(Minghui.org) از ژوئیه ۱۹۹۹ که آزار و شکنجه شروع شد، ضروری است که تمرینکنندگان دافا برای مردمی که توسط حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) گمراه شدهاند، حقایق را شرح دهند.
از سال ۲۰۰۱ تمرینکنندگان منطقهمان بدنی واحد را شکل دادهاند و کار روشنگری حقیقت را با همکاری یکدیگر یا به صورت فردی انجام میدهند.
استاد بیان کردند:
«اما اگر افکار درست شما قوی باشد، شیطان متلاشی خواهد شد.» (کنفرانس آموزش فا در «آموزش فا در منهتن»)
با اینکه موجی از بازداشتها در منطقهمان به راه افتاد، اما ما نترسیدیم و به روشنگری حقایق برای مردم ادامه دادیم.
در ذیل تعدادی از تجربههای روشنگری حقیقت در محلهمان ارائه میشود. لطفاً هر مطلب نادرستی را تذکر دهید.
شکلدادن بدنی واحد
در مراحل اولیه آزار و شکنجه، تمرینکنندگان معمولاً مطالب روشنگری حقیقت را به تنهایی یا همراه فرد دیگری توزیع میکردند. بسیاری از مردمی که گمراه شده بودند، با نگاهی خصمانه مراقب بودند که مطالب را در خانههایشان نیندازیم.
یک بار دو تمرینکننده برای توزیع مطالب رفته بودند. یکی از آنها میترسید در حالی دیگری نیکخواهانه برای مردم روشنگری حقیقت را انجام میداد. مردم زیادی آمدند تا حرفهای او را بشنوند. همچنان که تمرینکنندۀ نیکخواه مسیر را پیش میرفت، تمرینکننده هراسان بهتدریج وابستگیاش را به ترس رها کرد.
بهرغم آزار و شکنجه، به مطالعه گروهی فا و تعاملات خود بر اساس فا ادامه دادیم. تجربههایمان را در زمینه توزیع مطالب به اشتراک گذاشتیم و گروههای کوچکی تشکیل دادیم تا مأموریتمان را به انجام برسانیم.
بهتدریج یک بدن واحد را شکل دادیم. اغلب خبرهایی از بازداشت، محکومیت و حتی آزار و شکنجه تا حد مرگ را میشنیدیم. این اخبار باعث میشد تا بعضی از تمرینکنندگان جرأت نکنند قدم پیش گذارند اما سایرین به آنها دلگرمی میدادند.
به شکل بدنی واحد با یکدیگر همکاری میکردیم. درباره راههای توزیع مطالب صحبت میکردیم و مطمئن میشدیم که منطقهای را فراموش نکنیم یا در منطقهای دیگر مطالب را مجدداً توزیع کنیم.
یک بار به روستای دوری رفتیم. یک تمرینکننده پخش مطالب را تمام کرد و منتظر دیگران شد. او مدتی زیادی منتظر شد و فکر کرد که دیگران او را جا گذاشتهاند پس به تنهایی به خانه بازگشت. وقتی کار سایرین تمام شد، همه جا را به دنبال او گشتند. این تجربه، به ما آموخت که که بهعنوان یک بدن، نباید هیچ کسی را پشت سر، جا بگذاریم.
از طریق مطالعه فا آموختیم، در امر تهیه یا توزیع مطالب باید قلبی پاک داشته باشیم تا موجودات ذیشعور حاضر به قبول مطالبمان شوند.
تجربه روشنگری حقیقت بهصورت رودررو
سال ۲۰۰۱ تصمیم گرفتیم به طور رودررو کار روشنگری حقیقت را برای مردم انجام دهیم. تمرینکنندگان از این میترسیدند که بازداشت شوند یا مورد توهین قرار بگیرند.
از طریق مطالعه فا و گفتگو، احساس کردیم که تمام موجودات ذیشعور باید دربارۀ آزار و شکنجه آگاه شوند و ما نباید از میان آنها برخی را انتخاب کنیم. اگر وابستگیهایمان را رها کنیم تمام موانع از سر راهمان ناپدید خواهند شد.
تصمیم گرفتیم از زمان خرید صبحگاهی برای ارتباط با موجودات ذیشعور استفاده کنیم. با حمایت استاد، مردم یکی پس از دیگری برای شنیدن حقایق نزدمان میآمدند.
استاد بیان کردند:
مریدان دافا حقیقت را میگویند
از دهانهایتان شمشیرهای تیز به یکباره به بیرون پرتاب میشود
دروغهای ارواح فاسد را میشکافد
زمان را غنیمت شمارید تا نجات دهید، عجله کنید و بگویید. (عجله کنید و بگویید هنگ یین ۲)
وقتی این شعر چاپ شد، ما در مورد آن صحبت کردیم و احساس کردیم باید از حداکثر زمان استفاده کرده و برای مردم به صورت رودررو حقیقت را روشن کنیم.
پس از اینکه با مردم منطقهمان صحبت کردیم، تصمیم گرفتیم به شهر برویم. با فکر راسخ برای نجات مردم، از صاحبان مغازهها شروع کردیم و در روز اول ۲۴ نفر را ترغیب کردیم تا از ح.ک.چ خارج شوند.
تمرینکنندگان مطالعه فا و امر روشنگری حقیقت را در اولویت و کارهای شخصیشان را در رده دوم اهمیت قرار دادند. اگر مسائل شخصیمان در اولویت قرار میدادیم، تأثیر بدی بر روشنگری حقیقت میگذاشت.
همچنین متوجه شدیم با قلبی پاک و افکار درست، اهریمن جرأت آزار رساندن به ما را نخواهد داشت.
اداره کردن خود در مواجهه با دشنام و تحقیرها
اغلب با مردمی برخورد میکردیم که به ما دشنام داده یا تحقیرمان میکردند. هر بار با چنین موقعیتی مواجه میشدیم، کلام استاد را به یاد میآوردیم و از اصول حقیقتـ نیکخواهیـ بردباری پیروی میکردیم.
استاد بیان کردند:
«هَن شین شخصی عادی بود. ما تمرینکنندگان باید به مراتب بهتر از او باشیم. هدف ما این است که به سطحی فراتر از مردم عادی برسیم، تا حتی سطوح بالاتر بهپیش رویم. ما با چنان موقعیتی برخورد نخواهیم کرد. اما وقتی یک تزکیهکننده در بین مردم عادی توهین یا تحقیر میشود الزاماً راحتتر از آن نیست. میگویم، آن اصطکاکهای بین یکدیگر که شینشینگ شما را تعدیل میکنند هیچ راحتتر از آن نیست.»(جوآن فالون)
یک بار تمرینکنندهای در حال روشنگری حقیقت برای مرد مسنی بود. اما آن مرد با عصایی که به همراه داشت تمرینکننده را کتک زد. یک بار دیگر تمرینکنندهای برای سه خانم مسن حقیقت را روشن میکرد که یکی از آنها تمرینکننده را کتک زد. به دفعات تمرینکنندگان سیلی خوردهاند.
گاهی اوقات نیز افراد وانمود به گوش دادن میکردند. یک بار مرد جوانی در ابتدا تظاهر کرد که گوش میدهد سپس کارت شناساییاش را نشان داد که پلیسی بود و شروع کرد به دشنام دادن.
یک بار دیگر تمرینکنندهای در ایستگاه قطار خانمی را دید که کودکی در آغوش داشت. او رفت تا حقیقت را برای آن خانم روشن کند. زن شروع کرد به بدوبیراه گفتن: «شما بیمارید؟» تمرینکننده لبخند زد و گفت: «خیر بیمار نیستم.»
روز بعد تمرینکننده باز هم او را دید. وقتی آن خانم تمرینکننده را دید به سمتش رفت و از او عذرخواهی کرد: «شما همان کسی هستید که دیروز دیدم؟ من خیلی عصبانی بودم و شما را اذیت کردم. متأسفم.»
آن تمرینکننده برای او حقیقت را روشن کرد و آن خانم بعداً ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن را ترک کرد. او همچنین بهعنوان قدردانی سه بار ادای احترام کرد.
روشنگری حقیقت نیز مرحلهای از تزکیه است
روشنگری حقیقت همیشه آسان نیست. اگر قلب پاکی نداشته باشیم، شیطان از شکافهایمان سوءاستفاده میکند. وقتی فیلمهای شنیون را دریافت کردیم، خیلی خوشحال شدیم و به سرعت آنها را توزیع کردیم.
یکی از تمرینکنندگان که دیویدی ها را توزیع میکرد، متوجه نشد که مرد جوانی او را تعقیب کرده و به پلیس گزارش داده است. مأموران آمدند و او را به اداره پلیس بردند. کارمندان اداره ۶۱۰ نیز در آنجا مستقر بودند.
تمرینکننده با خود فکر کرد: «حالا که اینجا هستم، شما را نجات میدهم.» به آنها درباره عقوبت کارمایی آزار و شکنجه دافا و خوبی دافا توضیح داد. کمتر از یک ساعت بعد آزاد شد.
بعداً با سایرین درباره این شرایط صحبت کردیم و متوجه شدیم که این محنت در نتیجه وابستگی به شوق و اشتیاق بیش از حد به وجود آمده است. همچنین متوجه شدیم که روشنگری حقیقت، مرحلهای از زدودن وابستگیها است.
اعطای فرصتی به اعضای امنیت ملی برای شنیدن حقایق
مادر و دختری تمرینکننده در سال ۲۰۰۸ مغازه اغذیهفروشی باز کردند. مغازه نزدیک اداره کل پلیس بود. افراد زیادی به مغازه آنها میآمدند. هر دو آنها از مغازه به عنوان راهی برای روشنگری حقیقت استفاده میکردند. یکی افکار درست میفرستاد در حالی که دیگری با مردم صحبت میکرد.
آنها در ابتدا میترسیدند تا برای پلیسهای لباس شخصی، روشنگری حقیقت را انجام دهند. آنها نمیدانستند که آیا آن شخص گزارش آنها را خواهد داد یا نه؟ سپس آنها یک قدم به عقب رفتند و به یاد آوردند که تزکیهکننده هستند واستاد مراقب آنها است.
مأموران پلیس معمولاً به مغازه آنها میآمدند و بسیاری از آنها حاضر بودند تا از ح.ک.چ خارج شوند. بعضی از آنها توصیه میکردند که آن دو در حین روشنگری حقیقت مراقب باشند.
زمان برای نجات مردم کوتاه است
یکی از تمرینکنندگان مسن، چند تمرینکننده جوان را دید که صبحها برای روشنگری حقیقت به فروشگاه میرفتند. بسیار مضطرب بود زیرا او نیز میخواست آنها را همراهی کند اما میترسید که به سبب ناتوانی در حرکت، باعث کندی آنها شود. تصمیم گرفت به تنهایی به یک فروشگاه ناشناس برود. با خودش گفت: «اگر سایرین میتوانند ۱۷ نفر را ترغیب به ترک ح.ک.چ کنند، من نیز میتوانم.»
وقتی به خانه بازگشت، متوجه شد که ۱۷ نفر را ترغیب به ترک ح.ک.چ کرده است. او آگاه شد که استاد به او دلگرمی بخشیدهاند. از آن پس در هر شرایط آب و هوایی، به فروشگاه میرفت.
تمرینکننده دیگری باید از شوهرش مراقبت میکرد و زمانی برای روشنگری حقیقت نداشت. برای جبران این شرایط، او فقط سه ساعت میخوابید و ساعت ۴ صبح برای روشنگری حقیقت از خانه خارج میشد. سپس به خانه میرفت تا در ادامه روز از شوهرش مراقبت کند.
تمرینکنندهای که در بیمارستان کار میکرد، از زمانهای درمان بیماران برای روشنگری حقیقت استفاده میکرد. او مسیر خانه تا محل کار را نیز پیاده میرفت تا برای افرادی که در راه میدید، حقایق را روشن کند.
بعضی از تمرینکنندگان که صاحب شرکت هستند، از روشهای مختلفی برای روشنگری حقیقت برای مدیران و پیکهایشان استفاده میکنند.
موجودات ذیشعور تأثیرات اعجابانگیز دافا را میبینند
آرزوی هر تمرینکنندهای این است که خوبی دافا را برای مردم به ارمغان بیاورد.
یک تمرینکننده، خانمی را در ایستگاه قطار دید که به دنبال بیمارستانی برای درمان درد چشم و پاهایش میگشت. آن تمرینکننده به او گفت تا از صمیم قلب این جمله را تکرار کند «فالون دافا خوب است.»
آن خانم نیز این کار را کرد. در مسیرش به سمت بیمارستان ناگهان فریاد زد: «پایم دیگر درد ندارد! چشمهایم بهتر است! فالون گونگ بینظیر است. با تکرار جمله "فالون دافا خوب است" بیماریهایم ناپدید شد. به همه خواهم گفت که فالون دافا خوب است.»
نتیجهگیری
بهرغم هرگونه وضعیت آب و هوایی، حتی اگر امکان لیز خوردن بر اثر باران و برف باشد، برای توزیع مطالب بیرون میرویم.
چون زمان برای نجات مردم کوتاه است، پروژه تماسهای تلفنی را نیز شروع کردهایم. تمرینکنندگان تعدادی تلفن همراه خریدند تا در مسیر فعالیتهایِ معمول توزیع مطالب و روشنگری حقیقت به صورت رودررو، تماس تلفنی نیز برقرار کنند.
هر تمرینکنندهای تا زمانی که به فا و استاد ایمان داشته باشد، قادر به انجام این کار است. در زمان محدود، در به انجام رساندن مأموریت تاریخیمان استوارتر خواهیم بود. بهخوبی با یکدیگر همکاری میکنیم و استاد را از خودمان ناامید نمیکنیم.