(Minghui.org) فالون گونگ را بهمدت ۱۸ سال تمرینکردهام. در طول اصلاح فا، تحت حفاظت استاد، بهطور پایدار و محکم در مسیرم گام برداشتهام. هر چند گاهی اوقات در این مسیر با موانعی برخورد کردهام و به بیراهه رفتهام. اینجا میخواهم برخی از تجربیاتم را مطرح کنم که با راهنمایی و هدایت فا بهدرون نگاه کردهام. لطفاً هر مطلب نادرستی را تذکر دهید.
از بین بردن وابستگیِ اضطراب
مادر شوهرم با ما زندگی میکند. در سال ۲۰۰۸، به پنج سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم شدم. او در سال ۲۰۱۱ به ترومبوز[لخته شدن خون در رگها] و بیاختیاری در دفع مبتلا شد و نمیتوانست از عهدۀ کارهای خودش بربیاید. پس از اینکه در سال ۲۰۱۳ آزاد شدم، مسئولیت مراقبت از او را بهعهده گرفتم.
هر روز صبح ساعت ۳:۴۰ بیدار میشدم و روزم را با انجام تمرین گروهی و فرستادن افکار درست آغاز میکردم. سپس، یک فصل از جوآن فالون را مطالعه میکردم. پس از آن به کارهای خانه و پخت و پز و مراقبت از مادر شوهرم میپرداختم. سعی میکردم برای مطالعۀ مقالات استاد و فرستادن افکار درستِ بیشتر و خواندن هفتهنامۀ مینگهویی فرصتی را پیدا کنم. پس از یک ماه انجام کارها به این شکل، با خودم گفتم که باید برای نجات موجودات ذیشعور از خانه خارج شوم.
اما به این موضوع نیز فکر میکردم که نباید مادر شوهرم را نادیده بگیرم و بیرون بروم. تمرینکنندۀ واقعی این کار را نمیکند. اما چگونه میتوانستم بدون ترک خانه مأموریتم را برای نجات مردم انجام دهم؟ با این افکار در ذهنم، دچار اضطراب میشدم و نمیتوانستم کارهای خانه را با آرامش انجام دهم. حتی مادر شوهرم را سرزنش میکردم که مانع انجام کارهایم است.
متوجه شدم که این افکار اشتباه هستند و من بهجای نگاه به درون، به بیرون نگاه میکنم. متوجه شدم که وابستگی به اضطراب و رنجش دارم. بنابراین برای از بین بردن آنها افکار درست فرستادم و از استاد کمک خواستم. مدت کوتاهی کارهایم را انجام میدادم ولی این افکار دوباره بازمیگشت.
یک روز، دربارۀ این شرایطم با تمرینکننده دیگری صحبت کردم. به او گفتم که پنج سال از زمان با ارزشم را از دست دادهام و میخواهم در راستای روند اصلاح فا پیش بروم و عقب نمانم. اما واقعاً نمیدانم که چه کاری باید انجام دهم. آن تمرینکننده توصیه کرد که به پروژه روشنگری حقیقت از طریق تلفن همراه ملحق شوم. تمرینکنندگان محلی ما به مدت دو سال بر روی این پروژه کار و نتایج خوبی کسب کرده بودند. این کاری بود که میتوانستم در خانه انجام دهم. واقعاً از نظم و ترتیب استاد سپاسگزارم.
آن تمرینکننده روز بعد برایم یک تلفن همراه آورد. از آن به بعد، هر شب بعد از ساعت ۶ عصر کار روشنگری حقیقت از طریق تماسهای تلفنی را انجام میدهم و در حال انجام کارهای خانه ذهنم دوباره آرام شد.
وضعیت سلامتی مادرشوهرم نیز رو به بهبود رفت و همچنین کنترلش را بهدست آورد. اکنون هر روز یک ساعت و نیم با او به پیادهروی میروم و فرصتهایی برای صحبت با مردم و برقراری تماس تلفنی نیز پیدا میکنم. در مورد نحوۀ صحبت با مردم دربارۀ فالون گونگ و آزار و شکنجه کارم را به بهترین شکل انجام میدهم. من قادرم بهطور کامل و حقیقی کار نجات مردم را نجات دهم.
بهخوبی مطالعه کردن فا و بهدرستی پیمودن مسیرمان
یک بار در طول یک تماس تلفنیِ روشنگری حقیقت، شخصی که آن سوی خط بود گفت: «لازم نیست به من بگویی که حزب کمونیست چین چقدر بد است، چون آن را میدانم. درباره فالون گونگ به من بگو.» به او گفتم که فالون گونگ چیست. اما او گفت: «من در این مورد نپرسیدم. ظاهراً در مورد آن بهخوبی نمیدانی.» به او گفتم: «متأسفم. من فا را بهخوبی مطالعه نکردهام. آن را بهتر میخوانم. سپاسگزارم که به من یادآوری کردید.»
من همچنان به برقراری تماس تلفنی ادامه دادم. اما سی دقیقه بعد در یکی دیگر از تماسهای تلفنی دوباره همان سؤال از من پرسیده شد. این هشداری برای من بود.
تلفن همراه را خاموش کردم و بهدرون نگاه کردم. چه چیزی در من برطبق فا نبود؟ به یاد ماجرایی افتادم که اخیراً اتفاق افتاده بود. تمرینکنندهای با من دربارۀ تمرینکنندگانی صحبت کرد که نشانههای وخیمی از کارمای بیماری را نشان داده و برخی از آنها حتی درگذشته بودند. معتقد بودم که این تمرینکنندگان به روشنی فا را درک نکرده بودند و نیروهای کهن با استفاده از نقاط ضعفشان آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. هر دوی ما تصمیم گرفتیم با این تمرینکنندگان صحبت کنیم تا آنها دربارۀ درکشان از فا رشد و بهبود پیدا کنند.
اکنون میدانم که من نیز درک روشنی از فا ندارم. به جای اینکه بهدرون نگاه کنم، به بیرون مینگرم. سعی میکردم به دیگران در تزکیهشان کمک کنم. من دو بار رفتم تا با تمرینکنندگان دچار کارمای بیماری صحبت کنم، اما مشکلات خودم را نمی دانستم. استاد از طریق حرفهای آن غیرتمرینکنندگان این موضوع را به من یادآوری کردند. متوجه شدم که گرچه فا را مطالعه کردم، اما واقعاً آن را کسب نکردم. شوکه شده بودم.
تنها زمانی که فا را بهخوبی مطالعه میکنیم، میتوانیم در مسیرمان بهدرستی قدم برداریم. سابقاً خودم بهتنهایی فا را درخانه مطالعه میکردم. از آن روز به بعد، برای خواندن جوآن فالون به گروه مطالعۀ فا پیوستم. سایر سخنرانیها و مقالات استاد را در خانه مطالعه میکردم. به تدریج درکهای جدیدی از فا بهدست آوردم.
در طول پانزده سال تزکیهام، همیشه هنگام راه رفتن احساس سبکی میکردم. یک روز، ناگهان پاهایم بهشدت درد گرفت. نمیتوانستم روی زانوهایم یا در وضعیت نیلوفر آبی بنشینم. حتی میلنگیدم. بهدرون نگاه کردم و وابستگیهای بسیاری را یافتم. سعی کردم با افکار درست آنها را از بین ببرم و از استاد نیز کمک خواستم. نه تنها هیچ نشانهای از بهبودی در پاهایم ایجاد نشد، بلکه بدتر نیز شد. این وضعیت به مدت دو ماه طول کشید.
هنگام مطالعۀ فا این پاراگراف را خواندم:
«البته ما هیچیک از اموری را که نیروهای کهن نظم و ترتیب دادند تصدیق نمیکنیم- من بهعنوان استادتان آنها را تصدیق نمیکنم و مریدان دافا نیز البته آنها را تصدیق نمیکنند. (تشویق) اما هرچه باشد، آنها آنچه را که خواستند انجام دهند، انجام دادند، بنابراین دلیل بیشتری وجود دارد که مریدان دافا در حین نجات تمام موجودات حتی بهتر عمل کنند و خودشان را بهخوبی تزکیه کنند. زمانی که در طول تزکیهتان با آزمونهای سخت مواجه میشوید، مجبورید خودتان را تزکیه کنید و به خودتان نگاه کنید - آن به معنی تصدیق آزمونهای سختِ نظم و ترتیب داده شده توسط نیروهای کهن و سعی در خوب عمل کردن در بین آزمونهای سختی که آنها نظم و ترتیب دادهاند نیست؛ ما حتی وجودشان را تصدیق نمیکنیم. ما بهطور بنیادی درحال نفی کردن تمام چیزهایشان هستیم، و تمام کارهایی که درحالیکه آنها را نفی میکنید و از دست آنها رها میشوید انجام میدهید، و فقط آن کارها، تقوای عظیم است. اینطور نیست که شما درحال تزکیه کردن در میان آزمونهای سختی هستید که آنها خلق کردند. بلکه شما قرار است که درحالیکه آنها را تصدیق نمیکنید، حتی ازبین بردن تجلیات آزمونهای سختشان را تصدیق نمیکنید، در مسیر خود بهخوبی گام بردارید. (تشویق) بنابراین با نگاه به آن از این زاویه، آنچه که نیاز داریم انجام دهیم این است که بهطور کامل نیروهای کهن را نفی کنیم. مریدان دافا و من حتی تجلیات آخرین تلاشهایشان را تصدیق نمیکنیم.( آموزش فا در کنفرانس فای شیکاگو ۲۰۰۴لی هنگجی،۲۳ می ۲۰۰۴)
این متن را چند بار خواندم. زمانی که بهخاطر درد پاهایم بهدرون نگاه کردم، وابستگیهایم را پیدا کردم و بهتر شدم. آیا این تصدیق نظم و ترتیب نیروهای کهن نبود؟ وقتی از میان رنج و محنتهای نظم و ترتیب داده شده بهدورن نگاه کنیم، نمیتوانیم بر سختی و محنتهایمان غلبه کنیم. استاد بیان می کنند که در طول اصلاح فا تزکیه کنیم و موجودات ذیشعور را نجات دهیم. پس از اینکه پایه و اساس تزکیهام را بهبود بخشیدم، درد پاهایم ناپدید شد. فا باشکوه است. هنگامی که ذهن شخص ارتقاء پیدا میکند، محنتها فوراً از بین میروند و هیچ چیز نمیتواند آن را متوقف کند.
من سابقاً فقط در پروژه تلفن همراه شرکت داشتم. پس از اینکه موج پروندههای حقوقی علیه دیکتاتور سابق چین، جیانگ زمین آغاز شد، متوجه شدم که باید خبر این جنبش را در همه جا پخش کنیم. از اینرو در پروژههای دیگر، از جمله نصب پوستر، ارسال نامهها و توزیع فلایرها نیز همکاری میکنم. همچنین به تمرینکنندگان در نوشتن و ارسال شکایاتشان کمک میکنم.
همه ما باید روند اصلاح فای استاد را دنبال کنیم و برای کمک به استاد کارها را انجام و موجودات ذیشعور را نجات دهیم. واقعاً خوشحالم که بخشی از تزکیۀ دافا هستم و از استاد بهخاطر نیکخواهی و نجاتشان سپاسگزارم.