(Minghui.org) در سال ۲۰۰۹، فالون دافا را آموختم و بسیار سپاسگزارم از اینکه از طریق کار برای وبسایت مینگهویی این فرصت به من داده شد تا در تزکیه به بلوغ دست یابم و به اصول فا آگاه شوم.
در طول این سالها، فهمیدم که درست انجامدادن کارهای دافا، یک عامل کلیدی است. سال گذشته، در خواب رؤیای شرکت در یک کلاس هنری را دیدم. استاد مدرس آن کلاس بودند. ایشان گفتند که قرار است در یک مسابقه نقاشی شرکت کنیم و برای موجودی روشنبینشدن، باید به موفقیت دست یابیم. فکر کردم: «ساده است. قادر به انجام آن هستم!» به جزئیات کار توجه نکردم و همهچیز را بدون ذهنی پاک، خیلی سریع میکشیدم. بنابراین در مسابقه برنده یا موفق نشدم.
وقتی بیدار شدم، درباره آن چندان تأمل نکردم و گمان کردم که صرفاً رؤیایی بیاهمیت بود. در طول آن هفته طبق روال همیشگی به انجام کارهایم ادامه دادم. گاهی اوقات کارکردن در شب بسیار سخت بود و در حالت ذهنی سردرگمی بهسر میبردم. طی انجام کارها میخوابیدم، ناگهان از خواب میپریدم و سپس کار را ادامه میدادم. برای هر پاراگراف یک ساعت وقت صرف میکردم، فقط بهخاطر اینکه معنای انجام آن کار را درک نمیکردم.
در برخی اوقات دیگر، بهمحض شروع کار، دچار آبریزش بینی میشدم که آشکارا یک تداخل بود، اما گاهی اوقات بهمحض پیدا کردن اشتباهات در کارم، کارمای بیماری بلافاصله ناپدید میشد.
چندی پس از آن، ایمیل یکی از ویراستارها را دریافت کردم که به اشتباهاتم اشاره میکرد. وی گفت که در کارم بسیاری از قسمتها را فراموش کردم. اولین فکرم دفاع از خود بود: «تمام وقت و تمام شب برای این پروژه کار میکنم. قطعاً بسیار خسته هستم. سخت کار میکنم.»
طولی نکشید که متوجه شدم، رؤیایی که اخیراً دیده بودم، به کاستیهایم اشاره میکرد. متوجه شدم که چقدر جزئیات مهم هستند و کارم چقدر روی دیگران و همکاری گروهی تاثیر میگذارد. واقعاً باید کیفیت کارم را بهبود بخشم و به نیروهای شیطانی اجازه ندهم با من مداخله کنند. آن رؤیا درباره انجامدادن حجم زیادی از کارها نبود، بلکه به انجام درست کارها و همکاری خوب با دیگران اشاره میکرد.
یک روز هنگامی که مشغول کار روی یک مقاله بودم به خواب رفتم و رؤیای دیگری دیدم. در اتاقی پر از جمعیت بودم و کسی مرا با یک دوربین، مینگریست. پس از آن فکر کردم: «آنها مرا نظاره میکنند.» بیدار شدم و به اهمیت کارم پی بردم و اینکه باید آن را جدی در نظر بگیرم.
استاد بیان کردند:
«موجودات بیاندازۀ بیشماری بهدقت درحال تماشای شما هستند، بدون اینکه حتی برای یک لحظه چشم بردارند! کل کیهان درحال تحت تأثیر واقع شدن است.» ( آموزش فای ارئه شده در کنفرانس فای سانفرانسیسکو ۲۰۱۴)
با مطالعه مستمر فا، حفظکردن جوآن فالون یا هنگ یین در هر روز، انجام یک ساعت تمرین در روز، فرستادن افکار درست و پایداری برای رشد و بهترشدن، توانستم بر خستگی غلبه کنم و خوشفکرتر و رها از مداخله باشم.
اقدام به خواندن مداوم مقالاتی کردم که ویراستاران آنها را تصحیح و بازنگری کرده بودند و از تمام تغییرات آنها را یادداشت برداشتم. در سپتامبر ۲۰۱۴، مسیرحرکتم بیشتر هموار شده و کیفیت کارم بهبود یافته بود. همچنین اولین فرزندم را باردار شدم، بنابراین فکر کردم، این رویداد میتواند یک مسئله طبیعی برای کاهش حجم کار در مینگهویی باشد.
اما استاد برنامه دیگری برایم تدارک دیدند. یک ماه بعد، برای تصحیح مقالات و ویراستاری، دعوت شدم. واقعاً احساس کردم که این پروژه، فرصتی در اختیار من گذاشت تا به بلوغ بیشتری دست یابم و تقوای عظیمی را پایهگذاری کنم. همینکه این فکر در من سر بر آورد، دوباره دچار آبریزش بینی شدم و احساس کردم که باید یادگیری همه چیز را دوباره آغاز کنم. وقتی انجام حجم زیادی از کار به من محول شد، واقعاً مسئولیت سنگینی روی شانههایم احساس کردم، دوباره فکرکردم: «چگونه میتوانم پاسخگوی انجام کارها بیشتری باشم که از من درخواست شد؟ انجام آن بسیار سخت است.» پیش رئیسم شکایت میکردم از اینکه مقالهها طولانی هستند و باید کار بیشتری انجام دهم و اینکه دیگران به اندازه کافی به من کمک نمیکنند.
مصمم شدم اجازه ندهم افکارم مورد تداخل قرار گیرند و واقعاً همه آنها را پاک کنم. افکار درستم را تقویت کردم و تصمیم گرفتم که به افکار منفی گوش ندهم. بهجای نگاه به درون، به بیرون نگاه میکردم.
هر بارکه پس از خواندن یک ایمیل مبنیبر درخواست کار بیشتر یا نوشتن جزئیات الزامات جدید، احساس فشار و سنگینی میکنم، سریعتر متوجه آن میشوم. افکارم را از آلودگی رها کرده و روی داشتن ذهنی پاک تمرکز میکنم.
اکنون، قبل از ویرایش مقاله، با کودکم که در آغوشم به خواب رفته است، سعی میکنم به یاد داشته باشم که این کار برای اعتباربخشی به فا و نجات موجودات ذیشعور است. همه افکار منفی را از بین میبرم، یعنی افکار منفی درباره اینکه آیا مردم این مقاله را میخوانند یا نه و افکار منفی درباره تمرینکنندگانی که قبلاً روی مقاله کار کردند. درک کردم که در این دوره حیاتی از زمان این فرصت و شانس را دارم که در فالون دافا تمرین میکنم، نه برای سلامتی و زندگی هماهنگ در خانوادهام، بلکه برای نجات موجودات ذیشعور برای اینکه استاد لازم میدانند که این کار را انجام دهم:
«روشنگری حقایق و نجات موجودات ذیشعور کارهایی هستند که باید به انجام برسانید. چیز دیگری برای شما وجود ندارد که به انجام برسانید.» («آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک»)
این درک محدود من است، لطفاً با مهربانی به هر چیز نادرست در آن اشاره کنید.