(Minghui.org) پس از تابستان سال گذشته، متوجه شدم که در کسبِ امتیازِ به رسمیت شناختهشدن در سطح شهری برای کار، چهار شرط از پنج شرط را برآورده کرده بودم. تنها چیزی که نیاز داشتم کسب امتیازی چشمگیر در بررسی عملکرد سالانه من طی پنج سال گذشته بود.
همکارم، پینگ گفت: «حیف است چنین فرصتی را فقط به خاطر این یک امتیاز از دست بدهی. طی چند سال گذشته، چند بار به کسب رتبه برجسته نائل شدهام. اگر موافق باشید، بگذارید من با ریاست صحبت کنم و ببینم که آیا میتوانند امسال امتیاز خوبی به شما بدهند. اگر لازم شد، میتوانند این بار به جای من شما را انتخاب کنند.»
فکر کردم: بهسختی کار کردهام و همیشه کارهای برجستهای انجام دادهام. واقعاً شایسته این امتیاز هستم. بااینحال، مدیران مؤسسه، بهخاطر آزار و اذیت فالون گونگ و تحت فشار [اداره ۶۱۰] اجازه نداشتند به من تعلیم یا رتبه برجستهای بدهند.
پس از صحبت پینگ با معاون رئیس دانشکده، او با من ملاقات کرد.
معاون رئیس مؤسسه گفت: «شما کار بزرگی انجام دادهای. درواقع، از اینکه امتیاز بالاتری به شما ندادیم، احساس گناه میکنم. مطمئن هستم که وضعیت ما را درک میکنی. پینگ از طرف شما صحبت کرد. پس بروید و درخواست خودتان را ارائه دهید.»
فرم درخواست را سریع پر کردم. درست زمانی که برای تحویل آماده شد، به آموزههای استاد و اصول فا فکر کردم.
نتایج حاصل از بررسی عملکرد در دانشکده اعلام شد. اگر از رتبه عملکردی که حق پینگ بود استفاده کنم، آیا شرط لازم برای راستگوبودن را دارا هستم؟ اگر سایر مدرسان درباره این موضوع آگاه شوند، اعتبار مدیریت مؤسسه زیر سؤال نمیرود؟ آیا نباید اینجا شرایط دیگران را درنظر بگیرم؟ وقتی این موضوع را مورد ملاحظه قرار دادم، تصمیم گرفتم این فرصت را رها کنم.
روز بعد، به دفتر معاون رئیس رفتم و گفتم: «از شما بهخاطر اینکه این فرصت را به من دادید و مرا به رسمیت شناختید تشکر میکنم! درباره این موضوع بیشتر فکر کردم. من یک تمرینکننده دافا هستم. استاد به من آموختند که از اصول ’حقیقت، نیکخواهی، بردباری‘ پیروی کنیم. اگر این کار را قبول کنم، فرد راستگویی نبوده و اعتبار مدیریت مؤسسه را در نظر نگرفتهام. در آینده هر زمان که به کسب این امتیاز نائل شدم، از طریق آن درآمد به دست میآورم. امیدوارم مدیریت مؤسسه در آینده درخصوص تمرینکنندگان فالون دافا تبعیض قائل نشود و در رقابت برای کسب امتیازی برجسته فرصتهای مساوی به ما بدهد.»
قدردانی خود نسبت به پینگ را ابراز کردم: «از اینکه مرا مورد لطف قرار دادید تشکر میکنم. من هرکسی را که این امکان را به من میدهد که در جای آنها قرار گیرم، تحسین میکنم و شما با قلبی گشاده چنین لطفی را در حق من انجام دادید. بهعنوان یک تمرینکننده دافا، چگونه میتوانم برخلاف اصول ’حقیقت، نیکخواهی، بردباری‘ رفتار کنم؟»
پس از رها شدن از وابستگیهای شهرت و منفعتطلبی، احساس بسیار راحت و شادی داشتم. بسیار خوششانس هستم از اینکه یک تمرینکننده دافا هستم. درغیراینصورت، چگونه میتوانستم در برابر تمام وسوسههای جهان بشری مقاومت کنم؟