(Minghui.org) من یک مأمور پلیس هستم. طی آزار و شکنجه فالون گونگ در سالهای گذشته، بهخاطر تمرین کردن این روش، در بازداشتگاهها زندانی و در اردوگاههای کار اجباری شکنجه شدم.
در سال ۲۰۰۴، همسرم نتوانست فشار ناشی از آزار و شکنجه را تحمل کند و همراه فرزندمان مرا ترک کرد. برای دیدار آنها، مجبور بودم دو ساعت با اتوبوس رفتوآمد کنم. در اتوبوس، درباره فالون گونگ و آزار و شکنجه، با مردم صحبت میکردم.
پنج سال بعد، تغییرمکان دادم و هر روز مجبور بودم از حومه به شهر و بالعکس رفتوآمد کنم. حین رفتوآمد به محل کار میتوانستم با مردم صحبت کنم.
هرموقع سوار اتوبوس میشوم، قبل از گفتگو با مردم، افکار درست میفرستم. برای اینکه آنها آرامش بیشتری داشته باشند و دیدگاهم را بپذیرند، با گفتگویی عادی صحبتم را آغاز میکنم و سپس موضوع صحبت را به آزار و شکنجه میکشانم.
انعطافپذیر بودن هنگام روشنگری حقایق
مردم در حرفههای گوناگون، به چیزهای مختلفی علاقهمندند. در اینجا نمونههایی را ارائه میدهم که در آنها افرادی از اقشار مختلف اجتماع، به حقایق آزار و شکنجه آگاه شدند و از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند.
دبیر کمیته ح.ک.چ در شهر
یک روز صبح از آقایی پرسیدم که آیا او دبیر کمیته شهر است. گفتم: «شما را دیدهام، اما با هم صحبت نکردهایم. آیا درباره مأمور پلیسی که فالون گونگ را تمرین میکند، شنیدهاید؟ آن شخص من هستم.» او به من نگاهی کرد و چیزی نگفت.
به او گفتم فالون گونگ شبیه آن چیزی که در تلویزیون دربارهاش صحبت میکنند، نیست. گفتم که چگونه در چند سال گذشته چند بار بازداشت، شکنجه و از کار اخراج شدم، اما هرگز این تمرین عالی را رها نکردم. سپس از دروغهایی که ح.ک.چ درباره آزار و شکنجه درست کرده بود، صحبت کردم و اینکه او چگونه میتواند از ح.ک.چ خارج شود. او با خوشحالی پذیرفت.
یک معلم
وقتی از یک معلم فیزیک دبیرستان پرسیدم که چند سال است تدریس میکند، وی پاسخ داد بیش از ۲۰ سال. وقتی پرسیدم چرا زمین به دور خورشید میچرخد، پاسخ داد به دلیل نیروی جاذبه زمین به دور خورشید میچرخد.
یادآوری کردم که زمانی، این یک راز بود که چگونه بشقابپرندهها میتوانند در چنین زمان کوتاهی بیایند و بروند و کتابی به نام جوآن فالون پاسخ روشنی برای آن دارد. آنگاه موضوع صحبت را تغییر دادم و درباره تمرینکنندگانی که از اصول این کتاب پیروی میکنند، گفتم. گفتم که این تمرینکنندگان تحت آزار و شکنجه قرار میگیرند، بسیاری از آنها کشته شدهاند یا اعضای بدنشان برداشته شده است. او نیز تصمیم گرفت از ح.ک.چ خارج شود.
کارگران و کشاورزان یقهآبی
صحبت با کارگران ساختمانی درباره فساد، کار راحتی است. بسیاری از شرکتها به دلیل مسئولین فاسدش، ازهم پاشیده شدهاند که منجر به نومیدی بسیاری از کارگرانش شده که شغلشان را ازدست دادهاند. وقتی این فساد اداری را توضیح میدادم و آن را به آزار و شکنجه فالون گونگ ربط میدادم، آنها تمایل داشتند حرفهایم را تأیید کنند.
همین رویکرد درخصوص کشاورزان نیز کارگر است. از آنها درباره محصول بهدست آمده و هوا سؤال میکردم و با آنها همدردی میکردم که چقدر سخت است با تلاشی بسیار، فقط سود کمی بهدست آورد. سپس میگفتم که چگونه برخی از مسئولین و رؤسا با بالا کشیدن پول مالیاتهای ما، ثروتمند شدند و زندگی مرفهی دارند، در ادامه میگفتم: «این و آن حتی از مالیاتهای ما برای آزار و شکنجه شهروندان خوبی مانند تمرینکنندگان فالون گونگ استفاده میکنند.» سپس حقیقت را برایشان روشن میکردم. کشاورزان معمولاً با خوشحالی از ح.ک.چ خارج میشدند.
میتوانیم گفتگوی جالبی را شروع کرده و از زوایای بسیاری درباره آن صحبت کنیم و سپس بهطور روشن درباره اصل موضوع صحبت کنیم و دلایل خوبی به مردم ارائه دهیم که چرا باید از ح.ک.چ خارج شوند.
ارتقاء خودمان از طریق روشنگری حقیقت
بهطور مداوم با افرادی مواجه میشوم که مرا نادیده میگیرند، از کنار من میگذرند و دور میشوند، کلمات ناراحتکنندهای بر زبان میآورند یا تهدیدم میکنند. در چنین مواقعی باید خصوصیات اخلاقیام را رشد دهم.
برای مدتی معمولاً مردم میپرسیدند، برای گذران زندگی چه کار میکنم. زمانی میترسیدم بگویم که مأمور پلیس هستم و فقط میگفتم در بخش حملونقل کار میکنم. وقتی سرانجام شخصی صریحاً از من سؤال کرد که شغلم دقیقاً چیست، دیگر دوست نداشتم دروغ بگویم و حقیقت را گفتم.
پس از آن بهطور صریح میتوانستم به مردم بگویم که مأمور پلیس هستم. ترسم را رها کرده بودم و از آن به بعد کارها برایم آسانتر شدهاند.
یک بار از شخصی پرسیدم که آیا به هیچ یک از سازمانهای ح.ک.چ ملحق شده است. او خشمگین شد و فریاد کشید: «خفه شو. گم شو.» کاملاً ترسیده بودم، اما بعداً فکر کردم که این فرصت بزرگی برای رها کردن عقاید و تصورات بشریام است. درحالیکه به من خیره شده بود و فریاد میکشید، برگشتم و با فرد دیگری شروع به صحبت کردم. آرام ماندم و سرانجام به آن فرد دیگر کمک کردم تا از ح.ک.چ خارج شود.
مردی را در اتوبوس ملاقات کردم که ایستاده بود و سرم فریاد میکشید که صحبت نکنم. بدون آنکه صدایم را بلند کنم، گفتم: «چرا فریاد میزنی؟ آیا حتی مرا میشناسی، من درباره چیزهایی عالی با تو صحبت میکنم و نمیخواهی گوش کنی. دوباره به هم برخورد خواهیم کرد و من بازهم با شما صحبت خواهم کرد.»
این مرد مثل موش ساکت شده بود. متوجه شدم وقتی روشنگری حقیقت میکنیم، نباید بیشازحد ملایم یا ترسو باشیم. پس از سرزنش کردن آن مرد، چنین وضعیتی هرگز تکرار نشد.
وقتی زمان روشنگری حقیقت میرسد، عقاید و تصورات بشری موانع پرقدرتی میشوند. قبلاً، وقتی یونیفورم کارم را میپوشیدم حس روشن کردن حقیقت را نداشتم. یک بار که یونیفورم پوشیده بودم، سوار تاکسی شدم و با راننده تاکسی گفتگویی بسیار عالی داشتم و حقایق را برایش روشن کردم. وی صحبتم را پذیرفت و از ح.ک.چ خارج شد. از آن به بعد، یونیفورمم دیگر مشکلی را برایم ایجاد نکرد.
برای مدتی، حس میکردم دوست ندارم با کسی صحبت کنم که کلهشق یا وحشتناک بهنظر میرسد، بنابراین، تصمیم گرفتم با مردی که بهنظر میرسید کلهشق است صحبت کنم. فقط پس از چندکلمه صحبت، او از ح.ک.چ خارج شد.
هدایت گفتگو به فالون گونگ و آزار و شکنجه
در طول این سالها، یادگرفتهام که موضوع فالون گونگ را از زوایای مختلفی مطرح کنم. در زیر چند نمونه بیان شده است:
تمرکز بر مسائل مهم
وقتی برای اولین بار، کار روشنگری حقیقت را آغاز کردم، همیشه مستقیماً سر اصل مطلب میرفتم و میگفتم: «وقتی در مدرسه بودی، باید به سازمان پیشگامان جوان ملحق شده باشی.» پاسخ تقریباً همیشه مثبت بود و میپرسیدم که آیا این چیزی درباره خروج از ح.ک.چ شنیده است که منجر میشد حقیقت را بیشتر برایش روشن کنم.
مهربانی پاداش میگیرد و شرارت مجازات میشود
مسافری این مطلب را متذکر شد که کشاورزان کود بیشازحدی به محصولات میدهند تا سریعتر رشد کنند. من درباره مطلبی صحبت کردم که ربطی به آن موضوع نداشت-- که میتوانست پایان بدی نیز داشته باشد-- مانند اینکه اقدامات سرکوبگرانه جیانگ در آزار و شکنجه فالون گونگ منجر به تنظیم صدها هزار شکایت کیفری علیه او شده است.
موبایلها و صورتحسابها
وقتی مسافری را میبینم که از موبایل استفاده میکند، میپرسم آیا تاکنون از طرف تمرینکنندگان فالون گونگ تماسی با او گرفته شده تا درباره آزار و شکنجه با او صحبت کرده یا پیامهای متنی درباره خروج از ح.ک.چ برایش ارسال کنند.
گاهی اوقات اسکناسهایی را دریافت میکنم که پیامهای فالون گونگ روی آنها نوشته شده است. آن را به اطرافیانم نشان میدهم و میگویم: «نگاه کنید، در اینجا پیامی از طرف تمرینکنندگان فالون گونگ نوشته شده است» و آنجا را ترک میکنم.
از هرچیزی میتوان برای روشنگری حقیقت استفاده کرد
اگر فردی را ملاقات کنم که نقاشی میکند، میپرسم که آیا هیچ اثر نقاشی خوبی را میشناسد و بحث را میکشانم به نقاشیهای عالی نمایشگاه هنر حقیقت- نیکخواهی- بردباری و درباره داستان این نقاشیها صحبت میکنم.
برخی از مسافران دستبندی از دانههای تسبیح به دست دارند. من استفاده از این دستبندها را تحسین میکنم و میگویم که آنها خوششانسی میآورند. سپس میگویم که خروج از ح.ک.چ نیز خوشبختی را برایشان بهارمغان میآورد و میپرسم که آیا درباره آن چیزی شنیدهاند.
از مسافری که پس از چرت زدن در اتوبوس، بیدار شده بود، پرسیدم چه احساسی دارد. گفتم چرت زدن به شخص آرامش میدهد، بنابراین کار درستی انجام داده است. سپس گفتم باید با خروج از ح.ک.چ نیز کار درستی را انجام دهد.
یک بار کودکی که در صندلی جلوی من نشسته بود، با خانمی که در کنارم نشسته بود، بازی میکرد. کودک او را خیلی دوست داشت و خیلی میخندید. به این خانم گفتم: «شما باید خیلی خوششانس باشید که این مسیر را آمدهاید.» او پرسید چه نوع خوششانسی داشتهام. سپس حقیقت را برایش روشن کردم.
مطالب اطلاعرسانی دافا را در اتوبوس میخواندم و وقتی شخصی که در کنارم نشسته بود توجهش جلب میشد، از او میپرسیدم که آیا درباره فالون گونگ شنیده است.
اگر بشنوم که مسافران درباره بیماری کسی صحبت میکنند، داستانهایی درباره افرادی میگویم که با تکرار عبارات: "فالون دافا خوب است" سلامتی خود را بهدست آوردهاند و حقیقت را برای آنها روشن میکنم.
وقتی درباره فساد در چین صحبت میکنم، بسیاری از مردم ناراحت میشوند. به آنها میگویم مالیاتی که میپردازند، به مسئولین فاسد میرسد تا آنها اعمال وحشتناکی برای آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون گونگ انجام دهند.
گاهیاوقات، املاک و مستغلات موضوع خوبی برای آغاز گفتگو است. به مردم میگویم که اکثر ساختمانهای جدید برای مردم ساخته نشدهاند که در آن زندگی کنند، بلکه برای صاحبمنصبانی هستند که به عمارتهایشان سرکشی میکنند. سپس این گفتگو به موضوع فساد منتهی میشود.
تعقیب قانونی جیانگ زمین
برای شروع صحبت با افرادی که پیشزمینه حقوقی دارند، باید برخی از قوانین را بدانید تا بتوانید بهطور مؤثری حقیقت را روشن کنید. اغلب به این طریق حقیقت را برای سایر مأموران پلیس روشن میکنم.
چیزهایی که باید به آنها توجه شود
وقتی سوار اتوبوس میشوم، اگر تعداد زیادی جای خالی باشد، بجای اینکه عمداً کنار کسی بنشینم، سعی میکنم جایی خالی را برای نشستن انتخاب کنم. باور دارم این کار بهتر است. وقتی کسی پهلوی من بنشیند، آن شخص، فردی خواهد بود که حقیقت را برایش روشن خواهم کرد.
مدت ۱۱ سال است که در اتوبوس برای مردم روشنگری حقیقت میکنم. گاهی اوقات خوب عمل میکنم و گاهی اوقات نه. درحالیکه تمرین را ادامه میدهم، سطحم رشد میکند. میخواهم افراد بیشتری را نجات دهم تا شایسته نجات نیکخواهانه استاد باشم.