(Minghui.org) در سال ۱۹۹۶خواهرم و شوهرش هر دو دچار نارسایی قلبی شدند. پزشک پیشنهاد داد که هرکدام تحت جراحی تعویض قلب قرار بگیرند. بهعنوان یک پزشک، میدانستم که پس از این عمل جراحی، شخص طول عمر بسیار کوتاهی خواهد داشت.
دوست شوهرش مطالعه جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا را به آنها پیشنهاد کرد و آنها تا حد زیادی توانستند از این تمرین تزکیه بهرهمند شوند.
آن دوست به من و آنها تمرینات را آموزش داد که چندان هم دشوار نبود. اما مدیتیشن نشسته برایم سخت بود، درد پاهایم طاقتفرسا بود. برای شوهر خواهرم هم خم کردن پاهایش دشوار بود چه رسد به ضربدری گذاشتن آنها. اما من آنها را تشویق به استقامت کردم.
من نه به تمرین فالون دافا اعتقاد داشتم نه انتظار چیز فوقالعادهای از آن داشتم. اما خواهرم دیگر علائم بیماری را تجربه نکرد. من فشار خون و ضربان قلبش را اندازهگیری کردم. عجیب اینکه، فشار خونش در حد نرمال بود و ضربان قلبش بهبود یافته بود. نمیدانستم که آیا دافا واقعاً قدرت درمان یک بیماری را دارد یا نه.
در کمال تعجب، پس از شروع تمرین دافا از التهاب مفاصل زانوهایم کاسته شد، بنابراین به بهبود کامل امیدوار شدم.
شرمساری
سرمقاله روزنامههایی مانند: «دفاع از علم» و «از خرافات دور بمانید» یکی پس از دیگری در سال ۱۹۹۹منتشر شدند. من از این مقالات حس کردم که فالون دافا قربانی این انتقادات میشود.
حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) از این تمرین واهمه داشت زیرا تعداد تمرینکنندگان این روش بیش از تعداد اعضای حزب کمونیست چین شده بود.
دو مأمور پلیس به منزلم آمدند و مرا به آموزش فالون دافا به بیمارانم متهم کردند. آنها از من خواستند که همۀ کتابهای دافایم را به آنها بدهم. به آنها گفتم که این تمرین چی گونگ چیز خوبی است، چون به مردم کمک میکند تا بیماریهایشان درمان شود و سالم بمانند. به آنها گفتم که من زمان زیادی برای گفتگو ندارم چون بیمارانم منتظرم هستند.
مأموران پلیس دیگر برای آزار و اذیتم نیامدند. اما من محتاط بود و کتابهای دافا و سیدیهای تمرین را پنهان کردم.
طولی نکشید که تمرین فالون دافا را رها کردم و مشکلات زانوهایم دوباره آغاز شد. گاهی اوقات برخی از تمرینات را در نیمه شب انجام میدادم اما کمکی نمیکرد. به تدریج اصول دافا را فراموش کردم.
سابقاً فکر میکردم که پس از توقف سرکوب اولیه، تمرین فالون دافا را دوباره شروع میکنم. اما بعد حزب کمونیست چین حقه خودسوزی میدان تیانآنمن را بهنمایش گذاشت.
وقتی که من تفسیر تلویزیونی حادثه را در سال ۲۰۰۲ شنیدم، شرمنده شدم و احساس کردم که من مثل یک فراری هستم. من جرأت نداشتم که کتابهای دافا را بیرون بیاورم یا تمرینات را انجام دهم.
عرصههای مختلف
پسرم و همسرش در استخدام یک شرکت بزرگ در شهری درآمدند که خواهرم درآنجا زندگی میکرد. آنها مدیران ارشد بودند و درآمد مناسبی داشتند. آنها به دیدن خواهرم میرفتند و مراقب هم بودند.
من درمانگاه را تعطیل و با همسرم به شهر آنها نقل مکان کردم. این جابجایی برای ما نیز مناسب بود، چون عروسم باردار بود.
وقتی که من مطالب دافا را در منزل خواهرم دیدم، گفتم: «ح.ک.چ فالون دافا را به مدت ۱۵ سال مورد آزار و شکنجه قرار داده است. پلیسهای لباس شخصی همه جا هستند. آیا شما نگران امنیت خود نیستید؟»
او پاسخ داد: «برادر، از حزب کمونیست چین نترس،» به همین دلیل تو تمرین دافا را دوباره شروع کردی. منظورت از ایمنی چیست؟ من اگر این تمرین را شروع نکرده بودم، ۲۰ سال پیش مرده بودم. این وظیفه من است که دربارۀ دافا و آزار و اذیت به مردم بگویم. آیا میخواهی با خفت زندگی کنم؟ این طرز فکر یک تمرینکننده است؟»
حرفی برای گفتن نداشتم. به او نگاه کردم و متوجه شدم که او تغییر کرده است. او دیگر فقط یک زن خانهدار بود. او قلبی بزرگ داشت و به قلمروی بالاتر رسیده بود.
گرامی داشتن فرصت
هنگامی که فرزندِ پسرم متولد شد، خواهرم برای دیدار آمد. او پسرم و همسرش را متقاعد کرد که از ح.ک.چ خارج شوند.
پسرم گفت: «عمه، من صحبتهای شما را درک میکنم. من و همسرم جوآن فالون را خواندهایم و میدانیم که دافا به ما میآموزد که خوب باشیم. به وضوح میدانیم که حزب کمونیست چین، مردم چین را میکشد. پدر بزرگم بهدست ح.ک.چ کشته شد و مادر بزرگم نتوانست مرگ او را تحمل کند و خیلی زود پس از او درگذشت. من ترجیح میدهم وقتی سقوط میکند همراه با آن مدفون نشوم. بلکه من آن را مدفون خواهم کرد. میتوانم ببینم که آن روز زیاد دور نیست.»
خواهرم پاسخ داد: «لزومی ندارد که نگران شما باشم. شما جوانان در جامعه پیچیدهای زندگیمیکنید که در آن مردم به یکدیگر آسیب میزنند. لطفاً به یاد داشته باشید که فالون دافا خوب است و حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است و برکت نصیب شما خواهد شد. دافا خانواده ما را نجات داده است.»
همچنین به او گفت که او در قلبش میداند که من دوباره تمرین دافا را شروع میکنم و مطمئن است که در آینده اینطور میشود.
پسرم و همسرش با نام مستعار و من با استفاده از نام خودم از ح.ک.چ خارج شدیم. دیگر نمیتوانم از حزب کمونیست چین بترسم.
فایدهای ندارد که افسوس بخوریم. بیایید ترس را کنار بگذاریم، تمرین فالون دافا را شروع کنیم و این فرصت را غنیمت بشماریم. بهعنوان تمرینکنندۀ جدید بیایید با جدیت تمرین کنیم.