(Minghui.org) پس از خواندن «آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانۀ غربی» متوجه اهمیت و جدیت تزکیه شدم. استاد در سخنرانیشان، مسئله کمال را بارها مطرح کردند. میتوانستم احساس کنم که استاد بهخاطر کوشا نبودن مریدان در تزکیهشان، نگران هستند.
همیشه خودم را یک شاگرد باتجربه میپنداشتم که از ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹، با شجاعت با آزار و شکنجه شیطانی برخورد کرده است. فکر میکردم مادامی که روند دوره اصلاح فا را دنبال میکنم، مطمئناً به کمال خواهم رسید. معتقد بودم که استاد در لحظه کمال، مرا از تمام وابستگیهای کوچکم رها خواهند ساخت. بههمین دلیل، پس از سالها تزکیه، هنوز بسیاری از وابستگیهایم را رها نکردهام و اغلب این رویکرد را داشتهام که آن وابستگیها را نگه دارم. برای ازبین بردن وابستگیهایم بهطور حقیقی تلاش نکردهام.
استاد بیان کردهاند:
«اما این تزکیه است- آیا هرچیزی روی نداده است تا «عاری از شکافها» باشید؟ هیچ مسئله ناچیزی وجود ندارد... هر فکر یا وابستگی بشری که داشته باشید برای شما سخت میسازد که رشد و صعود کنید...» (آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانۀ غربی)
فقدان انگیزه برای روشنگری حقیقت
با نگاه به تزکیهام در ۲۰ سال گذشته، بهتازگی متوجه شدهام که اگرچه روند اصلاح فا را دنبال کردهام، اما برای روشنگری حقایق فالون دافا انگیزه و اراده کافی نداشتهام. وقتی موضوع نجات مردم به میان میآمد و نگرانی درباره آیندهشان بهخاطر آگاه نبودن از حقایق، حس ضرورت و اهمیت نمیکردم. مهمتر از همه اینکه اغلب این فکر را عمیقاً در ذهنم میپروراندم که از این محیط شرور سرکوبگر فرار کنم و محیط جدیدی را جایگزین آن کنم.
در این آزار و شکنجه بهظاهر پایاننیافتنی، انواع و اقسام سختیها و فشار را تجربه کردم. اعصابم بسیار حساس شده بود، بههمین دلیل در چند سال اولیهای که آزار و اذیتها در اوج خود بود، بهراحتی عصبی و ناراحت میشدم. بهموجب وابستگیهایم، سختیها و آزمایشهای متعددی را در تزکیهام تجربه کردم. تبلیغات افتراآمیز همیشگی برای بدنام کردن استاد و دافا، آگاهی از بازداشت همتمرینکنندگان، حبس و شکنجه و چیزهای خیلی بیشتری، همیشه وجود داشتند. چند بار آرزو کرده بودم روزی از این کشور خارج شوم و در محیطی باشم که بالاخره بتوانم در آنجا نفس راحتی بکشم.
همچنین بارها شرایط طوری برایم مهیا شد که بتوانم اینجا را ترک کنم، اما هر بار اوضاع بههم ریخت. استاد اشاراتی کردهاند مبنی بر اینکه این محیط جایی است که من عهد و پیمان بستهام تا در این دوره از تاریخ، در آن حضور داشته باشم. اما همچنان تمنای ترک اینجا را در سر میپروراندم. با شنیدن اینکه چگونه همتمرینکنندگان به خارج از کشور میرفتند، شخصاً استاد را ملاقات میکردند و به آموزش فای استاد گوش میدادند، این طلبم حتی قویتر هم میشد. هر بار مجبور بودم فا را خیلی بیشتر مطالعه کنم تا موقتاً تمنای ترک کردن این محیط را در خود سرکوب کنم.
استاد بیان کردند:
«همانطور که میدانید، یک بودا یا یک خدا میتواند زندگیاش را برای موجودات زنده و برای منافع این جهان بدهد؛ آنها میتوانند از هر چیزی بگذرند، و حتی تحت تأثیر قرار نگرفته باقی بمانند.» (آموزش فا در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)
بعد از مطالعه آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانۀ غربی، متوجه شدم که باید این ذهنیت را رها کنم: ذهنیت اینکه امیدوار بودم به محیط جدیدی بروم؛ ذهنیتی که موجب شکاف عظیمی در تزکیهام شده بود. عهد و پیمان ماقبل تاریخیام را جدی نگرفته بودم و درنتیجه شایسته عنوان «مرید دافای دوره اصلاح فا» نبودم.
تا اینجای این مقاله را که نوشتم، ناگهان این آموزههای استاد را بهیاد آوردم:
«چیزی هست که قبلاً به شما گفتهام. گفتم: یک بودا چیست؟ "تاتاگاتا" چیزی است که انسانها به فردی میگویند که با حقیقت و قدرت انجام آنچه که خواهان آن است میآید، حال آنکه بودایان واقعی محافظان کیهان هستند و مسئول تمام عناصر صالح در کیهانند.» (راهنمای سفر، آموزش فا در کنفرانس فای ایالات متحدۀ غربی)
استاد، میخواهم به آن مرحله برسم و به آن خواهم رسید! لطفاً کمکم کنید! سپاسگزارم استاد!