فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

شکایت دختر علیه دیکتاتور سابق به‌خاطر مرگ پدر پس از تزریق مواد مخرب اعصاب در اردوگاه کار

25 اکتبر 2016

(Minghui.org) در ماه ژوئن گذشته من شکایتی را علیه دیکتاتور سابق جیانگ زمین به دادستانی خلق و دادگاه عالی ارسال کردم.

پس از اینکه جیانگ آزار و شکنجه فالون گونگ را در سال ۱۹۹۹ آغاز کرد، خانواده‌ام از هم پاشیده شد. پدرم چهار ماه پس از اینکه در زندان به‌خاطر باورش تحت شکنجه قرار گرفت، درگذشت. مادر بزرگم از ترس و ناراحتی پس از بازداشت پدرم فوت کرد. مرگ آنها من و مادرم را در غم و سوگ تنها گذاشت.

من سابقاً از پدرم می‌ترسیدم. او بسیار بداخلاق بود، و هیچ کسی در خانواده حتی جرأت نداشت با او صحبت کند. او زندگی خسته‌کننده‌ای داشت و به نوشیدن، سیگار و قمار علاقمند بود.

۱۹۹۹ سال خوش اقبالی ما بود. پدرم آقای وو روییشیانگ تمرین فالون گونگ را شروع و تمام عادات بد خود را ترک کرد. او به‌آرامی صحبت می‌کرد و همه کارهای سخت در مزرعه را انجام می‌داد. هر کسی که او را می‌شناخت، می‌گفت که او  فرد خوبی شده است. وقتی کسی در روستا به کمک نیاز داشت او بدون توجه به اینکه چقدر سرش شلوغ بود، فقط به همه کمک می‌کرد.

در آغاز سال ۲۰۰۱ مسئولین روستای نانگوآن در شهر بائودینگ، استان هبی، به مدت هفت روز او را محبوس کردند و فقط مقدار خیلی کمی غذا به او می‌دادند.

مأموران پلیس شهرستان لی به خانه ما هجوم آوردند و پدرم را در آوریل ۲۰۱۲ با خود بردند. منزل‌مان را غارت و مادر بزرگم را وحشت زده کردند. تعادل روانی اش بهم ریخت و همیشه وحشت زده بود. او سرانجام درگذشت.

صبح پدرم را در اداره پلیس ملاقات کردیم، به او دستبند و پابند زده بودند که برای افراد تبهکار استفاده می‌شود. پدرم حالش خوب نبود و مواد غذایی که برایش برده بودیم را به سایر زندانی‌ها داد. اما به ما دلداری داد و از ما خواست که نگرانش نباشیم. عصر که برای دیدنش به اداره پلیس برگشتیم به ما گفتند که در دسترس نیست.

مادرم به اداره نظارت پلیس رفت و خواستار آزادی پدرم شد. آن وقت متوجه شدیم که او به یک سال حبس در یک اردوگاه کار اجباری محکوم شده است.

پس از حدود یک ماه، کسی از اردوگاه کار اجباری هاندان با ما تماس گرفت و از ما خواست که با پدرم صحبت کنیم تا تمرین فالون گونگ را رها کند. آن فرد تهدید کرد که در صورتی که ما امتناع کنیم، حق ملاقات و صحبت تلفنی با پدرم حذف می‌شود و دورۀ محکومیت او به دو یا سه سال افزایش می‌یابد.

من و همسرم نگران ایمنی پدرم شدیم و به دیدنش رفتیم. چشمان او قرمز و محزون و چهره‌اش استخوانی و رنگ پریده بود. او آرام و مهربان به‌نظر می‌رسید و به من گفت که گریه نکنم و به خوبی از مادرم مراقبت کنم.

سپس به من گفت: «باید بروی چون مردم دیگری منتظر صحبت کردن با خانواده‌های‌شان هستند. اگر از تمام وقت ملاقات استفاده کنی، آنها نمی‌توانند با عزیزان‌شان ملاقات کنند.» همیشه ملاحظه دیگران را می‌کرد، حتی در چنین وضعیتی. بعد از دیدن او تنها برای چند دقیقه، متوجه شدم چقدر دلم برایش تنگ شده بود. با قطار به خانه برگشتم و در تمام مسیر نتوانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم.

پدرم در اردوگاه تحت شکنجه بی‌رحمانه و تحقیر قرار گرفت که قابل توصیف نیست. در ابتدا هر روز او را وادار به انجام کار سخت می‌کردند و زمان استراحتش بسیار کم بود. در تلاش برای اعمال فشار به پدرم برای رها کردن فالون گونگ، رئیس اردوگاه نگهبانی را به‌طور خاص به پدرم اختصاص داده بود تا او را هدف قرار دهد.

نگهبان به سایر زندانیان دستور می‌داد تا مراقب پدرم باشند و او را در تمام مدت شبانه‌روز بیدار نگه دارند. او را وادار می‌کردند تا روی یک چهارپایه کوتاه برای مدت طولانی بی‌حرکت بنشیند و به او توهین و سعی می‌کرد او را تحت شستشوی مغزی قرار دهند. در روزهای گرم تابستان اجازه نمی دادند که حمام یا لباس‌هایش را عوض کند.

پدرم از امضای به اصطلاح اظهاریۀ ندامت خودداری کرد که نگهبانان از طرف او نوشته بودند و در آن متذکر شدند که تمرین فالون گونگ را رها می‌کند. آنها او را روی زمین با فشار نگه داشتند و با چسباندن انگشتانش به پریز برق به او  شوک اعمال کردند و اشیای بسیار داغی را روی صورتش می‌گذاشتند که چنانچه حرکت می‌کرد به او آسیب می‌رساند.

پدرم در اعتراض به این سوء‌رفتارها دست به اعتصاب غذا زد. آنها او را محکم می‌بستند و تحت خوراندن اجباری قرار می‌دادند تا زمانی که از لحاظ روانی و جسمی فروپاشید. آنها داروهای نامعلومی را به او تزریق و مجبور به بلع این داروها می‌کردند. وضعیت سلامت پدرم به‌سرعت رو به وخامت گذاشت و دیگر نمی‌توانست غذا را تحمل کند.

مسئولین اردوگاه پدرم را برای معاینه به بیمارستان فرستادند. طولی نکشید که به ما گفته شد او را به خانه ببریم، زیرا «او به مشکلات ریوی مبتلا شده است.»

در مسیرمان به شهر هاندان، مسئولین اردوگاه چندبار با ما تماس گرفتند و گفتند که عجله کنیم. هنگامی که ما صبح روز بعد به آنجا رسیدیم. آنها شکایت کردند که ما باید شب قبل به آنجا می‌رسیدیم.

آنها به ما اجازه ندادند که پدرم را ببینیم تا زمانی که ما سند چشم‌پوشی از حق‌مان را امضاء کردیم. در این سند ذکر شده بود که بیماری ریوی‌اش او را برای آزادی با قید وثیقه واجد شرایط کرد و اینکه ما مسئول پرداخت همه هزینه‌هایش و نیز هر اتفاقی که پس از ترک آنجا بیفتد هستیم.

چون پدرم به‌حدی ضعیف شده بود که نمی‌توانست راه برود، دو مرد او را تا بیرون ساختمان حمل کردند. آنگاه او را بر روی زمین انداختند و در ورودی را محکم بستند.

پدرم گفت که ما نباید می‌آمدیم. او گفت که کسانی که به دلایل پزشکی آزاد می شوند یا خیلی پولدار یا در حال مرگ هستند و اردوگاه نمی‌خواهد که مسئول مرگ هیچ کسی شناخته شود. پدرم گفت که چند روز است که نمی‌تواند هیچ غذایی را تحمل کند. قبل از ترک اردوگاه، او همه چیزهایی که برایش برده بودیم را به یکی از زندانیان داد که هیچ ملاقات‌کننده‌ای نداشت.

ما در ۵ سپتامبر ۲۰۱۲ به خانه رسیدیم. کسی از اردوگاه دوبار با ما تماس گرفت و حال پدرم را پرسید. اما به هیچ سؤالی پاسخ نداد. هر بار پس از اینکه پدرم متوجه می‌شد که تماس گرفته‌اند، آشکارا می‌لرزید.

با این حال، او به من گفت که از آنها متنفر نیست: «آنها با دروغ‌های رژیم چین دربارۀ فالون گونگ فریب داده شده‌اند و تحت فشار مسئولین مافوق خود هستند. آنها را می ترسانند. آنها را سرزنش نکنید.»

پدرم در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۳ درگذشت. قبل از اینکه او به اردوگاه فرستاده شود، برای بررسی سلامتی‌اش آزمایش کاملی از او به‌عمل آمد و نتایج آزمایش‌ها نشان دادند که کاملاً سالم بود. پس از چهار ماه شکنجه و داروهای نامعلوم او درگذشت.

تقریبا همه در روستا برای مراسم تودیع و سوزاندن جسد پدرم آمدند. قبل از اینکه او سوزانده شود، مادرم پیراهن پدرم را کشید و علائم قرمز روی قفسه سینه و شکمش را به همه نشان داد. ما باور داریم که تزریق داروهای سمی سبب مرگ او شدند.

در سال ۱۹۹۹، جیانگ زمین، به عنوان رئیس حزب کمونیست چین، تصمیم سایر اعضای کمیته دائمی پولیتبورو را رد کرد و سرکوب خشونت آمیز و شکنجه فالون گونگ را آغاز کرد.

آزار و شکنجه به مرگ بسیاری از تمرینکنندگان فالون گونگ در طول ۱۶ سال گذشته منجر شده است. بیشتر برای باور خود شکنجه شده و حتی اعضای بدنشان کشته. جیانگ زمین به طور مستقیم مسئول آغاز و تداوم آزار و شکنجه وحشیانه است.

تحت نظارت شخصی خود، حزب کمونیست چین یک عضو امنیتی فراقانونی، در ژوئن ۱۰، ۱۹۹۹. تاسیس "اداره ۶۱۰:« این سازمان نیروهای پلیس و سیستم قضایی لغو در انجام دستور جیانگ در مورد فالون گونگ: به تباهی شهرت خود را، قطع منابع مالی خود را، و نابود کردن آنها از لحاظ فیزیکی.

قوانین چین اجازه می دهد تا برای شهروندان به شاکیان پرونده های جنایی، و بسیاری از پزشکان در حال حاضر ورزش که حق شکایت کیفری علیه دیکتاتور سابق.

گزارش های مرتبط:

نوع روستایی در استان هبی درگذشت عنوان یک نتیجه از آزار و شکنجه در اردوگاه کار هاندان