(Minghui.org) وضعیت سلامت بانوی هنرمندی در طی دو سال، بهرغم تدابیر پزشکی، رو به وخامت گذاشت. او امیدوار بود که با تمرین چیگونگ سلامت خود را بازیابد. در مسیر جستجوی چیگونگی مؤثر، با یک تمرینکننده فالون گونگ آشنا شد. پس از قدم نهادن در این تمرین تزکیه، سلامتیاش را دوباره به دست آورد. این ماجرای آن بانوی هنرمند است.
تشخیص بیماری مهلک
در ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۴، هنگام عبور از خیابان، بیهوش شدم. مرا به اورژانس بیمارستانی در آن ناحیه بردند. در آنجا مشخص شد که در دچار خونریزی در ناحیۀ میان مغز و پرده پوشانندۀ آن شده بودم، سکته مغزی ناشی از انسداد عروق خونی، فشار خون بالا و تنگ شدن شریانها که به دلیل ازدیاد پلاکهای خونی بود.
پس از دو ماه از بیمارستان مرخص شدم. به اندازهای ضعیف شده بودم که حتی برای بلند شدن به کمک نیاز داشتم. و دلیل آن تحلیل رفتن ماهیچههایم بود.
علائم بیماریهای زیادی از جمله بیخوابی، سرگیجه و ریزش مو در من ایجاد شد و آزارم میداد. با اینکه پزشکان داروهای زیادی تجویز کردند، اما هیچ اثری در بهبودیام نداشتند.
در اواسط نوامبر ۲۰۱۵، به دلیل مشکلات قلبی دوباره به بیمارستان مراجعه کردم. آزمایشات نشان دادند که دچار ذاتالریه، پرکاری غده تیروئید و بیماری قلبی نیز هستم.
از آن جایی که هیچ دارو و درمانی مفید واقع نمیشد، کاملاً قطع امید کردم. باور داشتم که هیچ بیمارستانی نمیتواند به بهبودیام کمک کند. به همین دلیل تصمیم گرفتم بهدنبال تمرین چیگونگ بروم.
بهرهمند شدن از فالون گونگ
روزی منتظر اتوبوس بودم. با خانمی آشنا شدم که خیلی سالم بهنظر میرسید. پس از کمی صحبت متوجه شدم که همشهری هستیم.
چند روز بعد، آن خانم به خانهام آمد و ماجرایش را برایم گفت. سابقاً خیلی ضعیف و بیمار بوده اما پس از شروع تمرین فالون گونگ، سلامتیاش را به دست آورده است. مرا با فالون گونگ آشنا کرد و نسخهای از کتاب اصلی این تمرین تزکیه، جوآن فالون را به من داد. هنوز ده روز از شروع تمرین فالون گونگ نگذشته بود که بهبود یافتم. نه تنها به خوبی میخوابیدم بلکه دیگر دچار سرگیجه نمیشدم و اشتهایم را به دست آوردم.
سه ماه پس از شروع تمرین برای آزمایش به بیمارستان رفتم. فشار و چربی خونم به حد معمول رسیده بود. آنقدر پر انرژی بودم که به کار تدریس بازگشتم.
مطالعه فا و انجام تمرینات، بخشی از زندگی روزمرهام است. نهایت تلاشم را میکنم تا از اصول «حقیقتـ نیکخواهیـ بردباری» پیروی کنم.
توجه به گفتار
مدتی بود که رابطه خوبی با دخترم نداشتم. حتی در مورد کوچکترین مسائل باعث عصبانییت او میشدم و او هم شروع به مجادله میکرد. حتی گاهی چندین روز با هم صحبت نمیکردیم. پیش از شروع تمرین فالون گونگ، قادر نبودم عصبانیتم را کنترل کنم. اما حالا سعی میکنم صبور باشم.
همچنین استاد در جوآن فالون، درباره این صحبت کردهاند که مراقب گفتار خود باشیم. متوجه شدم، بدون اینکه فکر کنم، با کلامم سبب رنجش مردم میشدم. از این رو به شدت تلاش میکنم تا از هر چیزی که میتواند باعث رنجش دیگران میشود، رها شوم. حالا اهمیت باور داشتن به دافا را نیز درک میکنم.
در ابتدای تزکیهام، هنگامی که احساس بیماری میکردم، در مصرف دارو تردید داشتم. همتمرینکنندگان گفتند که نباید آن را بیماری در نظر بگیرم، بلکه باید به آن به عنوان بازپرداخت کارما بنگرم.
روزی احساس کردم تمام علائم بیماریام، که فکر میکردم برای همیشه از بین رفته، دوباره بازگشته است. احساس سرما میکردم و تمام استخوانهایم درد داشت. متوجه شدم که بدنم در حال پاکسازی است. بنابراین به جای استفاده از دارو، تمرینات فالون گونگ را انجام دادم. روز دوم بهتر بودم و روز سوم تمام علائم از بین رفته بود. اکنون دیگر دچار ضعف نیستم و از زندگی عاری از بیماری بهرهمند هستم.