(Minghui.org) همه تمرینکنندگان فالون دافا با واژه کارمای بیماری آشنا هستند و اغلب در مقالات تبادل تجربۀ تمرینکنندگان به آن اشاره شده است. تمرینکنندگان آگاه هستند که از بازپیداییهای بسیاری گذر کردهاند که هر زندگی کارمایی را بهجای گذاشته که باید به آن رسیدگی شود.
این مهم است که موضوع ازبین بردن کارما را چگونه درک میکنیم.
قدرت دافا میتواند موضوعات مرتبط با زدودن کارما را، ازجمله مرگ، حل کند. نکته کلیدی این است که آیا فکر تزکیهکننده بر فا متمرکز است یا اینکه بر اساس تصورات بشری، بهویژه آنهایی که زاده خودخواهی هستند، به آن رسیدگی میکند. علاوه بر مطلب فوق، وقتی به زندگی یک شخص از تولد تا مرگ میرسیم، عواملی وجود دارند که حاصل نظم و ترتیبهای نیروهای کهن هستند.
تنها با انکار چنین نظم و ترتیبهایی میتوانیم آنها را نفی کرده و به تزکیه اصلاح فایی که استاد ترتیب دادهاند برگردیم.
امتناع از بیاعتبار کردن دافا
من در یک داروخانه کار میکنم. چند سال پیش، این داروخانه آزمایش پزشکی رایگان ارائه میکرد. هنگامیکه تعداد زیادی از مشتریان برای مشاوره اطرافم را احاطه کرده بودند، احساس کردم که قلاب بزرگی قلبم را عقب میکشد تا از سینهام بیرون آید. علاوه بر عوارض دیگری که داشتم، نمیتوانستم نفس بکشم و احساس سرگیجه شدید داشتم.
علیرغم ناراحتی شدیدی که داشتم، فکر کردم که بهعنوان یک تمرینکننده نمیتوانم دافا را بیاعتبار کنم. مدیر و همکارانم میدانستند که من تمرینکننده هستم و آنها همگی از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و تشکیلات وابسته به آن خارج شده بودند. بنابراین از استاد خواهش کردم به من کمک کنند و همزمان این فکر را در سر داشتم: «من مرید استاد هستم و هیچ نظم و ترتیب دیگری را نمیشناسم و نمیپذیرم.»
بدون اینکه هیچکدام از ناراحتیهایم را نشان دهم، به پاسخ دادن پرسشهای مشتریها ادامه دادم. متزلزل نشدم و احساس ترس نداشتم. درعوض، با این فکر که به استاد باور دارم، احساسی پراراده داشتم.
وقتی صحبتم با آخرین مشتری بهپایان رسید، باید میز را میگرفتم تا بتوانم بایستم. کامپیوتر را خاموش کردم و یک گام برداشتم. سپس گام دوم را برداشتم و گامبهگام از داروخانه خارج شدم و به داروخانه کناری رفتم که پروژه بعدیام در انتظارم بود. این بسیار مشکل بود. هر لحظه ممکن بود به زمین بیفتم، اما بسیار آرام بودم.
یکی از همتمرینکنندگان در داروخانه بود. متوجه شد رنگم پریده است و لبهایم بیرنگ شده بودند. پرسید که آیا حالم خوب است، که احوالپرسی او افکار درستم را تقویت کرد. در آن لحظه، درد کمتر شد و بعد از صرف نهار به خود قدیمیام برگشتم. یاد گرفتم که تازمانیکه در فا هستیم، هیچچیز مشکل نیست!
ناراحتی را اذعان نکنید
تابستان گذشته احساس کمی ضعف و درد داشتم. نوک انگشتان و صورتم بیحس شده بود. اولین فکرم این بود: «من یک تمرینکننده هستم. هیچ مشکلی در من نیست و هیچچیز نمیتواند با من مداخله کند.»
تصمیم گرفتم که باید بهگونهای ادامه دهم که هیچ مشکلی در من نیست. جارویی برداشتم تا زمین را جارو بکشم ولی بیحسی تا آرنجم گسترش یافت. وقتی صحبت میکردم، زبانم کمی سفت شده بود اما به کارم ادامه دادم. همتمرینکنندهای از من پرسید که چه مشکلی هست و من گفتم که خوب هستم. فکر کردم که صحبت با شخصی درباره آن، خودش بهنوعی پذیرفتن این وضعیت بود. اگر از او میخواستم که برایم افکار درست بفرستد، تواناییهای خودم را انکار کرده بودم.
سپس رفتهرفته کنترل پای چپم را ازدست دادم اما کماکان به کاری که میکردم ادامه دادم. پس از گذشت نیم ساعت، هنوز وضعیتم بهبود نیافته بود. فکر کردم که هیچ چیز نمیتواند مرا آزار و اذیت کند، چراکه یک مرید استاد لی هنگجی هستم. حتی اگر بهخوبی تزکیه نکرده بودم، آن هیچ ارتباطی با این حمله نمیداشت. به کار و گفتگو با تمرینکنندگان ادامه دادم.
در حوالی ظهر تمام علائم ناپدید شدند.
تصمیم گرفتم درباره این رویداد با همتمرینکنندگان بحث کنم و بهدرون نگاه کردم. فهمیدم که این، تنها فرآیندی از رشدم در مسیر تزکیه بود.
استاد بیان کردند:
«در حال حاضر، خواه از بین بردن کارما باشد یا مداخله از طرف عوامل شیطانی، تمام آن کار نیروهای کهن است. کاملاً یکسان است– فقط نامشان فرق میکند. من مخالف تمام کارهایی هستم که نیروهای کهن انجام میدهند. هیچ یک از آنها را تصدیق نمیکنم. و حتی کمتر اینطور است که مریدان دافا باید مجبور به تحمل چنین زجرهایی شوند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۳ نیویورک بزرگ»)
از فا میدانیم که استاد این آزار و شکنجه را نمیپذیرند، بنابراین باید آن را نفی کنیم. نشناختن آن به این معنی است که آن موضوع وجود ندارد. از آنجا که استاد در جریان اصلاح فا چنین ترتیبهایی برای تمرینکنندگان ندادهاند، وقتی آن بهاصطلاح «مشکل» ظاهر میشود، تنها سخنان استاد را بهعنوان راهنما برمیگزینم.
من محنتهای مرگ و زندگی را تجربه کردهام و آنها همه گذر کردند. از استاد بسیار سپاسگزارم. فکر میکنم که تنها با منطبق شدن با استانداردهای فا، استاد میتوانند از ما مراقبت کنند.