(Minghui.org) گرچه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) هنوز فالون گونگ را منع میکند، افراد بیشتر و بیشتری باور پیدا میکنند که این تمرین خوب است و اینکه ح.ک.چ در آزار و شکنجه کسانی که این باور را دارند اشتباه کرده است.
تمرینکنندگان فالون گونگ علیرغم خطر آزار و شکنجه شدن، بسیار تلاش میکنند تا مردم چین را درباره این تمرین آگاه کنند. این کار برای کمک به آنهاست که به دروغها و تبلیغات ح.ک.چ پی ببرند و درک کنند که چهکسانی ناقض حقیقی قوانین چین و قانون اساسی این کشور هستند.
«ح.ک.چ فرقۀ حقیقی است»
اخیراً چند نفر از دوستان دانشگاهم برای یک گردهمایی بهصرف شام همدیگر را ملاقات کردند. من کنار یکی از دوستانم نشستم که سالها او را ندیده بودم. به من گفت که رئیس کمیته امور سیاسی و حقوقی منطقه است.
کمیته امور سیاسی و حقوقی، یک سازمان جاسوسی مشابه ک.گ.ب در اتحاد جماهیر شوروی سابق است. ح.ک.چ از آن بهعنوان ابزاری برای کنترل مردم چین استفاده میکند. جیانگ زمین، رئیس سابق ح.ک.چ، بهمنظور اجرای آزار و شکنجه فالون گونگ اداره بدنام ۶۱۰ را در داخل کمیته امور سیاسی و حقوقی تأسیس کرد که تنها هدف آن اداره، آزار و شکنجه فالون گونگ بود.
وقتی فهمیدم که او رئیس کمیته امور سیاسی و حقوقی است، کمی شوکه شدم. از او پرسیدم که چرا آن کار را قبول کرده است. گفت که چارهای نداشته است زیرا رؤسایش او را به این کار گمارده بودند.
در چشمانش نگاه کردم و گفتم: «لطفاً تمرینکنندگان فالون گونگ را آزار و شکنجه نکن. این گناه بسیار بزرگی است. باید از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شوی. اگر از حزب خارج شوی، مطمئناً آینده بهتری خواهی داشت! لطفاً بگذار کمکت کنم از ح.ک.چ خارج شوی.»
او با علاقه زیادی به صحبتهایم درباره فالون گونگ گوش داد. در پایان گفت: «وقتی درابتدا این کار به من واگذار شد، درباره فالون گونگ چیز زیادی نمیدانستم بنابراین از کارمندانم خواستم که درباره آن بیشتر تحقیق کند. بعداً آنها به من گفتند که فالون گونگ خوب است و اینکه ح.ک.چ، فرقۀ حقیقی است.»
با شنیدن اینکه او قبلاً درباره ذات حقیقی ح.ک.چ میداند، آسودهخاطر شدم و به او کمک کردم که حزب را ترک کند.
«پس مرا نجات بده! من از ح.ک.چ متنفرم!»
در یک روز آفتابی بسیار گرم با یک خانم مسن در اتوبوس صحبت میکردم. درباره فالون گونگ به او گفتم و کمکش کردم تا از ح.ک.چ خارج شود. کتم را درآورده بودم و روی صندلی کناریام گذاشته بودم.
آن خانم از من تشکر کرد و در ایستگاه مقصدش پیاده شد. مردی که تازه سوار اتوبوس شده بود، روی صندلی او نشست. به او یک دیویدی شن یون پیشنهاد کردم، اما گفت که قبلاً آن را دیده است. نتوانستم زیاد صحبت کنم زیرا به مقصدم نزدیک میشدیم.
پس از اینکه از اتوبوس پیاده شدم، فهمیدم که کتم را جاگذاشتهام. تلفن همراهم و نشانهای فالون گونگ در جیب کتم بودند. کمی ترسیدم، یک تاکسی گرفتم و خیلی زود به اتوبوس رسیدم. سوار اتوبوس شدم تا کتم را بردارم، اما آنجا نبود! یکی از مسافران اتوبوس گفت که مردی که کنارم نشسته بود گفته است که مرا میشناسد و هنگام پیاده شدن، کت من را با خود برده است.
درحالیکه از گمکردن کتم ناراحت بودم بهدرون نگاه کردم و مشکلم را یافتم: بیدقتی. طبق برنامه به محل مطالعه فای گروهی رفتم. فکر کردم که اگر بتوانم مردی که کتم را برداشته است پیدا کنم، به او کمک خواهم کرد تا حقیقت فالون گونگ را درک کند.
وقتی به محل مطالعه فا رسیدم، یکی از تمرینکنندگان گفت که شخصی از تلفن من با آنها تماس گرفته و گفته است که کجا میتوانم کتم را تحویل بگیرم. خوشحال شدم و راه افتادم تا کتم را تحویل بگیرم.
آن مرد درحالیکه کتم در دستش بود ایستاده بود. به من گفت که کنترل کنم که چیزی از کت کم نشده باشد. آسوده شدم چون همه چیز سر جایش بود. به او گفتم که فرد بسیار خوبی است.
مرد پاسخ داد: «شما هم همینطور، شما بسیار مهربان بهنظر میرسید و حتی به من یک دیویدی شن یون پیشنهاد کردید. من قبلاً چیزهایی گم کردهام، بنابراین میدانم که چقدر میتوانستید مضطرب باشید.»
بسیار سپاسگزار بودم و گفتم: «خیلی از شما ممنونم. فکر میکنم که ملاقات ما مقدر شده بود تا بتوانم با شما درباره فالون گونگ صحبت کنم. شما با دانستن حقیقت فالون گونگ میتوانید نجات پیدا کنید.»
مرد لبخند زد و گفت: «پس مرا نجات بده! من از ح.ک.چ متنفرم.»
بهتفصیل درباره فالون گونگ با او صحبت کردم و به او کمک کردم از حزب خارج شود. همچنین به او گفتم که تکرار عبارات «فالون گونگ خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» برایش برکت و آینده روشنی بهارمغان خواهد آورد.