(Minghui.org) کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای کره ۲۰۱۶، در تاریخ ۱۶ اکتبر در مرکز رشد منابع انسانی کیتی در دائجونگ، کره جنوبی برگزار شد. بیش از ۱۰۰۰ تمرینکننده در این رویداد سالانه شرکت کردند.
تمرینکنندگان ماجراهای خود را در این زمینه به اشتراک گذاشتند که چطور به درون نگاه کردند تا کاستیهای خود را کشف کنند و سپس روی ازبین بردن آنها کار کردند و بدین صورت خودشان را رشد دادند. شرکتکنندگان در این کنفراس نیز موضوع مشترک همه کنفرانسهای فالون دافای برگزار شده در سراسر جهان را در این رویداد مطرح کردند: اینکه مطالعه خوب آموزههای فا و ارزیابی افکار، سخنان و اعمال شخص با این آموزهها برای پیشرفت در این تمرین، مسئلهای اساسی است.
کنفرانس تبادل تجربه در دائجونگ
تمرینکنندگان ماجراهای رشد خود در تزکیه را با هم به اشتراک میگذارند.
باور به استاد و آموزهها
خانم لین، تمرینکنندهای از شهر سوون، شرح داد که طی ۱۲ سال گذشته، خیلی مشغول انجام کارهایی برای فالون دافا بود، اما درحین انجام این کارها در تزکیۀ خود بهخوبی عمل نمیکرد. دو سال پیش کمکم انواع افکار پلید و کثیف در ذهنش پدیدار شدند و رنج و محنت و اندوه بسیار زیادی برایش بهوجود آوردند. او متوجه شد که آن کارمای فکری است و نتیجه این است که طی این سالها بهطور استوار تزکیه نکرده و بسیاری از وابستگیها را رها نکرده است.
او شروع کرد به مطالعه آموزههای دافا و متوجه شد که وابستگی اساسیاش، وابستگی به راحتطلبی است. همچنین کشف کرد که برای هر کاری که انجام میدهد، درطلب بهدست آوردن رضایت سایر تمرینکنندگان و گرفتن تأیید آنان است. او همچنین بهجای اعتبار بخشیدن به آموزههای دافا، همیشه خودش را اثبات میکرد.
وقتی گرفتار کارمای فکری شد، همه چیزی که میتوانست دربارهاش فکر کند، این بود که بهواسطه آن، میتواند در طلب تحسین و تأیید سایرین بودن را رها کند. متوجه شد که عواملی با او مداخله میکردند، چراکه همیشه خودخواه بود. او میدانست که باید وقت بگذارد تا آموزههای فا را بهطور جدی مطالعه کند.
خانم لین تصمیم گرفت آموزهها را دستنویس کرده و آنها را ازبر کند. هر کلمه از جوآن فالون را بادقت و احترام دستنویس کرد. سعی کرد هر کلمه را بهخاطر بسپارد و احساس میکرد که کارهای فکری لایهبهلایه ذوب میشود و ازبین میرود. انرژی گرم و آرامشبخشی او را هدایت میکرد. کارمای فکری نیز با او مبارزه میکرد تا مانع شود جوآن فالون را ازبر کند. درحالی که خانم لین مقاومت میکرد، تأثیر کارمای فکری ضعیف شد و او توانست آرام شود و رشد کند.
رها کردن وابستگیها
خانم ژنگ ۷۳ ساله از شهر چانگوُن، علیرغم اعتراضات شدید شوهرش هرگز به این فکر نکرد که فالون گونگ را رها کند. او هر روز برای تمرین گروهی بیرون میرفت. بارها اتفاق میافتاد که در مکان تمرین تنها بود و بهتنهایی تمرین میکرد، اما دلسرد نشد، زیرا میدانست استاد و سایر موجودات الهی همیشه با او هستند. او میخواست به مردمی که هر روز از آنجا میگذشتند، نشان دهد که تمرینکنندگان فالون دافا چقدر محکم و استوارند.
با این تمرین او توانست احساس خودکمبینی خود را ازبین ببرد. درحالیکه به دنبال ریشه خودکمبینیاش بود، متوجه شد که آن از وابستگیاش به رقابتجویی و حسادت میآید. هر بار که میزبان یک نمایشگاه هنر بودند، او همیشه میخواست پشت سایرین بایستد و بگذارد تمرینکنندگان جوان صحبت کنند، زیرا احساس میکرد آنها میتوانند درباره فالون دافا و آزار و شکنجه روانتر صحبت کنند.
یک بار تنها شخصی بود که در دسترس بود و مجبور شد واقعیتهای آزار و شکنجه را برای مرد جوانی توضیح دهد. تمام سعی خود را کرد و درنهایت آن مرد از او تشکر کرد. سایر تمرینکنندگان به او گفتند که کلماتش بسیار قدرتمند و تأثیرگذار بودند.
او متوجه شد که مهمترین چیز در صحبتش با مردم درباره فالون دافا، این نیست که روان صحبت کند، بلکه خالص بودنش است. مادامی که بهطور حقیقی میخواهد به شخصی کمک کند، استاد توانایی انجام آن کار را به او خواهند داد.
در مرحلهای خانم ژنگ متوجه شد که اعتراضات شوهرش به تمرین او، از بسیاری از عقاید و تصورات بشری خودِ او نشأت گرفتهاند. او از شکایت کردن از شوهرش دست کشید و بر انجام خوب کارهای دافا تمرکز کرد.
درحالیکه عقاید و تصوراتش را رها میکرد، بهتدریج نگرش شوهرش نیز تغییر کرد. در سال ۲۰۱۳، او ۳۰ بلیط شن یون خرید و آنها را به همکارانش فروخت. همچنین این واقعیت را پذیرفت که میخواهد گاهی به خارج از کشور سفر کند تا در کنفرانس های فالون دافا شرکت کند.
رشد در پروژه دافا
آقای ژنگ از سئول، در جلسات آموزشی برای ترویج شن یون شرکت کرد. او به این درک رسید که تعداد پوسترهایی که میچسباند، اهمیتی ندارد و تأثیری که او روی سایرین میگذارد، مهم است. مردم در کره جنوبی اهمیت زیادی به ظاهرشان میدهند. بنابریان او باید بهطور مناسبی لباس میپوشید. او متوجه شد که نیاز دارد بیشتر درباره شن یون بداند تا هنگام ترویج این نمایش، اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشد. استاد بیان کردند:
«... اگر این کاری است که واقعاً میخواهید انجام دهید، آنگاه باید آن را خوب انجام دهید. درغیر اینصورت آن را انجام ندهید.» («آموزش فا ارائه شده در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۰»)
او سعی میکرد پیش از بیرون رفتن برای ترویج شن یون، فا را مطالعه کند و افکار درست بفرستد. در مسیرش کنار هر مغازه، رستوران، بانک و مدرسهای توقف میکرد. هر جایی که اجازه نداشت پوستر بچسباند، فلایرها را به افراد میداد و نمایش را به آنها معرفی میکرد.
در این روند، بسیاری از مردم گفتند که این نمایش زیبا بهنظر میرسد و برخی نیز درست همان موقع بلیط خریدند.
او توانست طی این روند، ضعفها، مخصوصاً حسادتش را ببیند. میخواست بداند چه کسی نسبت به او تعداد بیشتری پوستر چسبانده است. او دوست داشت به دختران زیبا در خیابان نگاه کند و میخواست جلوی آنها خودنمایی کند. درباره چیزهایی که نمیدانست، دروغ میگفت.
درحالی که بهآرامی وابستگیها و عقاید و تصورات بشریاش را ازبین میبُرد، بردبارتر شد. تحت تأثیر نظرات منفی سایرین بهراحتی حواسش پرت نمیشد و توجه کردن به زنان را کنار گذاشت. درحالیکه خودش را رشد میداد، تقریباً هر جایی که میرفت، مردم از او استقبال میکردند تا پوسترها را بچسباند.
او از اعضای گروه مارش تیان گوئو است. قبل از هر اجرایی، مقاله «گروه مارش تیان گوئو» را میخواند. این مقاله به او یادآوری میکند که درحین اجراهایش باید متمرکز باشد و افکار تصادفی را ازبین ببرد. به این روش قادر خواهد بود بر آگاه کردن مردم تمرکز کند و وقتی در این حالت، به اجرا میپردازد، انرژی قدرتمندی را احساس میکند.
بازاریابی برای رسانه
خانم چوآن طی بیست سال گذشته فراز و فرودهایی را در این تمرین پشت سر گذاشته است. او یک بار دلسرد شد و به این تمرین شک کرد، اما توانست باورش را تقویت کند و همچنان بدان ادامه دهد. او درسهایی را آموخت و حالا سپاسگزار است.
او بهعنوان یک تمرینکننده، درحین بازاریابی برای شرکت رسانهای، متوجه شد که باید به مردم کمک کند تا مزایای کار کردن با رسانه و حمایت کردن از آن را درک کنند. صحبت با مردم درباره فالون دافا مهم است. در این روند، او زودرنجی، عدم بردباری و رقابتجوییاش را رها کرد.
وقتی متوجه شد که نتواسته قرارداد خاصی را با یک مشتری ببندد، همچنان توانست آرامش و مهربانیاش را حفظ کند. او باز هم آن مشتری را به شام دعوت کرد. میدانست که دستکم آن مشتری حقایق آزار و شکنجه را درک خواهد کرد. او اجازه میداد چیزها بهطور طبیعی اتفاق بیفتند و احساس خوبی داشت که میتوانست درباره حقایق فالون دافا به مردم بگوید.
روز بعد، دوباره تماس گرفت و به او گفت که این قرارداد مورد تأیید قرار گرفته است. میدانست که استاد این نظم و ترتیب را دادند تا او با این شخص ملاقات کند. مادامی که او افکار درستش را حفظ میکرد، میتواست کارش را با موفقیت به پایان برساند.
از آن زمان به بعد، در بازاریابی رسانه حتی با تلاش بیشتری کار کرده است. او یک فصل از جوآن فالون را هر روز مطالعه میکرد. وقتی با مشتریان ملاقات داشت، فقط بر این تمرکز داشت که مطمئن شود حقایق فالون دافا را درک کردهاند.
در مرحلهای خانم چوآن، با تمرینکننده دیگری همکاری میکرد. آنها با چند مشتری ملاقات کردند و به خاطر اینکه آن تمرینکننده جدید بود، بیشتر کارها برای امضای قراردادها را او انجام میداد. یک بار بهطور تصادفی شنید که آن تمرینکننده با یک مشتری درباره قراردادهایی که با موفقیت امضاء شده بودند، صحبت میکند و هیچ نامی از او نمیبَرَد. احساس کرد که آن تمرینکننده از اعتبار او برای خودش استفاده میکند و ناراحت شد.
خانم چوآن با آن تمرینکننده تماس گرفت تا در این باره صحبت کند و متوجه شد که او هیچ قصدی نداشت و با آرامی و منطق همه چیز را برای خانم چوآن توضیح داد. خانم چوآن متوجه شد که باید به درون نگاه کند تا کشف کند چرا این رویداد او را ناراحت کرده است.
او متوجه شد که خودخواه و حسود است و همیشه انتظار دارد درازای هر چیزی، یک چیز بهدست آورد.
او تأیید دیگران را میخواست و تاحدی مغرور بود. میخواست بهتر از سایرین باشد و احساس میکرد وقتی این شانس را به او نمیدهند، اذیت میشود.
درحالیکه آموزهها را مطالعه میکرد، روی ازبین بردن این عقاید و تصورات کار کرد و پس از مدت کوتاهی، همکاریاش با آن تمرینکننده و همچنین با مشتریها بهتر شد.