(Minghui.org) من تمرینکنندهای تایوانی هستم که از سال ۲۰۰۲ در فالون دافا تزکیه میکنم. بهعنوان راهی برای بزرگداشت روز جهانی فالون دافا، میخواهم تجربههایم را مطرح کنم.
ورود به در تزکیه
همانطور که بزرگ میشدم، شاهد بودم که پدرم برای درمان بیماریهای بیشمارش به دنبال طب مدرن و جایگزین بود، اما فایدهای نداشت.
هنگام عزاداری برای مرگش در سال ۲۰۰۱، من شروع به اندیشیدن کردم که آیا چیزی در جهان هست که واقعاً بتواند مردم را از درد بیماری خلاص کند. ناگهان بوک مارکی که در گوشهای از میز قرار داشت، توجه مرا جلب کرد. آن را خواندم.: «فالون پیوسته میچرخد و بهطور خودکار تمرینکنندگان را تزکیه میکند.»
من آن بوک مارک را سال پیش از یک غریبه گرفته بودم. اما تا آن روز آن کلمات هرگز به چشمم نیامده بود. تنبل بودم و فقط میخواستم میانبر بروم و این ایده که فالون بهطور خودکار بدن یک تمرینکننده را تنظیم میکند، جذاب و جالب به نظر میرسید.
روز بعد به مکان محلی تمرین فالون دافا رفتم، یک هفته بعد دیگر نرفتم چون نمیتواستم درد ناشی از ضربدری گذاشتن پاهایم را در مدیتیشن تحمل کنم.
اما استاد لی، هیچ وقت مرا رها نکردند. یک سال بعد در محل کارم صحبتهای یک خانم جوان را در مورد دافا شنیدم و دوباره به آن علاقهمند شدم.
هر چند شرطهایی داشتم: «آیا مجبورم که یک ساعت پاهایم را در وضعیت ضربدری قرار دهم؟ من الان نمیتوانم.» او مرا دلداری داد که در آغاز تمرین، مشکلی نیست اگر وسط مدیتیشن پاهایت را از وضعیت ضربدری خارج کنی. اما باید کتابهای فالون دافا را مطالعه کنی.»
پاکسازی بدن
همه سخنرانی های ویدئویی استاد را آن شب تماشا کردم. صبح روز وقتی همسرم دید که صبحانه خیلی مفصلی خوردم شوکه شده بود و گفت: «تو معمولاً خیلی کم اشتها هستی. چطور امروز با این ولع غذا میخوری؟» میدانستم که پس از تماشای سخنرانی، استاد به من انرژی داده بودند.
همانطور که به تمرینم ادامه میدادم، تجربه کردم که به دفعات بیشتری استاد بدنم را پاک میکردند. یک روز ناگهان چیزهای سبز رنگی را استفراغ کردم. هر چند کمی احساس خستگی داشتم، بقیه روز احساس سبکی میکردم.
یک روز دیگر در هنگام انجام تمرینات بوی آنتی بیوتیک بسیار قوی را استشمام کردم. متوجه شدم که استاد در حال بیرون راندن کارما از بدنم بودند، چون سابقاً از داروهای مختلفی برای درمان آسمم استفاده کرده بودم.
یک ماه بعد از شروع تمرین، یکی از بستگان به دیدن ما آمد و گفت: «چرا آنقدر ظاهرت خوب شده است؟» وقتی شنید که تمرین دافا را آغاز کردهام، شگفتزده شد.
یک سال از شروع تمرین گذشته بود که همسرم یادآوری کرد که هنوز نسخههای آسمم را نگرفتهام. میدانستم استاد علائم مرا درمان کرده بودند و من دیگر نیازی به دارو نداشتم.
برای اولین بار یک ساعت مدیتیشن کردم
پس اینکه تصمیم گرفتم بهطور جدی دافا را تمرین کنم، به مکان تمرین محلیمان بازگشتم.
مدتی طول کشید تا توانستم به مدت یک ساعت مدیتیشن کنم. این موفقیت در یک صبح زمستان اتفاق افتاد. من با پاهای ضربدری در آنجا نشستم. خیلی دردآور بود و میخواستم پاهایم را فوراً از آن وضعیت درآورم. عجیب بود که نمیتوانستم. پاهایم منجمد شده بود و از مغزم فرمان نمیگرفت.
بالاخره به مدت یک ساعت مدیتیشن کردم. روز بعد دوباره آن را انجام دادم و دیگر احساس درد نمیکردم. از آن پس، من هیچ مشکلی با مدیتیشن یک ساعته نداشتهام.
آرامش تازه کسب شده، بر همکاران چیره میشود
نهایت سعیام را کردهام که در خانه و در محل کار مطابق با اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری زندگی کنم. آرامتر شدهام و در زمان بروز اختلافات بهدرون نگاه میکنم.
در شرکت، یک مدیر اجرایی همیشه در تقابل با من بود. او سرپرستم نبود، اما همه میدانستند که او از کار کردن من در آن شرکت راضی نیست.
حدود سه ماه از شروع تمرین دافا گذشته بود، اتفاقی او را در راهرو دیدم و از اینکه به من لبخند زد شوکه شدم. طولی نکشید متوجه شدم که آرامشی که از تمرین دافا کسب کردهام به او نیز آرامش داده است. از آن زمان ما رابطه خوبی با هم داشتهایم.
سابقاً از همکارانم شکایت میکردم که به اندازۀ من کارآمد و مؤثر نیستند. متنفر بودم که دیگران وقت را تلف میکنند. اما بعد از شروع به تزکیه آموختم که آرام باشم. جالب توجه است، وقتی خودم را تغییر دادم متوجه شدم که همکارانم دیگر در کارشان کند عمل نمیکنند.
دفع خطر
پنج سال پیش، لوستری را با یکی از همکاران از سقف آویزان کردیم. او مجبور به رفتن شد. همه چیز را خودم بستم و از نردبان پایین آمدم.
فقط دو پله پایین آمده بودم که لوستر سنگین ناگهان سقوط کرد. من فریادی را از یک خانم شنیدم که در حال عبور بود. برگشتم و دیدم که نوک تیز لوستر در کف زمین در سمت راست من خرد شده است.
اگر لوستر کمی بیشتر به سمت من لغزیده بود مرا سوراخ کرده بود. بلافاصله از استاد برای حفاظتشان تشکر کردم.
درد حاد خودبخود از بین رفت
یک روز در محل کار بهطور ناگهانی درد شدیدی را در رانم احساس کردم. طولی نکشید که به پشت و ریه چپم گسترش یافت. ولی باز هم موفق شدم صبح روز بعد سر کار بروم. اما از استاد خواستم لطفاً زمان را برای من دوباره برنامهریزی کنید تا از کارمای بیماری خلاص شوم.
در طول ساعات کار دردم از بین رفت، اما در پایان روز بازگشت. تصمیم گرفتم یک روز مرخصی بگیرم و روی مطالعه فا تمرکز کنم.
روز بعد را صرف خواندن جوآن فالون کردم تنها چند استراحت کوتاه داشتم. همانطور که به خواندن ادامه دادم، دردم کاهش یافت و تا زمان شام از بین رفت.
برداشت من از این تجربه این بود که تا وقتی فا را مطالعه میکنیم، بدنمان بهسمت بهتر شدن تغییر خواهد کرد.
قدردانی برای تمرینکننده بودن
وقتی برای اولین بار تمرین دافا را شروع کردم، انتظار نداشتم که بتوانم به مدت طولانی در این روش بمانم. اما با نگاهی به گذشته، آسان است که متوجه شوم چرا اینجا هستم. در ۱۴ سال گذشته من بسیار سالم، آرام و شاد شدهام. هیچ دلیلی برای کنار گذاشتن این تمرین وجود ندارد.
با فرا رسیدن روز جهانی فالون دافا من میخواستم یک بار دیگر قدردانیام را نسبت به استاد لی ابراز کنم که چنین فای بزرگی را به ما منتقل کردهاند که زندگیام کاملاً تغییر کرده است.