(Minghui.org) ده سال پیش شخص دیگری بودم. در آن زمان دچار آماس مغزی، التهاب تیروئید و تحلیل عضلانی بودم. اغلب سرگیجه و در پاهایم ضعف داشتم. هیچ چیزی به بهبودم کمک نکرد و پزشکان گفتند که وضعیتم قابل درمان نیست.
روزی در آوریل 2006 درِ خانه را باز کردم و دیدم خانمی مسن بیرون نشسته است. باران میبارید، من او را به داخل دعوت کردم تا با خانوادهام همگی دورهم شام بخوریم.
در آخر او میخواست 20 یوآن بپردازد اما وقتی من قبول نکردم، کتابی به نام جوآن فالون (آموزش اصلی فالون دافا) به من داد و درخواست کرد آن را بخوانم.
کتاب را باز کردم و آن را سریع ورق زدم طوری که حروف چینی در حرکت را میدیدم . وقتی خواستم از او بپرسم که چرا بهنظر میرسد که این کتاب با کتابهای دیگر متفاوت است، او رفته بود.
هر فرصتی که پیدا میکردم کتاب را میخواندم. روزی فکر کردم، شاید زمان آن رسیده است که بوداها را باور کنم. درست در همان لحظه روی پنجره نام بودا با حروف چینی و فالونی چرخان در بالای آن نقش بست. میدانستم که باید تمرین فالون دافا را انجام دهم.
در طول چند ماه بعد در حین خواندن جوآن فالون، بهنظر میرسید تحلیل رفتگی عضلاتم بدتر شده است. کمی نگران شده و نمیدانستم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. به یاد آن خانم مسنی افتادم که کتاب را به من داده بود و آرزو کردم کاش اینجا بود تا به پرسشهایم پاسخ دهد.
در کمال تعجب، روز بعد جلوی خانهام بود و پرسید: «برای چه کاری به من نیاز داری؟» من از اینکه او توانسته بود ذهنم را بخواند و بدون دعوت آمده بود شگفتزده شده بودم.
به او درباره شرایطم گفتم که ظاهراً بدتر میشدم. او به من اطمینان داد: استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) در حال پاکسازی بدنت هستند.»
او 80 ساله اما صورتش سرخ و سفید بود. با او احساس راحتی و به حرفی که زد اعتماد کردم.
به توصیهاش عمل کردم و به خواندن کتاب ادامه دادم. پیش از آنکه متوجه شوم تمام نشانههای بیماریام از بین رفته بود.
آن خانم مسن هرگز هویتش را آشکار نکرد. اما شک ندارم که استاد لی او را برای راهنمائی من به درِ تزکیه فالون دافا فرستاده بود. از استاد سپاسگزارم که سلامتیام را به من بازگرداندند.