(Minghui.org) اخیراً تجربیاتی در تزکیه کسب کردم و آنها را نوشتم تا با همتمرینکنندگانم بهاشتراک بگذارم.
افکار بشریام را تغییر دادم و آموختم که تنبلیام را کنترل کنم
من یک تمرینکننده جوان هستم، خیلی تنبل بودم و وابستگی زیادی به یک زندگی راحت داشتم. اخیراً حجم کارم تا حد زیادی افزایش پیدا کرده بود. دو کارمند مجبور بودند کاری را انجام دهند که توسط چهار نفر انجام میشد. باید هفت روز هفته از صبح تا شب کار میکردم. از آنجایی که به داشتن زندگی خیلی راحت عادت کرده بودم، این چالش بزرگی برای من بود. بهسختی میتوانستم از پس کارهایم در محل کار برآیم، و حتی زمان کمتری برای مطالعۀ فا و فرستادن افکار درست داشتم و در رابطه با روشنگری حقیقت اصلاً هیچ وقتی برای آن وجود نداشت. هرچه کمتر فا را مطالعه میکردم، افکار بشری قویتری داشتم و وابستگیهای بیشتری پدیدار میشدند. میدانستم که به شدت دچار مداخله شدهام اما نمیتوانستم آن را تغییر دهم.
درباره مشکلم فکر کردم. متوجه شدم که اشتیاقم به داشتن یک زندگی راحت و تنبلیام چیزهایی هستند که مسیر من برای بهبود و کوشایی درتزکیه را مسدود کردهاند. ازآنجاکه آنها برای مدت زمانی طولانی با من بودند، حتی نمیخواستم به فکر خلاص شدن از آنها باشم.
اگر میتوانستم بر این تصورات بشریام غلبه کنم و شبها دیرتر بخوابم، آنگاه زمان بیشتری برای مطالعه فا میداشتم. اگر میتوانستم بیشتر تحمل کنم و بدون توجه به اینکه کارم چقدر دیر به اتمام میرسد، هنوز برای انجام کارهای روشنگری حقیقت بیرون میرفتم، میتوانستم موجودات ذیشعور بیشتری را نجات دهم. اگر میتوانستم زودتر بیدار شوم، به تمرین صبحگاهی ملحق میشدم.
متوجه شدم عواملی که موجب کوشا نبودنم در تزکیه میشدند حجم زیاد کارم نبوده است، بلکه راحتطلبی و تنبلیام بود. اگر میتوانستم بر آنها غلبه کنم، سطح تزکیهام به مقدار زیادی ترقی میکرد. متوجه شدم که این وابستگیها موانعی عظیم برای تزکیهام شده بودند و باید از شر آنها خلاص میشدم.
وقتی تصمیم گرفتم آنها را از بین ببرم، متوجه شدم که آنها جزئی از من نیستند، بلکه وابستگیها و طبیعت شیطانی از زندگی قبلیام هستند. فکر میکردم که آنها جزئی از من هستند، اما تصمیم گرفتم که این موضوع را حلوفصل کنم و از شر آنها خلاص شوم تا اینکه دیگر با من مداخله نکنند. در این حین درونم را عمیقاً جستجو کردم و متوجه شدم که از رنج کشیدن هراس دارم. در مورد آن نگران شدم. فکر کردم که هنوز افکار بشری دارم و فکر میکردم رنج کشیدن بد است، بنابراین به دنبال فراهم کردن یک زندگی راحت برای خود بودم.
سپس به فای استاد که قبلاً قادر بودم از بر بخوانم فکر کردم:
«اما در حقیقت آنچه که اجتماع بشری حقایق در نظر میگیرد، از نقطهنظر کیهان، معکوس حقیقت است؛ وقتی انسانها از میان سختی میگذرند و درد و رنج میکشند این طور است که آنها میتوانند کارما را تسویه کنند و بدین وسیله در آینده شادی داشته باشند. بنابراین یک تزکیهکننده نیاز دارد که با حقایق صحیح و راستین تزکیه کند. گذر از میان سختی و درد و رنج کشیدن یک فرصت برجستهای است تا کارما را ازبین ببرید، از گناه پاک شوید، بدن را پالایش کنید، سطح فکرتان را تعالی بخشید و از نظر سطح، بالا بروید - این چیز فوقالعاده خوبی است. این یک «حقیقت- فا»ی صحیح و راستین است.» («هرچه به انتها نزدیکتر میشود باید کوشاتر باشید» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر ۳)
به طور حقیقی افکارم را بر اساس اصول فا تغییر دادم. کار روزانهام هنوز خستهکننده بود اما نگرش بهتری به کارم پیدا کردم. قبلاً هروقت از کارم خسته میشدم شروع به شکایت کردن میکردم، اما حالا با چشماندازی مثبت به آن نگاه میکنم.
یک روز صبح با دوچرخه به محل کارم رفتم. حجم زیاد کاریام مرا خسته کرده بود. حس کردم که خیلی خستهام.
وقتی که مشخصاً احساس خستگی داشتم، ناگهان صحبت یکی از همتمرینکنندگان از ذهنم عبور کرد: «من هم میخواهم مرید خوب استاد باشم!» بله من هم همین آرزوی این تمرینکننده را داشتم که بتوانم مرید کوشا و خوب استاد باشم.
وقتی این فکر از ذهنم عبور کرد، حس کردم که فکری صالح در درونم بیدار شد. با تمام قدرت، نیروهای کهن و دیگران که مرا تحت آزار و شکنجه قرار داده بودند را صدا زد: «من یک مرید دافای دوره اصلاح فا هستم! من مرید استاد لی هنگجی هستم!» حس کردم که اشکهایم در حال سرازیر شدن بودند، اما خودم را کنترل کردم.
کلمات استاد را بهیاد آوردم:
«این چیزی بود که فکر میکردم: "تو سرد هستی، و سعی میکنی که من سردم شود-- آیا سعی میکنی که من یخ بزنم؟ من از تو هم سردتر میشوم، من تو را سرد میکنم." (حضار می خندند. تشویق) یا، سعی داری که من گرمم شود. برعکسش میکنم و کاری میکنم که توگرمت شود-- آنقدر گرم که نتوانی تحملش کنی.» («تشریح فا هنگام جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده»)
در ذهنم با نیروهای کهن صحبت کردم: «تمام حس خستگیام را به نیروهای کهن که مرا تحت آزار و شکنجه قرار دادهاند منتقل میکنم! شما باید آنهایی باشید که خسته میشوند.» وقتی این فکر بیرون آمد، بلافاصله حس خستگیام برطرف شد. درواقع کل آن روز حس خستگی نداشتم.
وقتی خودم را بالا کشیدم، محیطم نیز بهبود پیدا کرد. رئیسم روزهای استراحتم در طول هفته را به شکل قبل تغییر داد. ضمناً عصرها کار کمتری داشتم و پانصد یوان بیشتر حقوق میگرفتم.
به طور پیدرپی خود را بالا کشیدم و از وضعیت بشری بیرون آمدم
با نگاه به روند تزکیه اخیرم، پی بردم که توان تحمل سختیام بهتر شده و ذهنم بازتر شده است. اصولی که درک میکردم نیز به طور مداوم تغییر میکردند. با افکار بشریای که داشتم، رنج کشیدن را چیز بدی به حساب میآوردم. اما حالا میتوانستم آن افکار را تغییر دهم و رنج کشیدن را بهعنوان چیزی خوشایند درنظر بگیرم.
همانطور که استاد میفرمایند:
«یک شخص خیرخواه همیشه قلبی از شفقت و نیکخواهی دارد. بدون هیچ نارضایتی و نفرت،سختیها را با شادمانی و مسرت تحمل میکند.» («قلمروها» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
اکنون درد و رنج، شادی، خستگی، خوابآلودگی، سرما، گرما، تشنگی، گرسنگی، درد، راحت بودن یا ناراحت بودن، همگی مسائل بشری برایم بهحساب میآیند. اگر کسی میخواهد به طور واقعی از این حالت خارج شود، باید از این اسارت خلاص شود و توسط آنها کنترل نشود. آنها را حس نکنید و به آنها توجهی نکنید، در آن حالت میتوانید بهطور واقعی از آنها فراتر بروید.
استاد بیان میکنند:
«همانطور که میدانید، در طول تزکیهتان، نه تنها همه عناصری که بشریت شما را تشکیل میدهند سعی دارند که شما را از فراتر از یک انسان رفتن متوقف کنند، بلکه هرچیزی که این محیط بشری را تشکیل میدهد نیز به شما اجازه نخواهد داد که ترک کنید. شما مجبورید از سد هرچیزی بگذرید و بر انواع سختیها غلبه کنید. بزرگترین تجلی آن، رنجی است که آنها برای شما ایجاد میکنند.»
«آیا بهمحض اینکه کتاب را میخوانید احساس خوابآلودگی نمیکنید، یا زمانی که فا را مطالعه میکنید خوابآلوده نمیشوید؟ بگذارید به شما بگویم که آنها خدایانی در سطحی از این بُعد بشری هستند. اگر نتوانید آنها را پشت سربگذارید، شما یک انسان باقی میمانید. آنها عمداً هیچ کاری در رابطه با شما انجام نمیدهند- آنها با هر کسی مانند آن رفتار میکنند. این است دلیل آن که چرا مردم احساس خستگی یا خوابآلودگی میکنند. اگر میخواهید از بشر بودن بگذرید، قبل از اینکه بتوانید به آن دست یابید، مجبورید که بر هرچیزی غلبه کنید. اگر با آنها ادامه دهید، آنها فکر خواهند کرد که فقط یک انسان هستید.» («آموزش فا در کنفرانس فای دستیاران در چانگچون ۱۹۹۸)
البته، آگاه شدن به این و قادر بودن به مقابله با آن روندی از تزکیه است. به طور حقیقی از حالت بشری خارج شدن کار آسانی نیست. تمرینکنندهای گفت: «تزکیه یعنی تزکیه کردن اراده شخص.» فکر کردم که آن درست است. زمانی که افکار درستمان رشد میکند و قویتر میشود، بهطوریکه دیگر توسط این احساسات تحت تاثیر قرار نگیریم، آنگاه میتوانیم به موجوداتی فوقطبیعی تبدیل شویم.
زمان به سرعت در حال سپری شدن است. بعضی از همتمرین کنندگان هر روز کمتر میخوابند تا بتوانند افراد بیشتری را نجات دهند. آنها ممکن است فقط دو تا سه ساعت در روز بخوابند. قبلاً فکر نمیکردم بتوانم مثل آنها باشم. اکنون در دوره پایانی تزکیه هستیم. اگر تمرینکنندهای در هر زمینه کوتاهی داشته باشد، آن قابل قبول نیست.
درخصوص رنج کشیدن، قبلاً آن را به خوبی تزکیه نکرده بودم و حالا باید زمان از دست رفته را جبران کنم. برای خود هدفی قرار دادهام: صرفنظر از اینکه در طول روز چقدر مشغول هستم، هر روز بیشتر از چهار ساعت نمیخوابم. در نیمهشب باید برای فرستادن افکار درست به مدت حداقل نیم ساعت بیدار شوم. سپس فا را مطالعه میکنم. اگر خوابآلود باشم، میخوابم. بعد در ساعت ۳:۵۰ بامداد برای انجام تمرینها بیدار میشوم.
زمانیکه این تصمیم را گرفتم، هنوز یک سوال باقی میماند؛ آیا بهطور کامل به استاد و فا باور دارم یا نه. کار روزانه مرا خسته میکرد و زمانی که میخواستم برای فرستادن افکار درست بیدار شوم، افکار بشریام ظاهر میشدند: «بهتر است بخوابی، اگر خوب استراحت نکنی آیا انرژی کافی برای انجام کارهایت را خواهی داشت؟» کاری که آن میگفت را انجام میدادم و بدون توجه به اینکه چقدر میخوابیدم، هنوز صبح روز بعد احساس خستگی میکردم و بیانرژی بودم. اگر بتوانم بر افکار بشریام غلبه کنم و برای فرستادن افکار درست و مطالعه فا بیدار شوم، روز بعد احساس خستگی نمیکنم. بعضی مواقع هنوز ممکن است احساس خستگی کنم اما میتوانم آن را کنترل کنم.
استاد بیان میکنند:
«قبلاً در آن زمان، میخواستم تغییر سطح بدن همزمان باشد با آن بخشی که به خوبی تزکیه شده است؛ میخواستم طوری باشد که بدن رابطهای با حالت بشری در طی تزکیه نداشته باشد؛ و میخواستم طوری باشد که مریدان تزکیه کننده از افکار درست خودشان استفاده کنند تا حالتی را که درست شبیه همان حالتی است که انسانها دارند حفظ کنند.» (آموزش فا در شهر لسآنجلس ۲۰۰۶)
هماکنون دوره پایانی اصلاح فا است. این الزام استاد است و ایشان امیدوارند که همه مریدان به استاندارد برسند. ما نه تنها باید افکار درست قوی را حفظ کنیم، بلکه باید به وضعیتی فوقطبیعی دست یابیم.
اخیراً حس میکنم که زمان کمتر و کمتر میشود و اینکه واقعاً نیاز دارم بهطور کوشایی تزکیه کنم و در مسیر خداییشدن قدم بگذارم.
در مطالبی که بهاشتراک گذاشتم، ممکن است نظرات نامناسبی وجود داشته باشد، پس لطفاً به اشتباهاتم اشاره کنید.