(Minghui.org) خانم شین تمرینکننده جدید فالون گونگ است که در یک محله سکونت داریم و مردم محلی ماجرایش را به خوبی میدانند. قبل از اینکه او با این روش آشنا شود، زندگیاش پیچ و خمهای زیادی داشته است.
خانم شین و همسرش هر دو از شرکتهای دولتی اخراج شدند. خانم شین برای پرداخت شهریه پسرش، پرستاری و مراقبت از مردی مسن را بهعهده گرفت.
کار پر زحمتی بود و وضعیت سلامتی خانم شین بهطرز محسوسی رو به وخامت بود. با گذشت زمان، او کمتر و کمتر غذا میخورد و اغلب غذایش را بالا میآورد. او در زمانی کوتاه وزن زیادی از دست داد.
وقتی پسر آن مرد مسن که پزشک بود او را معاینه کرد، مشاوره کوتاهی به او داد و ضربان قلبش را بررسی کرد. با دانستن اینکه والدین خانم شین هر دو از سرطان درگذشته بودند، از او خواست برای معاینه به بیمارستانی که در آن کار میکرد برود. خانم شین گفت که هیچ پولی برای انجام آزمایش و معاینه ندارد. پزشک به او کمک کرد و ترتیبی داد تا مورد بررسی قرار بگیرد.
در آنجا مشخص شد که وی دچار سرطان مری پیشرفته است. پزشک به او توصیه کرد که فوراً درمان پزشکی را شروع کند، وگرنه بعد از گذشت شش ماه امکان معالجه وجود ندارد.
بهرحال خانم شین پولی نداشت و روز بعد به سر کارش بازگشت.
پسر پیرمرد سعی کرد با دادن برخی داروهای ارزان قیمت چینی و قدری شیمیدرمانی به او کمک کند. وضعیت جسمی خانم شین چنان بد بود که پیرمرد مجبور شد او را به خانهاش بفرستد.
او با ناامیدی برای پرداخت هزینه معالجاتش کار دیگری پیدا کرد که کمک به یک خانم مسن بود. یک روز آن خانم مسن مهمان داشت و خانم شین اتفاقی شنید که آن دو درباره فالون گونگ صحبت میکنند. خانم شین فوراً به این موضوع علاقهمند شد، هرچند در ابتدا تردید داشت که درباره آن سؤال کند. بالاخره درباره آن از خانم مسن پرسید و او پذیرفت که خانم شین را به دوستش خانم چا معرفی کند.
خانم چا نسخهای از کتاب جوآن فالون را به خانم شین نشان داد که کتاب اصلی فالون گونگ است. خانم شین مشتاق بود که آن را مطالعه کند، اما خانم چا فقط یک کتاب داشت.
خانم چا به او پیشنهاد کرد که هرروز برای مطالعه کتاب سری به منزلش بزند. خانم شین هرروز به منزل خانم چا میرفت و کتاب جوآن فالون را کمکم مطالعه میکرد.
چندی بعد پسرآن مرد مسن او را دید و متوجه شد که حال خانم شین بسیار بهتر شده است. او ترتیبی داد تا معاینه و بررسی دیگری از خانم شین بهعمل بیاید. پزشک متوجه شد که آن سلولهای سرطانی ناپدید شدهاند! از او پرسید که از چه درمان سنتی استفاده کرده است.
خانم شین پاسخ داد: «غیر از چند بسته از محصولات طب چینی از هیچ چیزی استفاده نکردهام، اما کتاب فالون گونگ و بروشورهای آن را نیز مطالعه کردهام! این کتاب خیلی خوب است. هنگام مطالعه آن احساس آرامش جسمی و ذهنی میکنم.»
پزشک شگفتزده شد، اما نمیتوانست نتایج را انکار کند. پسر مرد مسن شوکه شده بود. خیلی زود ماجرای خانم شین در سراسر بیمارستان پیچید.
بعد از آن خانم شین به بیمارستان بازگشت تا به پزشکان بگوید که چگونه فالون گونگ فرصت دیگری در زندگی به او داد و اینکه چگونه رژیم چین وحشیانه فالون گونگ را مورد آزار و شکنجه قرار میدهد. پسر مرد مسن نیز فالون گونگ را به بیماران و دوستانش معرفی کرد.