فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

پزشکی که شاهد مزایای شگفت‌انگیز فالون دافا است

12 آوریل 2016

(Minghui.org) به‌عنوان پزشک متخصص امراض داخلی که تقریباً مدت ۲۰ سال فالون دافا را تمرین کرده‌ام، شاهد بسیاری از مزایای دافا بوده‌ام.

بهبود معجزه‌آسای دایی درحال مرگ

مادر شوهرم در اواخر سال ۲۰۱۳ به دیدارم آمد. او گفت که برادر کوچک‌ترش دچار سنگ کلیه مزمن و سیروز کبدی شده و بستری است. از من خواست که اگر می‌توانم او را درمان کنم. گفتم که نمی‌توانم کمکی به او بکنم. سیروز کبدی غیرقابل درمان است و درمان سنگ کلیه، به کبد معیوب و کلیه‌هایش بیشتر آسیب می‌رساند. به احتمال زیاد از عوارض وخیم درمان زجر خواهد کشید.

مادر شوهرم یک هفته بعد بازگشت و گفت که برادرش درد بسیار شدیدی دارد و داروهای مسکن نیز دیگر تأثیری ندارند.

آنگاه، لحظه‌ای درنگ کردم، اما گفتم هنوز راهی برای کمک وجود دارد. او باید از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شود و باید از صمیم قلب تکرار کند: «فالون دافا خوب است.» مادر شوهرم پیشنهاد کرد که همگی در سال نوی چینی به دیدارش برویم.

در دومین روز سال نوی چینی، به دیدار دایی همسرم رفتم. برایش به‌عنوان هدیه چیزهایی از جمله برخی از مطالب اطلاع‌رسانی، یادبودهای دافا، دی‌وی‌دی نمایش شن‌یون و یک دستگاه پخش دی‌وی‌دی بردم.

زندگی برایش سخت و ناگوار شده بود. او در سنین جوانی یتیم شده و به‌دلیل فقر ازدواج نکرده بود. اکنون در بستر بیماری و زندگی‌اش وابسته به کمک دیگران بود. حقایق فالون دافا را برایش روشن کردم و از یکی از سازمان‌های ح.ک.چ به نام پیشگامان جوان خارج شد. همچنین صمیمانه پذیرفت که تکرار کند: «فالون دافا خوب است» و «حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است.»

همسرم به من گفت که دایی‌اش در چهاردهمین روز سال نوی چینی رؤیای عجیبی دیده بود. او در خانه قدیمی‌اش خوابیده بود --- کلبه‌ای چوبی، در آن موقع کلبه ویران شد. آنگاه، مانند صحنه‌ای از فیلم، انبوهی از موجوداتی مانند سوسک‌‌های سیاه از ویرانه‌های کلبه بیرون خزیدند. درحالی‌که می‌خزیدند تبدیل به موجودات انسان نما می‌شدند، آنگاه قدم زنان وارد جویبار نزدیک آن محل شده و ناپدید ‌شدند.

همسرم پرسید نظرم درباره این رؤیا چیست. پاسخ دادم که نشانه خوبی است و دایی‌اش باید آن را به فال نیک بگیرد، بر بیماری تهدیدکننده زندگی‌اش غلبه کرده است. اما، همسرم هنوز تردید داشت.

وقتی به دیدارش رفتم، بیماری‌اش بهبود یافته بود و بهتر می‌خوابید. وقتی خانواده همسرم به ملاقاتش رفتند، او می‌توانست برای خرید به فروشگاه برود و کارهای بیرون از خانه را خودش انجام دهد.

برخورد نامطمئن از سوی یک بیمار که حاملگی خارج از رحم داشت

در سال ۲۰۰۷ یکی از بیمارانم گفت که تشخیص داده شده که حاملگی خارج از رحم دارد. اما، به‌دلیل شرایط پیش‌بینی نشده، نمی‌توانستند او را همان روز در بیمارستان بستری کنند. بانگرانی پرسید که اگر آن شب دچار خون‌ریزی شود، چه کاری باید انجام دهد.

در جوابش گفتم که آسمان‌ها از او حمایت می‌کنند که بهتر از هرچیز دیگری است. گرچه، کاملاً حرف‌هایم را باور نکرد، اما از ح.ک.چ خارج شد و قول داد که تکرار کند: «فالون دافا خوب است.»

وقتی سه روز بعد دوباره او را ملاقات کردم، دریافتم که هنوز در بیمارستان پذیرش نشده، شوکه شدم. پاسخ داد: «اکنون به اندازه‌ دو روز قبل احساس نگرانی نمی‌کنم. فردا به بیمارستان خواهم رفت.» روز بعد در بیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت، پس از آن بسیار سریع بهبود یافت.

ده ماه بعد برای معاینه مجدد و سونوگرافی به بیمارستان مراجعه کرد، پزشکان تشخیص دادند که زائده‌ای به‌اندازه یک تخم‌مرغ در رحمش رشد کرده است. شوکه شد و ترسید، به بیمارستان بزرگتری مراجعه کرد تا تشخیص پزشک دیگری را بررسی کند که آنها نیز تشخیص اولیه را تأیید کردند و جراحی را پیشنهاد کردند. اما بیمارم تمایل چندانی نداشت که دوباره تحت عمل جراحی قرار گیرد و خواست که در ابتدا برایش دارو تجویز شود. پزشک برای سه ماه دارو تجویز کرد که برایش چندصد یوآن هزینه در بر داشت.

نمی‌توانست باور کند که در عرض یک سال، دو بار تحت عمل جراحی قرار بگیرد. او برای اینکه بخواهد تحت عمل جراحی دوم قرار بگیرد نسبتاً لاغر و ضعیف بود و نگران بود که بدنش نتواند تجربه دردناکی را تحمل کند.

وقتی دوباره به او اعتراض کردم، همه چیز را درباره آن به من گفت. گفتم: «وقتی، حتی پزشک به آن داروها اعتقاد ندارد، چرا از آنها استفاده می‌کنی؟ آیا سعی داری موش آزمایشگاهی باشی؟ یعنی هنوز درباره تکرار این عبارات: «فالون دافا خوب است، حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است،» فکر نکرده‌ای.

مطالبی را که به او گفتم پذیرفت و آن دو عبارت را به‌مدت یک ماه تکرار کرد. وقتی دوباره برای بررسی و معاینه به بیمارستان مراجعه کرد، غده‌ای در رحمش مشاهده نکردند. پزشک شوکه شده بود و فقط می‌توانست آن را به‌عنوان تشخیصی زود‌هنگام توضیح دهد.

دفع سنگ‌کلیه

پسر همکارم که در دبیرستان درس می‌خواند، دچار سنگ‌کلیه شد. پزشک در بیمارستان، سنگ را با امواج شوک خرد کرد، اما خرده‌های سنگ هنوز دفع نشده بودند. با وجود اینکه یک سری داروی مسکن مصرف کرده بود، وقتی آن شب به خانه رسیدند، درد شدیدی داشت. مادرش نگران بود، با من تماس گرفت و کمک خواست.

هنگامی‌که به منزل‌شان رسیدم، پسرش روی زمین دراز کشیده بود و درد می‌کشید و صورتش مثل گچ سفید شده بود. به همکارم یاد دادم که چگونه نقاط طب فشاری پسرش را ماساژ دهد و از آنها خواستم که تکرار کنند: «فالون دافا خوب است؛ حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است.» می‌توانستم ببینم که همکارم با جدیت کلمات را آرام تکرار می‌کند. پس از حدود چهار دقیقه، دردش کمی بهبود یافت و ما توانستیم به او کمک کنیم تا روی مبل دراز بکشد.

پنج دقیقه دیگر گذشت و پسرش هنوز درد می‌کشید. می‌دانستم که چیزی درست نیست و گفتم: «تو این کلمات را تکرار نمی‌کنی!» او با عصبانیت مرا برانداز کرد، سپس سرش را پائین آورد. گفتم: «فرزندم، ۲۰ سال است که با مادرت کار می‌کنم. به چه دلیل باید بخواهم به تو آسیب برسانم.»

آنگاه گفتم: «خودسوزی صحنه سازی شده میدان تیان‌آن‌من فریبی بیش نبود --- دروغ‌های ح.ک.چ را باور نکن! آن را رها کن، اکنون درد بسیاری داری، برایت سخت است که بتوانی در حقیقت فالون دافا جذب شوی. در فرصتی دیگر، تمام مطالب را درباره آن به تو خواهم گفت. اما برای این لحظه، باید این دو عبارت را تکرار کنی.» با گفتن این جملات، حس کردم که بیش از آن مقاومت نخواهد کرد. پس از چند دقیقه رنگ چهره‌اش تغییر کرد و به‌حالت عادی بازگشت و گفت که احساس می‌کند حالش بهتر است.

نوشیدنی داغی به او دادم و از او خواستم دی‌وی‌دی شن‌یون را که با خود آورده بودم، تماشا کند. آنگاه به خانه بازگشتم تا چیزی بخورم.

پس از خوردن غذایی، همکارم با من تماس گرفت و ‌گفت پسرش دوباره دچار درد شده است. گیج شده بودم، دوباره به منزل همکارم رفتم. وقتی به آنجا رسیدم، پسرش گفت حالا حالش خیلی بهتر شده است. آنگاه متوجه شدم که او به توالت رفته و هنگام ادرار کردن، به‌طور ناگهانی ادرارش قطع شده بود. کمی درد داشت و آنگاه توده‌ای به رنگ قرمز تیره را دفع کرده است. پس از دفع این توده، دردش آرام گرفت. بسیار خوشحال بودم، متوجه شدم خرده‌های سنگ را که همراه با لخته‌های خون بود دفع کرده است.

ماجراهایی که در بالا ذکر شد فقط برخی از تجربیات فوق‌العاده‌ای است که با آنها مواجه شده‌ام. عمیقاً باور دارم افرادی که دریافتند فالون دافا خوب است و به دافا احترام می‌گذارند برکاتی نصیب‌شان شده است. همچنین باور دارم که عاقلانه‌ترین و اصیل‌ترین انتخابی که که فرد می‌تواند انجام دهد، انتخاب تمرین فالون دافا است. امیدوارم افراد بیشتری بتوانند حقیقت درباره دافا را درک کنند.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/4/8/156196.html