(Minghui.org) یک روز در سال ۲۰۱۵ از خواب بیدار شدم. احساس سرگیجه داشتم و نمیتوانستم تعادلم را حفظ کنم. بهسختی میتوانستم جلوی زمین خوردن خودم را بگیرم. ناحیه پشت گوش چپم بهشدت درد میکرد و گویا میخواستم بالا بیاورم. به خانوادهام چیزی نگفتم تا باعث نگرانی آنها نشوم. آن روز موفق شدم به سه فصل از سخنرانیهای فای استاد در جینان گوش دهم و برخی کارهای روشنگری حقیقت را انجام دادم.
روز بعد وضعیتم اصلاً بهبود نیافت. پشت گوش چپم آنقدر شدید درد میکرد که نمیتوانستم چیزی را ببلعم.
چیزی شبیه این، ده سال پیش برایم اتفاق افتاده بود. در آن زمان خودم را بهخوبی اداره نکردم و به خانوادهام اجازه دادم تا مرا به بیمارستان ببرند. در آنجا پزشک گفت که خونریزی مغزی کردهام و بهمدت شش روز در بیمارستان بستری شدم.
علائم خیلی مشابه قبل بود، اما این بار آنچه را که استاد به ما آموختند، بهیاد آوردم:
"وقتی فکر میکنید که بیمار هستید، ممکن است واقعاً بیماری را ایجاد کنید. زیرا وقتی یک بار پنداشتید که بیمار هستید، سطح شینشینگ شما به اندازه مردم عادی خواهد بود." (جوآن فالون)
"بهعنوان یک تمرینکننده، اگر همیشه فکر کنید که این یک بیماری است، در حقیقت برای آن تقاضا میکنید. اگر یک بیماری را بخواهید، بهداخل جسم شما خواهد آمد. بهعنوان یک تمرینکننده سطح شینشینگ شما باید بالا باشد." (جوآن فالون)
با یادآوری این عبارات در ذهنم، فکر کردم: "این قطعاً یک بیماری بشری نیست، بلکه شیطان مرا تحت آزار و شکنجه قرار داده است. باید به گوش دادن به سخنرانیهای فای استاد و فرستادن افکار درست بیشتر ادامه دهم."
آن روز به سه سخنرانی گوش دادم، اما باز هم وضعیتم بهبود نیافت. فکر کردم: "شاید این اواخر بهاندازه کافی نخوابیدهام. امشب زود به رختخواب خواهم رفت. فردا همه چیز به حالت عادی بازخواهد گشت."
سومین روز نیز، همه چیز مشابه قبل بود. درد هنوز غیرقابل تحمل بود. درحالیکه بعد از صبحانه برای یک دقیقه روی تخت نشستم، صدایی را در ذهنم شنیدم: "درونت را جستجو کن. درونت را جستجو کن. جستجوی درون ابزاری جادویی است."
ناگهان متوجه شدم ازآنجاییکه خودم نتوانستم به آن آگاه شوم، این استاد بودند که به من تذکر میدادند. بعد از اینکه خانوادهام برای رفتن به سر کار، خانه را ترک کردند، نشستم و به درون نگاه کردم تا عقاید و تصورات بشریام و هرکاری را که برخلاف تعالیم فا انجام دادهام، بیابم.
نخست متوجه شدم که من به راحتطلبی وابستگی داشتم. همیشه برنامهریزی میکردم که پنج مجموعه از تمرینات را درست بعد از فرستادن افکار درست در نیمهشب انجام دهم، اما اینطور نبود که همیشه آن را انجام دهم. به خودم میگفتم: "بگذار فقط چند دقیقه دیگر بخوابم، سپس تمرینها را انجام خواهم داد." زمانی که چشمانم را باز میکردم، صبح شده بود.
گاهی اوقات ده دقیقه به ساعت ۶ صبح، یعنی زمان بعدی فرستادن افکار درست، مانده بود و فکر میکردم: "پنج دقیقه دیگر میخوابم و درست قبل از فرستادن افکار درست بیدار میشوم." زمانی که واقعاً بیدار میشدم، ساعت ۷ صبح شده بود.
دوم، نسبت به استاد و فا بااحترام رفتار نمیکردم. اغلب اوقات درحال انجام کارهای خانه، به سخنرانیهای فا گوش میدادم. گاهی اوقات درحال خواندن فا، روی تختم دراز میکشیدم.
سوم، گاهی اوقات مطالعه فا را نادیده میگرفتم. شروع به نوشتن شکایت حقوقیام علیه جیانگ زمین کرده بودم و به سایر تمرینکنندگان نیز در نوشتن شکایاتشان کمک کردم. در سایر پروژههای روشنگری حقیقت نیز فعالیت داشتم. گاهی اوقات حتی دو روز را بدون مطالعه فا میگذراندم.
با تشخیص مشکلاتم، تصمیم گرفتم که دور بعدی اقداماتم را انجام دهم. این آزار و شکنجه توسط نیروهای کهن بود که این وضعیت را ایجاد کرده بود، چراکه از کمبود مطالعه فایم سؤاستفاده کرده بودند. فکرم این بود: "بلافاصله شروع میکنم، هر روز سه سخنرانی از جوآن فالون را مطالعه خواهم کرد."
با پاهای ضربدری نشستم تا کتاب را مطالعه کنم. نگرانی درباره درد را رها کردم. کمکم دردم فروکش کرد. مهم نبود چقدر خسته بودم، هنگام مطالعه دراز نمیکشیدم.
زمانی که یک سخنرانی را بهپایان رساندم، دردم ازبین رفت. آن روز هر سه سخنرانی را تمام کردم. بیشازحد خوشحال نشدم. فقط به خودم گفتم: "شاید با نگاه به درون کار درستی را انجام دادهام. چه کسی میداند که اگر استاد با اشارهای مرا از خواب بیدار نکرده بودند، چه اتفاقی میافتاد؟ استاد از شما متشکرم!"
از آن روز به بعد بدون توجه به اینکه چه کارهایی میبایست انجام دهم، هر روز صبح فا را مطالعه کردهام. اگر برخی کارهای مربوط به روشنگری حقیقت را میبایست در صبح انجام میدادم و فرصت نمیکردم، بلافاصله در بعدازظهر عقبافتادگی را جبران میکردم.
تجربه تزکیهام در طول این سالها به من نشان داده که استاد همیشه کنار من هستند، از من محافظت و مرا هدایت میکنند و تذکراتی درخصوص تزکیه به من میدهند. چقدر خوشبخت هستم!
همچنین آگاه شدم که اگر افکارمان از فا منحرف شوند، شیطان از شکافهایمان سؤاستفاده خواهد کرد. بهعنوان تمرینکنندۀ دافا، باید فا را بهخوبی مطالعه کنیم. کارهایی که انجام میدهیم، فقط زمانی معنا خواهند داشت که فا را بهخوبی مطالعه کنیم.
امیدوارم تبادل تجربهام تذکری برای همتمرینکنندگان در شرایط مشابه باشد. لطفاً به هر چیز نادرست یا هر سخن آلوده به فرهنگ حزب کمونیست چین اشاره کنید.