(Minghui.org)
درود بر استاد محترم و همتمرینکنندگان!
۱۹ سال است که فالون دافا را تمرین میکنم. فاهویی چین به من این فرصت را میدهد تا تجربیاتم را در زمینه روشنگری حقیقت به پلیس و مأموران اداره ۶۱۰، که مرا به دلیل شکایت کیفری علیه جیانگ زمین مورد آزار و شکنجه قرار دادند، به اشتراک بگذارم.
شکایت کیفریام را در ژوئیه ۲۰۱۵ ارسال کردم. اولین ارسالم توسط اداره پست مسدود شد. آن را از دفتر پست دیگری فرستادم و از دادگاه عالی خلق رسید دریافت کردم. اما دادستانی عالی خلق شکایت مرا به اداره پلیس محلی ارسال کرد.
جای تعجب نبود، زیرا میدانستم بسیاری ازتمرینکنندگان بهخاطر شکایت علیه جیانگ مورد آزار و شکنجه قرار گرفته یا توسط پلیس بازداشت شدهاند. مطالعه فا را افزایش دادم و برای از بین بردن ترسم افکار درست فرستادم.
زمانی که مأموران به در خانهام آمدند، ذهنم آرام بود. به آنها خوشامد گفتم و حقایق را برایشان روشن کردم. آنها خیلی صمیمی بودند و به من گوش کردند. برخی حتی از من خواستند حرکات تمرینات را به آنها نشان دهم و به یادگیری دافا علاقه نشان دادند.
مأمور اداره ۶۱۰ گفت: «همگی ما توسط تو تبدیل شدیم!»
پنج نفر از کمیته محلی، اداره پلیس و اداره ۶۱۰ آمدند تا در مورد شکایت کیفریام علیه جیانگ زمین در تاریخ ۵ سپتامبر ۲۰۱۵ پرس و جو کنند. در ذهنم افکار درست فرستادم و به این فکر کردم که چگونه حقیقت را برایشان روشن کنم.
مرد جوانی از اداره ۶۱۰ از من خواست بیانیهای را امضا کنم که در آن از حقم درخصوص شکایت علیه جیانگ صرفنظر کنم و نتوانم در آینده از او شکایت کنم.
صحبتهای او را قطع کردم و در مورد فالون دافا، اینکه چگونه از عمل تزکیه بهره بردهام، چگونه جیانگ آزار و شکنجه را آغاز کرد، و چگونه مورد آزار و شکنجه قرار گرفتهام با وی صحبت کردم.
مرد جوان متوجه صحبتهایم شد و به شوخی گفت: «همگی ما توسط تو "تبدیل"شدیم!»
آنها بدون درخواست دوباره برای امضای بیانیه مرا رها کردند.
با این حال، پس از رفتن آنها هنوز کمی نگران بودم. نشستم و فا را از برخواندم. بهتدریج آرام شدم، افکار درست فرستادم تا عوامل شیطانی پشت مأموران را از بین ببرم و امیدوار بودم دیگر در این آزار و شکنجه شرکت نکنند.
نفی آزار و شکنجه با افکار درست
در خانه بودم که سگ همسایه شروع به پارس کرد. صدای قدمهای پا را میشنیدم که به خانهام نزدیکتر میشد. کسی در خانه را زد. آنها مأموران اداره پلیس و بخش امنیت داخلی بودند.
آنها آمده بودند تا در مورد شکایت کیفریام علیه جیانگ زمین پرس و جو کنند. مأمور بخش امنیت داخلی حکم بازرسی را به من نشان داد و گفت باید به اطراف خانه نگاهی بیندازند.
در قلبم افکار درست فرستادم و از استاد کمک خواستم تا کتابهای دافا و مطالب اطلاعرسانی را محافظت کنند. در حین بازرسی از خانه یادداشتهایی برمیداشتند. آنها به تقویم دافایی که بر روی دیوارم بود دست نزدند. کتاب دافایی نیز بر روی میزم بود. وقتی که یکی از مأمورین آن را برداشت به او گفتم: «من هر روز این کتاب را مطالعه میکنم. اجازه ندارید آن را بردارید.» آن را سر جایش گذاشت.
قبل از رفتن از من خواستند برگه یادداشتشان را امضا کنم، اما قبول نکردم. همچنین از من خواستند با آنها به اداره پلیس بروم، اما قبول نکردم.
بعدازظهر یک ماشین پلیس به خانهام آمد. دو مأمور از اداره ۶۱۰ میخواستند مرا به اداره پلیس ببرند. به آنها گفتم همراهیشان نخواهم کرد.
گفتم: «آنجا محلی نیست که من باید بروم. به آنها گفتم که از تمیز کردن خانه خسته شدهام و نیاز به استراحت دارم. آن دو مأمور کمتر از نیم ساعت ماندند و سپس آنجا را ترک کردند.»
به این موضوع آگاه شدم که چون هنوز ترس داشتم، نیروهای کهن از پلیس استفاده کردند تا مرا امتحان کنند. به خودم گفتم نباید نظم و ترتیب نیروهای کهن را قبول کنم و باید آزار و شکنجه را با افکار درست قوی نفی کنم.
استاد بیان کردند:
«بهعنوان يک مريد دافا، افكار درست راسختان كاملاً تكاننخوردنی است، زيرا موجودِ دوباره نو شدهتان دقيقاً در بين اصلاح فا شكل ميگيرد.» («دافا شكستناپذير است» از نکات اصلي براي پيشرفت بيشتر 2)
فرقی نمیکند چه وضعيتی است، با درخواستها و دستورات شيطان يا آنچه که تحريک میکند همکاری نکنيد. )افکار درست مريدان دافا قدرتمند است از نکات اصلي براي پيشرفت بيشتر 2)
روشنگری حقیقت باعث ایجاد تغییر میشود
مجدداً سه روز بعد پلیس و مأموران اداره ۶۱۰ آمدند. به آنها گفتم که برایشان احساس تأسف میکنم، چراکه در آینده هر کسی که در آزار و شکنجه شرکت کرده است با پیگرد قانونی مواجه خواهد شد. بهمنظور متقاعد کردن آنها برای دست کشیدن از آزار و شکنجه تمرینکنندگان دافا، در مورد نمونههای بسیاری صحبت کردم که مقامات دولتی از امضاء کردن اسناد در رابطه با آزار و شکنجه تمرینکنندگان امتناع ورزیدند و از تمرینکنندگان محافظت کردند.
یکی از مأمورین بخش امنیت داخلی گفت که آن روز صبح از فرانسه یک تماس تلفنی دریافت کرده که بهمنظور روشنگری حقیقت بوده و در آن اطلاعات مشابهی به او ارائه شده است.
آن مامورین قصد داشتند مرا بهخاطر شکایات علیه جیانگ و رها نکردن عقیدهام، به مدت هفت روز بازداشت کنند. پس از اینکه با آنها صحبت کردم، از بازداشت کردن من صرفنظر کردند.
نصب بنرها و پوسترها
اگرچه پلیس برای آزار و اذیت من برنگشت، اما دو مأمور از اداره ۶۱۰ به دیدنم آمدند. به اندازهای که آخرین بار آنها را دیدم مضطرب نبودم. اما در ذهنم سعی میکردم برای اداره آن وضعیت راهی را پیدا کنم و در عین حال حقایق را روشن کنم.
همانطور که به صحبت کردن مشغول بودیم، احساس کردم که آنها برای آزار و شکنجه من نیامدهاند. برای آنها تعدادی فایل صوتی روشنگری حقیقت در مورد خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و تمرین کردن دافا توسط مردم در سراسر جهان را پخش کردم. همچنین با آنها در موردحقه خودسوزی در میدان تیانآنمن و نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست صحبت کردم. آنها با دقت به صحبتهایم گوش کردند.
آنها از من خواستند تا بنرها و پوسترهای روشنگری حقیقت را آویزان نکنم، چراکه بعداً مجبورند آنها را بردارند. برای آنها علت آویزان کردن بنرها و پوسترها را گفتم و از آنها خواستم آنها را پایین نیاورند.
در نهایت یکی از مأموران گفت که روز بعد عدهای از افراد سطح بالای اداره ۶۱۰ به خانهام خواهند آمد و از من خواست با آنها همکاری کنم.
او قبل از رفتن، یک نسخه از کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست را از من درخواست کرد.
مأمور اداره ۶۱۰ احساس کرد که دارای رابطه تقدیری است
دو مأمور از اداره سطح بالاتر ۶۱۰ همراه با دو مأموری که روز قبل آمده بودند، به خانهام آمدند. گفتگویمان بسیار آرام بود، و حقایق را برایشان روشن کردم. آنها از من خواستند حرکات تمرین شماره پنج را به آنها نشان دهم و من نیز این کار را انجام دادم.
یکی از مأموران اداره سطح بالاتر ۶۱۰ گفت: «حتماً پس از انجام تمرینات حس خیلی خوبی پیدا میکنی.» تعدادی از مأموران به یاد گرفتن تمرینات علاقه نشان دادند.
به آنها گفتم براین باورم که رابطه تقدیری آنها را به خانه من آورده است. از آنها خواستم که به یاد داشته باشند دافا خوب است و از تمرینکنندگان حفاظت کنند.
یکی از مأموران اداره ۶۱۰ گفت: «قلبت پاک است. من آن را واقعاً حس کردم. وقتی وارد حیاط جلویی شدم، حس کردم که اینجا آشناست. با تو احساس نزدیکی کردم.»
قبل از رفتنش از او خواستم تا از حزب کمونیست خارج شود. او گفت که قبلاً یکی از بستگانش به او کمک کرده تا خارج شود.
استاد بیان کردند:
«ما به نجات خود و نجات دیگران، نجات همهی موجودات ذیشعور اعتقاد داریم. بنابراین وقتی فالون به طرف داخل میچرخد، خود شخص را نجات میدهد و وقتی به طرف خارج میچرخد، دیگران را نجات میدهد. وقتی به طرف خارج میچرخد انرژی را به بیرون میفرستد و به دیگران نفع میرساند. و با این کار، افرادی که در محدودۀ میدان انرژی شما قرار دارند، همگی نفع میبرند و ممکن است احساس بسیار خوبی داشته باشند. هر کجا که باشید، خواه در خیابان قدم بزنید، در محل کار، در خانه یا هر جای دیگر باشید، این تاثیر را بر دیگران خواهید داشت.» (جوآن فالون)
بازتابی از پیشرفت اصلاح فا
احساس کردم که مراجعه مأموران اداره ۶۱۰، بازتابی از پیشرفت اصلاح فا بود. همانطور که عوامل شیطانی بیشتر و بیشتری از بین میروند، موجودات ذیشعور نیز آگاه میشوند، از جمله کسانی که در آزار و شکنجه شرکت کردهاند.
اما از آنجا که هنوز وابستگیهایی مانند ترس دارم، زمانی که مأموران به دیدنم آمدند، آن همچون نبردی با شیطان بود. این فرصت بزرگی برای از بین بردن وابستگیهایم و پیشرفت در تزکیهام بود.
احساس کردم که مطالعه فشرده فا به من کمک کرد تا با آرامش با آزار و شکنجه روبرو شوم و حقیقت را برای مأموران روشن کنم. علاوه بر مطالعه روزانه جوآن فالون، سخنرانیهای جدید استاد را نیز مطالعه میکردم و فا را از برمیخواندم.
احساس میکنم از بر خواندن فا بسیار مؤثر است. هیجان زیاد و شادی جذبشدن در فا غیر قابل توصیف است.
استاد محترم و همتمرینکنندگان، متشکرم!