(Minghui.org) تمام شب گذشته، بخش مربوط به «حسادت» در جوآن فالون را مطالعه کردم. مدت زیادی است که متوجه وابستگیام به حسادت شدهام. حتی این بخش از کتاب را از بر کردهام. با این حال، نمیدانستم که چگونه آن را ریشهیابی کنم و از بین ببرم. شب گذشته این بخش را با تمام قلبم مطالعه کردم و در خواندن فا کاملاً جذب شدم. در نهایت ریشه حسادتم را پیدا کردم. آن از خودخواهی نشأت میگیرد که یک ویژگی بنیادین جهان کهن است. اصل حسادت این گونه است که وقتی دیگران چیزی را بهدست میآورند که فرد دیگری هم خواهان آن است اما آن را بهدست نیاورده یا نمیتواند بهدست بیاورد، شخص بدون آن چیز آشفته میشود، در خیالپردازی زیادهروی میکند و خشم و رنجش دارد. آیا تمام اینها اساساً بهدلیل خودخواهی نیستند؟ هنگامی که دیگران نمره بهتری میگیرند، هنگامی که دیگران فا را بهتر یاد میگیرند، زمانی که دیگران در زمینه نجات افراد بهتر عمل میکنند، هنگامی که دیگران ثروتمند میشوند و یا وقتی دیگران زیباتر هستند. نمونه دیگر این است که وقتی شما رقصنده بهتری هستید، شخص دیگری برای رهبری کردن رقص انتخاب میشود. لحظهای که این وابستگی ظاهر میشود، بهترین زمان برای از بین بردن آن است. شخص باید افکار درست را حفظ کند و افکاری را نگه دارد که حسادت را «میکشد.» اجازه ندهید که آن رشد کند یا در ذهن پنهان شود. آگاه باشید که حسادت عاملی است که جهان را تباه میکند و به همین دلیل هیچ جایی برای آن در جهان آینده وجود ندارد. چگونه میتواند چنین چیزی پستی مانند حسادت در یک تمرینکننده دافا در دوره اصلاح فا وجود داشته باشد.
در همان زمان، من متوجه شدم که احساسات نیز از خودخواهی نشأت میگیرند. استاد در جوآن فالون بیان کردند: «اگر احساسات را قطع نکنید نمیتوانید تزکیه کنید.» و «اگر در مسیر تزکیه حسادت از بین نرود فرد نمیتواند به ثمره حقیقی نائل شود، مطلقاً نمیتواند به ثمره حقیقی نائل شود.» استاد همچنین بیان کردند: «درآینده، فا تماماً هماهنگکننده، کامل و عاری از نفس خواهد بود.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۴ غرب آمریکا»)
درک من این است که اگر کسی خودخواهیاش را کنار نگذارد، به ثمره حقیقی دست نمییابد. بهعبارت دیگر، او تزکیهاش را تمام نخواهد کرد و نمیتواند در جهان آینده وجود داشته باشد.
بحث و جدل کردن شخص برای دفاع از افکارش، مثال دیگری از مداخله خودخواهی است. چانهزنی در هنگام خرید شکل واضحی از طلب کردن نفع شخصی بیشتر است. این مداخلۀ خودخواهی است. تمایل به کنترل بیشتر، تمایل به ایجاد اسم و رسم برای خود، تمایل به شنیدن تحسین و تمجید، همه اینها از خودخواهی نشأت میگیرد.
آنگاه چگونه میتوانیم خودخواهی را کنار بگذاریم؟ به هنگام مواجهه با منافع شخصی یا اختلافات، وقتی ذهنمان با یک فکر مغشوش میشود، باید ریشه آن را پیدا کنیم. وقتی فکری پدید میآید باید بهدنبال منشاء آن باشیم. آیا آن درست است؟ آیا آن از فا است؟ آیا بهدلیل مداخله عوامل قدیمی خودمان است؟ اگر متوجه شویم که منشأ آن درست نیست، باید آن را از بین ببریم و اجازه ندهیم وجود داشته باشد و رشد کند.