بتوانم استاد را تا رسیدن به خانه واقعیام دنبال کنم.