(Minghui.org) درود استاد محترم! درود همتمرینکنندگان!
تمرینکنندگان محلی، چند ماه با یکدیگر همکاری کردند تا فردی را که سابقاً فالون گونگ را تمرین میکرد، بازگردانند و او را متقاعد کنند تمرین فالون گونگ را ازسر بگیرد.
داجین یکی از تمرینکنندگان قدیمی محلی بود. ابتدا که تمرین فالون گونگ را شروع کرد، بسیار کوشا بود. او همراه با همتمرینکنندگان بهطور گستردهای دافا را منتشر میکرد و در نتیجه، نزدیک ۱۰۰ نفر در منطقهاش تمرین فالون گونگ را شروع کردند. داجین سپس یکی از دستیاران محلی شد.
او بهمنظور دادخواست برای حق تمرین فالون دافا و اجرای عدالت در مورد آن به پکن رفت و بهطور غیرقانونی بازداشت شد. زمانی که به زادگاهش بازگشت، پیوسته درباره فالون گونگ با مردم صحبت کرده و آزار و شکنجه را افشا میکرد. طولی نکشید که بهطورغیرقانونی محکوم و زندانی شد. در دوران حبسش، بارها باور قوی خود به فالون گونگ را حفظ کرد.
زمانی که دوره محکومیتش به پایان رسید، یک کارمند اداره ۶۱۰ او را به یکی از مراکز شستشوی مغزی برد. در آنجا مورد حمله قرار گرفت و توسط افراد بدکار فریب خورد. در زمان گیجیاش اظهار کرد که فالون گونگ را رها میکند و موافقت کرد که اطلاعاتی را به اداره ۶۱۰ محلیشان بدهد.
بعضی از تمرینکنندگان جدیدتر نیز او را دنبال کرده و فالون گونگ را رها کردند که باعث زیان بزرگی در شهرمان شد.
تمرینکنندگان محلی چند بار با داجین صحبت کردند و از او خواستند تا تمرین را ازسر بگیرد، اما موفق نشدند.
من نیز یک تمرینکننده قدیمی هستم. سالها پیش من و داجین بهمنظور انتشار دافا، بسیار خوب همکاری میکردیم. ما بهخوبی با یکدیگر هماهنگ و همراه میشدیم و به هم اعتماد داشتیم. اما هر دو به زندان محکوم شدیم و درحالیکه در حبس بودیم، یکدیگر را تشویق میکردیم. اما من بعد از آزادی از زندان، به زادگاهم در استانی دیگر برگشتم و دیگر با داجین تماسی نداشتم.
بعد از سال نوی چینی ۲۰۱۵، یکی از همتمرینکنندگان از من خواست تا به او کمک کنم نشانی از داجین پیدا کند. زمانی که به خانه داجین رفتیم، همسرش گفت که وی در منطقهای کوهستانی کار میکند و تلفن همراهش را با خود نبرده است. آدرس آنجا را هم نمیدانست. متوجه شدیم که نیروهای کهن درحال ایجاد موانعی بودند تا نتوانیم او را ببینیم، اما ازطریق یکی از تمرینکنندگان محلی، شماره تلفن همراهش را بهدست آوردیم.
چهار تمرینکننده برای رفتن به یک محل ساختوساز کوهستانی دورافتاده تاکسی گرفتیم و در آنجا داجین را ملاقات کردیم. او بعد از ۱۲ سال جدایی، از دیدن ما خوشحال بود. اشاره کردیم که در ابتدا که او تمرین را شروع کرده بود، چقدر کوشا بود، بهعنوان مثال در طول زمانی که دافا درحال گسترش بود، کمکهای زیادی کرده بود و اینکه چطور برای دادخواستِ اجرای عدالت درخصوص دافا به پکن رفته بود.
درحالیکه درباره بسیاری از خصوصیات اخلاقی خوبش صحبت میکردیم، او گوش میکرد. درباره برخی از چیزهای معجزهآسایی که برایش اتفاق افتاده بود، با هیجان به ما میگفت. درحالیکه صحبت میکرد، دائماً برایش افکار درست میفرستادیم.
از او پرسیدم: "تو میدانی که دافا خوب است، بنابراین چرا مطالعه فا و انجام تمرینها را برای ۱۱ سال کنار گذاشتی؟ تو با سختکوشی بسیاری تزکیه میکردی و مشتاق بودی که زندگیات را برای دافا بگذاری و از آن محافظت کنی. میبایست دلیلی برای رها کردن این تمرین داشته باشی."
داجین گفت: "در آن مرکز شستشوی مغزی آنها بیوقفه با من صحبت میکردند. آنها برایم کلاسهایی هم میگذاشتند یا مرا سرزنش میکردند. هرگز به آنچه من فکر میکردم، گوش نمیدادند."
سپس درباره چیزهای زیادی که در آن مرکز شستشوی مغزی اتفاق افتاده بود، صحبت کرد و اینکه چرا تصمیم گرفته بود مطالعه فا و انجام تمرینها را کنار بگذارد. او بهمدت چهار سال به زندان محکوم شده بود. بنابراین در کل، ۱۵ سال از دافا دور مانده بود، اما هنوز استاد و دافا را قبول داشت.
داجین گفت شخصی وجود داشت که ادعا میکرد چقدر قابل و توانا است. به داجین گفته بود که او همان شخصی است که استاد در "مداخله شیطانی در تزکیه" در جوآن فالون ذکر کردند که آزمون شهوت را بهخوبی گذرانده است. داجین گفت که او کاری را انجام داده است که آن مرد به او گفته بود.
گفتم: "تو نمیبایست به او گوش میدادی، چراکه او ممکن است آن شخص نباشد. حتی اگر او همان شخص باشد و یک بار آزمون شهوت را گذرانده باشد، به این معنی نیست که میتواند هرآزمونی را با موفقیت پشت سر بگذارد. حتی اگر او هر آزمونی را بهخوبی پشت سربگذارد، آن قدرت از تزکیه دافایش میآید. مهم نیست که افراد دیگر چقدر خوب تزکیه میکنند، آن مال تو نیست. تو باید خودت را تزکیه کنی. حتی اگر چیزی جزئی را خودت از دافا بهدست آوری، آن مال تو است. اگر بهطور مداوم فا را مطالعه کنی و تمرینها را انجام دهی، خودت را ارتقاء خواهی داد."
داجین گوش میکرد و سپس همه نظرات و باورهایی را که آن تزکیهکنندگان دروغین سالها پیش به او گفته بودند، بیرون ریخت و دربارهشان صحبت کرد. ما هرکدام از آن چیزها را برایش توضیح دادیم. از صحبت درباره تعداد بیشازحدی از چیزهای سطح بالا دوری کردیم، چراکه وی تزکیه دافا را بهمدت ۱۵ سال کنار گذاشته بود. نمیخواستیم موانعی برایش ایجاد کنیم.
داجین گفت که درک نمیکند چرا مریدان دافا به روشنگری حقیقت برای مأموران پلیس میپردازند و گفت که دیده مأموران پلیس به آنها میخندند.
پاسخ دادم: "شاید تو مأموران پلیسی را ملاقات نکردهای که حقیقت را پذیرفتهاند. مأموران پلیسی که مریدان دافا را تحت آزار و شکنجه قرار دادهاند، برای خودشان کارما ایجاد کردهاند و آنها مجازات دریافت خواهند کرد، بنابراین وقتی از این جنبه نگاه کنیم، آن مأموران قربانیان واقعی هستند. آنها موجودات بشری هستند، اما کارهای بدی انجام دادهاند. آنها نیز باید نجات یابند. حتی اگر از ۱۰۰ مأمور پلیس فقط یک مأمور حقیقت را درک کند و نجات یابد، ارزش آن را دارد. در واقعیت، بسیاری از مأموران پلیس آزار و شکنجه مریدان دافا را کنار گذاشتهاند."
داجین بادقت گوش میداد و دائماً سرش را به نشانه تأیید تکان میداد.
ساعت از ۱ بامداد گذشته بود و ما یک دیویدی دوساعته درباره آزار و شکنجه را با هم تماشا کردیم. سپس در ساعت ۴ صبح شروع به انجام پنج مجموعه تمرین فالون گونگ کردیم.
همانطور که به او آموزش میدادیم، بهنظر میرسید تمایلی به انجام تمرینها ندارد و بهجای انجام درست حرکات دست، با دستان به هم وصلشده آنجا نشسته بود.
به او یادآوری کردم که همانطور که استاد آموزش دادهاند، انجام تمرینها چقدر مهم است. او متوجه اشتباهش شد و فهمید که هنوز عقاید و تصورات منحرفی مربوط به زمان شستشوی مغزیاش دارد.
نسخهای از جوآن فالون را بیرون آوردم و به چشمانش نگاه کردم. گفتم: "بدون درنگ بیشتر، لطفاً همین حالا جوآن فالون را بخوان."
داجین بهآرامی هر دو دستش را جلو آورد و کتاب را گرفت. با هیجانی در چشمانش، به هرکدام از ما نگاه کرد. کیسهای بسیار تمیز پیدا کرد و دور آن کتاب پیچید و پرسید چه چیزهای دیگری برایش آوردهایم. به او یک دستگاه پخش MP3 دادم که موسیقی تمرینها را پخش میکرد. تمرینکننده دیگری به او دیویدی وبسایت مینگهویی را داد و به او آموزش داد که چطور از آن استفاده کند.
داجین لبخندی بر چهره داشت و سؤالات بسیاری درباره این پرسید که چگونه میتواند دوباره تزکیه را شروع کند. حالت خصمانهاش کاملاً برطرف شده بود، درست مانند ۱۲ سال پیش که بهیکدیگر اعتماد داشتیم و برای گسترش فا بهخوبی همکاری میکردیم.
پیشنهاد کردم که چند بار جوآن فالون را بخواند. به او گفتم که کتابهای جدید دافا را برایش خواهم فرستاد که درکل بیش از ۴۰ کتاب بودند. از او خواستم همه آنها را بخواند. او لبخند زد و گفت این کار را خواهد کرد.
حدود ساعت ۸ صبح که آنجا را ترک میکردیم، داجین خوشحال بود و گفت که ما زمان کاملاً مناسبی به سراغش آمده بودیم. اگر یک ساعت زودتر به خانهاش رفته بودیم، همسرش ما را از خانه بیرون میکرد. اگر یک روز بعد رفته بودیم، خانهاش پر از کارگر بود و هیچ محلی برای صحبت وجود نمیداشت. فقط آن شب بهترین زمان بود.
هر چهار نفر ما درک کردیم که استاد این شب ارزشمند را برایمان نظم و ترتیب دادند تا بتوانیم داجین را آگاه کنیم. استاد مهربان حتی یک نفر از مریدان خود را پشت سر رها نکردهاند. بدین ترتیب، گروهی را برای فرستادن افکار درست شکل دادیم تا برای مدتی طولانی برای ازبین بردن پنداشتهای بد و کارمای فکریِ داجین افکار درست بفرستیم.
شش ماه بعد، بسیاری از مریدان دافا شروع به تنظیم دادخواهیهای حقوقی علیه جیانگ زمین کردند. بنابراین دوباره با داجین ملاقات کردیم تا درباره این وضعیت با او صحبت کنیم. اگرچه حتی تزکیهاش را از سرگرفته بود، اما مطمئن نبودیم که آیا داجین آن کار را انجام میدهد یا خیر.
زمانی که به آنجا رسیدیم، متوجه شدیم که داجین در تزکیهاش بسیار کوشا است. او با شتاب به چند تمرینکننده سابق کمک کرده بود تا تمرین فالون گونگ را ازسر بگیرند. چند نفر از آنها دوستان نزدیکش بودند که سابقاً از تمرینکنندگان قدیمی بودند. داجین گفت که آنها درحال خواندن کتابهای دافایی هستند که من برایش ارسال کرده بودم.
آنها نیز در حال نوشتن نامههای شکایت خود از جیانگ بودند. نوشتن نامه داجین یک شب کامل طول کشید. او تا سپیدهدم، بارها و بارها آن را ویرایش کرد.
متوجه شدیم که بیدار کردن همتمرینکنندگان سخت نیست، چراکه استاد پیش از این هرچیزی را برای ما نظم و ترتیب دادهاند. بنابراین بیایید تمرینکنندگان بیشتری را بیدار کنیم.
لطفاً به هر چیز نادرستی که در تبادل تجربهام میبینید، اشاره کنید.
استاد متشکرم! همتمرینکنندگان متشکرم!