(Minghui.org) من دانشجوی سال سوم دانشگاه هستم. اخیراً خواب عجیبی دیدم. وقتی بیدار شدم، متوجه شدم که میبایست یک وابستگی داشته باشم. وقتی آن رؤیا و تلاشهایم برای از بین بردن آن وابستگی را بهخاطر آوردم، تصمیم گرفتم آن را با سایر تمرینکنندگان بهاشتراک بگذارم.
در آن خواب، پدرم از من خواست تا با استفاده از ماشینی که قرض کرده بود، مقداری سبزیجات بخرم و به خانه عمویم ببرم. سوار بر ماشین به بازار رفتم، خرید کردم و سبزیجات را به عمویم تحویل دادم. در مسیر برگشت به خانه، جاده ناهموار و پر از دستانداز شد. توقف کردم و بیرون آمدم تا نگاهی بیندازم. بعد از اینکه فاصله کوتاهی را قدم زدم، متوجه شدم که گم شدهام. تصمیم گرفتم سوار ماشین شوم و از همان مسیری که آمده بودم برگردم، اما وقتی به محلی برگشتم که ماشین را پارک کرده بودم، ماشین آنجا نبود. عصبی و نگران شدم. در جستجوی ماشین به سمت پایین آن جاده دویدم، اما نتوانستم آن را بیابم.
به خانه عمویم برگشتم و به او گفتم که چه اتفاقی افتاده است. گفتم آن، ماشین گرانقیمت و لوکسی بود که پدرم از مرد دیگری قرض کرده بود و اینکه ما توان مالی برای پرداخت هزینه آن را نداریم. بسیار غمگین بودم و شروع به گریه کردم و گفتم: «کاش این رویداد یک رؤیا بود. چرا اینقدر واقعی است؟» عمویم به من نگاهی کرد و بهآرامی گفت: «آنچه که تجربه میکنی، یک رؤیا است.»
ناگهان بیدار شدم و شروع کردم تا به درون نگاه کنم. بهیاد آوردم که وقتی یک دانشجوی سال دوم بودم، مادرم که او نیز فالون گونگ را تمرین میکند، اصرار کرده بود بهدنبال دوستی بگردم که از من مراقبت کند.
زمانی که در سال سوم دانشگاه بودم، شروع کردم بهصورت اینترنتی با مردی قرار ملاقات بگذارم و ما خیلی زود عاشق هم شدیم. من آرزوی آن زندگی شگفتانگیزی را داشتم که وی برایم توصیف میکرد. هر زمان که گفتگوی آنلاین تصویری داشتیم، لباسی زیبا میپوشیدم و آرایش میکردم تا جذابتر بهنظر برسم. زمانی که با او تماس میگرفتم، اگر فوراً جواب نمیداد، ناراحت میشدم. وقتی با او صحبت میکردم، صدایم حتی خیلی ملایم و لطیف میشد.
زمانی که بهیاد آوردم چگونه عمل میکردم، متوجه شدم که وابستگی به شهوت دارم، اما آن را نادیده میگیرم. به نگاه بهدرون ادامه دادم و فهمیدم که درک نادرستی درباره رابطه بین مرد و زن دارم. فکر میکردم که همه جوانان باید عاشق شوند و سپس ازدواج کنند.
استاد بیان کردند:
«برای تمرینکنندگانی که روش تزکیه را در بین مردم عادی انجام میدهند، مدرسه تزکیه ما از شما نمیخواهد که راهبه یا راهب شوید، تمرینکنندگان جوان هنوز باید ازدواج کنند.» (جوآن فالون)
متوجه شدم که درکم اشتباه است. من وابستگی به شهوت داشتم، اما تلاش میکردم که آن را با استفاده از این بهانه که این درکم از تعالیم استاد است، مخفی کنم. تمرینکنندگان بهمنظور مطابقت با جامعه عادی ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشوند، نه برای لغزیدن در احساسات بشری. متوجه شدم که ما باید این مسائل را سبک بگیریم، بر آنها تمرکز نکنیم و باید در تزکیهمان ثابتقدم باقی بمانیم.
این مسئله را بهاشتراک میگذارم تا به همتمرینکنندگان یادآوری کنم که گرفتار شهوت یا سایر وابستگیها نشوند. باید بهیاد داشته باشیم که در مسیر بازگشت به منزل حقیقیمان هستیم. هر چیزی که در جامعه بشری تجربه میکنیم، مانند یک رؤیا است. ما باید با پشتکار تزکیه کنیم تا عهد و پیمانهای ماقبل تاریخیمان را محقق سازیم.