(Minghui.org) احساس میکردم که تعطیلات سال نو زمان مناسبی برای نوشتن تجربیاتم است. زمان آن رسیده که تمرکز دوبارهای بر رها کردن وابستگیهای یک زندگی راحت و تماشای برنامههای تلویزیونی و وبسایتهای مردم عادی داشته باشم، چیزهای نامرتبط با تزکیه و انجام سه کار را نخوانم، به آنها گوش ندهم و درباره آنها صحبت نیز نکنم.
در این مرحله پایانی، تمام وابستگیهای بشری مزاحمتهایی هستند که ممکن است مانع موفقیت تزکیهکنندگان شوند. این تجربه شخصی من است. این را برای یادآوری بهخودم مینویسم و امیدوارم برای تمرینکنندگان دیگر نیز مفید باشد.
راحتطلبیام «مداخله تلویزیون» را فراخواند
قبل از اینکه در سال ۱۹۹۶ تمرین فالون دافا را آغاز کنم، ۱۳ سال بود که نمیتوانستم تلویزیون تماشا کنم یا چیزی بخوانم. در هنگامی که بهدنیا آمدم، مبتلا به تب عفونی در اثر زایمان شدم که بر بیناییام تأثیر گذاشت. فقط کمی تماشا کردن تلویزیون یا سعی در خواندن روزنامه به چشمهایم آسیب میرساند، بنابراین انجام آن را متوقف کردم.
سپس تمرین فالون دافا را شروع کردم و بیماریم درمان شد. خیلی زیاد کار میکردم، بنابراین فرصتی برای تماشای تلویزیون یا انجام کارهای عادی دیگر نداشتم. به این دلیل، مقالات سایر تمرینکنندگان را درباره «مداخله تلویزیون» نمیخواندم، زیرا فکر نمیکردم ربطی به من داشته باشد. زمان به من ثابت کرد که اشتباه میکنم.
مریدان دافا در هر سال نوی چینی مشغول نجات موجودات ذیشعور هستند. اما اخیراً تنبلی میکنم و وابستگیهای پنهانم، ازجمله راحتطلبی، دوباره ظاهر شدهاند.
در سال نوی چینی ۲۰۱۳، همراه با خانوادهام شروع به تماشای یک سریال تلویزیونی کردم. وقتی فکر اینکه نباید آن را تماشا کنم در من بهوجود آمد، با گفتن این مطلب که آن فقط یک سریال داستانی است و نمایشی از اتفاقاتی است که در یک دادگاه رخ داده بود و ربطی به ح.ک.چ نداشت، بهخودم اطمینان میدادم. بهخودم میگفتم که دیدن آن مشکلی ندارد.
هنگامیکه برای اولین بار شروع به تماشای آن سریال کردم، صدای انفجارهایی مانند شکستن شیشه شنیدم و برای یافتن منبع آن صدا پشت پنجره رفتم. همسرم که تمرینکننده نیست از من پرسید که چرا مرتباً از پنجره به بیرون نگاه میکنم. پاسخ دادم که در جستجوی منبع صدا هستم، اما او گفت که صدایی نشنیده است.
آن موقع متوجه نبودم که وقتی تزکیهکنندگان زمان باارزش خود را صرف زیادهروی در تماشای برنامههای تلویزیون و سایر وابستگیهای خود میکنند، این رفتار نشان دهنده بیمسئولیتی نسبت بهخودشان و همچنین موجودات ذیشعور است. این تخریب کردن خودمان است و احتمالاً سر و صداهایی که شنیدم انفجارهایی در میدان بعدی خودم بود.
طی آن چند روز، غرق در وابستگیهایم بودم و همچنان به تماشای برنامههای تلویزیون ادامه میدادم. بدون اینکه متوجه باشم غرق سریال شده بودم که محتوایش پر از شهوت و نفع شخصی بود. همزمان موجودات عجیبی که نه بشر بودند و نه حیوان بر صفحه تلویزیون ظاهر میشدند. به خودم دروغ میگفتم، فکر میکردم که بیناییام اشکال پیدا کرده است. سرانجام این مسئله اغلب اوقات اتفاق میافتاد.
سپس یک روز یکی از این موجودات عجیب ظاهر شد و صدایی گرفته و ترسناک را شنیدم: «تو جرأت کردی سرزده به قلمرو پادشاهی من وارد شوی. تصمیم دارم برای ده هزار سال تو را در سختی و مشقت قرار دهم!» این صدا مرتباً تکرار میشد و احساس کردم که کاملاً توسط اشباح و ارواح محاصره شدم. سرانجام، تماشای تلویزیون را قطع کردم.
هیچ چیز در تزکیه بیاهمیت نیست. «تماشای تلویزیون» به همین سادگی نیست که بگویم: «فقط امروز تلویزیون تماشا میکنم. از امروز به بعد، دیگر این را زیاد تماشا نخواهم کرد.» آن مداخله بیدرنگ خواهد آمد.
به دلیل اینکه ذهنم پر از صحنههایی بود که در تلویزیون دیده بودم، هنگام مطالعه فا، فرستادن افکار درست و انجام تمرینها نمیتوانستم تمرکز داشته باشم. قادر نبودم آنها را سرکوب کرده و ازبین ببرم و آنگاه آنچه را که استاد بیان کردند درک کردم: «دعوت کردن یک فناناپذیر آسانتر از خارج کردن آن است.» (سخنرانی ششم از جوآن فالون)
پس از چند ماه، فکر میکردم در صحنهای حضور داشتم که امپراطور همخوابهای را برای خود انتخاب میکرد و من همخوابهای بودم که امپراطور انتخاب کرد. این پدیده مانند تسخیر شدن توسط حیوان بود که افکارم را کنترل میکرد و افکارم را مانند اسبی وحشی سرگردان میکرد و مستقیماً با انجام سه کارم مداخله میکرد. این نمونهای از قلب بشریم بود که مداخله شیطانی را فرا میخواند.
درک کردم که در پس تماشای تلویزیون شهوت نهفته است
از این وضعیت پشیمان شدم و سعی در اصلاح خودم کردم. زمان مطالعه فا و فرستادن افکار درست را افزایش دادم. مقالات تبادل تجربه از کنفرانسهای فا در کشورهای مختلف را که در وبسایت مینگهویی منتشر شده بود، دانلود کردم، همچنین سایر مقالات تبادل تجربه در مینگهویی، ترانههایی که توسط تمرینکنندگان دافا سروده شده بود، «صحبت درباره فرهنگ حزب» و نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست را دانلود کردم.
فا را مطالعه کردم و وقتم را صرف خواندن و گوش دادن به مقالات کنفرانسهای فا کردم. لازم بود از ورود افکار بد به میدان بُعدیام ممانعت کنم. هرروز با سماجت مقالات مینگهویی را میخواندم و از استاد خواهش میکردم برای غلبه بر این رنج و محنت به من کمک کنند.
یک روز بهطور اتفاقی مقالهای را در مینگهویی دیدم: «تمام افکار شهوتآمیز را رها کنید.» مقاله را چندبار خواندم و از ته دل از استاد تشکر کردم که از مقاله مرید دیگری استفاده کردند تا به من یادآوری کنند! مشکل من دقیقاً همان بود. مقالات بیشتری در رابطه با تمایلات جنسی و شهوت را دانلود کردم و احساس کردم که آگاه و پاک شدهام. متوجه شدم که شهوت پشت بسیاری از افکار و اعمال سابقم پنهان شده بود.
همچنین متأسف بودم که چرا در گذشته مقالات مرتبط با شهوت را در مینگهویی نخوانده بودم، فقط بهخاطر اینکه فکر میکردم در آن زمینه مشکلی ندارم. این محدودهای است که در آن عقب افتاده بودم. در واقع، مقالات تبادل تجربهای که عموماً تنظیم میشوند، در منحرف نشدن تمرینکنندگان بسیار مفید هستند و باید آنها را جدی بگیریم.
وقتی به گذشته فکر میکنم، گرچه فقط چند روز تلویزیون تماشا کردم، اما مجبور شدم بیش از شش ماه وقت صرف کنم تا مداخله را ازبین ببرم و بر این رنج و محنت غلبه کنم.
سرگرمیهای بسیاری وجود داشتند که موجب حواسپرتیام شدند و بر زندگی روزمرهام تأثیر گذاشتند. برای مثال شش مرد از بخش مالیات بر درآمد، سرزده به دفتر کار در منزلم وارد شدند و بدون گفتن حتی یک کلمه، تمام کتابها (کتابهای عادی) را برداشتند، درون دو کیسه بزرگ ریختند و بردند. آنها هارد کامپیوترم را نیز با خود بردند. وقتی خانوادهام دلیلش را پرسیدند، گفتند: «کسی گزارش شما را داده است!»
میدانستم که با تماشا کردن چیزهایی که تمرینکنندگان نباید ببینند (یعنی تلویزیون)، آن مداخله را فراخوانده بودم. همچنین متوجه شدم که دلیل تماشا کردن تلویزیون، راحتطلبیام بود و پشت آن وابستگیام به شهوت و احساسات بود. طولی نکشید که پس از اینکه آگاه شدم، آن افراد کتابها و هارد را برگرداندند.
۳. یادآوری تعالیم استاد
استاد بیان کردند:
«از آنجا که شما اینجا در بین انسانها هستید، چیزهایی که چشمانتان دیدهاند و گوشهایتان شنیدهاند شامل چیزهای بسیار کثیفی از اجتماع بوده است. آیا میدانید چیزی را «شنیدن» یا «دیدن» به چه معنی است؟ آن چیزی نیست که مردم فکر میکنند، که بعد از اینکه چیزی را تماشا کردید، اگر آن را همراه خود نکشید دیگر تمام شده است؛ یا وقتی چیزی را شنیدهاید اما آن را بیشتر دنبال نکردید آن اهمیتی ندارد. اینطور نیست. تمام چیزها مادی هستند. وقتی چیزی را شنیدهاید، آن در شما ریخته و القا شده است و به بدنتان وارد میشود. وقتی چیزی را دیدهاید، آن وارد شده است.» («آموزش فا در روز جهانی فالون دافا»)
اخیراً «اطلاعیه انجمن فالون دافا» را خواندم و برخی از اشتباهاتم را اصلاح کردم. همیشه تصور میکردم که وبسایتهایی که توسط همتمرینکنندگان اداره میشوند همگی «وبسایتهای دافا» هستند، اما اکنون متوجه شدهام که فقط دو وبسایت دافا وجود دارد: Falundafa.org و Minghui.org.
همچنین صرفنظر از اینکه حزب شیطانی چگونه وبسایتها را مسدود میکند، وبسایت مینگهویی هرگز مسدود نشده است. آن تمرینکنندگانی که وابستگی به خواندن اخبار مردم عادی ندارند میتوانند هر روز مینگهویی را بخوانند، گویی کاری عادی است.
در انتها، بیایید کنترل درستی بر آنچه میبینیم و میشنویم داشته باشیم و مینگهویی را گرامی بداریم، کانالی که از طریق آن مریدان دافا تبادل تجربه میکنند. بیایید افراد بیشتری را نجات دهیم.
ما نمیتوانیم استاد را ناامید کنیم که چنان نیکخواه هستند و هر دقیقه و ثانیه را برای ما طولانی کردهاند. همچنین ضروری است به موجودات ذیشعوری که در انتظار نجات هستند، کمک کنیم.