(Minghui.org) در روز 17 نوامبر 2016، با حفاظت نیکخواهانه استاد و افکار درست تمرینکنندگان، به همراه 6 تمرینکننده دیگر به حومه شهرمان رفتیم تا تقویمهای رومیزی 2017 را توزیع وحقیقت را برای مردم روشن کنیم.
ما 78 نفر را ترغیب کردیم تا حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن را ترک کنند. با 24 نفر دیگری که صحبت کردیم، یا پیش از این خارج شده بودند یا هرگز به آن ملحق نشده بودند. مایلم چند ماجرا از این تجربه را به اشتراک بگذارم.
خانم مسنی را دیدیدم که وقتی فهمید ما تمرینکننده هستیم مدام میگفت: «فالون گونگ خوب است.» گفت کسی به دروغ برای پسرش پروندهسازی کرده و او را به زندان انداخته بود. پسرش در زندان تمرینکنندگان فالون گونگ را دیده و با این روش آشنا شده بود. پسرش به او گفته بود که فالون گونگ به طور ناعادلانه تحت آزار و شکنجه قرار گرفته است و تمرینکنندگان خیلی خوب هستند. اما باز هم در زندان از همه بیشتر شکنجه میشوند. حتی بعضی از آنها تا حد مرگ شکنجه میشوند. آن خانم همزمان با گفتن این حرفها گریه میکرد.
یک زوج میانسال با لبخندی ما را به منزلشان دعوت کردند. شوهر گفت میداند که تمرینکنندگان فالون گونگ افراد خوبی هستند. او از ما خواست مراقب باشیم و گفت: «این روزها افراد بدی هستند که گزارش شما را میدهند. یک بار به مزرعهای رفتم و یک پوستر جایزه برای معرفی تمرینکنندگان فالون گونگ دیدم. همچنین دیدم که پلیس یک تمرینکننده را به داخل ماشین هل میداد. چند روز بعد شنیدم او را تا حد مرگ شکنجه کردند.»
درباره برداشت عضو از تمرینکنندگان زنده توسط مأموران برای او گفتم. همچنین گفتم بیش از 200 هزار تمرینکننده از جیانگ زمین، رهبر سابق حزب کمونیست بهخاطر آزار و شکنجه فالون گونگ شکایت کردهاند. او از ما خواست تا به آنها کمک کنیم از پیشگامان جوان خارج شوند.
به خانهای کوچک و کثیف رفتیم که مردی 60 ساله روی تختی دراز کشیده بود و یک خانم و آقای میانسال نیز در کنارش نشسته و با نگاهی بیحالت به او خیره شده بودند. آنها بهخاطر تقویم تشکر کردند. چون فقیر بودند و تلویزیون یا اینترنت نداشتند، هیچ چیزی درباره فالون گونگ نمیدانستند. وقتی برایشان درباره فالون گونگ صحبت کردیم کاملاً متوجه شدند و موافقت کردند تا پیشگامان جوان را ترک کنند. به آنها گفتیم این جمله را تکرار کنند: «فالون گونگ خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» آگاهتر و راضی به نظر میرسیدند.
به خانهای رفتیم که مردی که آنجا بود به ما اعتنائی نکرد حتی وقتی فهمید تمرینکننده هستیم گفت نباید داخل خانهاش شویم و گزارش ما را خواهد داد.
به او گفتم: «ما اینجا هستیم زیرا رابطه تقدیری داریم. ح.ک.چ شما را پرورش نداده است، بلکه در حقیقت این مردم چین هستند که ح.ک.چ را پرورانده و از آن حمایت کردهاند. کشاورزان فقیر و کارگران بیکار هستند زیرا حزب یک بار اقتصادی است. مالیاتهایی که پرداختهاید در جهت حمایت از سیستم ح.ک.چ استفاده شده است.»
او گفت: «حالا میفهمم. در تمام این سالها فریب خوردهام.» از من خواست به او کمک کنم تا ح.ک.چ را ترک کند. همچنین از ما خواست تا باز هم برویم و با صحبت بیشتر، با مردم کمک کنیم که حقایق را درک کنند.