(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹ آغاز کردم؛ روزی که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) کمپین خود برای ریشهکن کردن فالون گونگ را راهاندازی کرد.
پس از اینکه خودم مستقیماً آزار و شکنجه را تجربه کردم، در نیمه دوم سال ۲۰۱۲ شروع کردم تا ازطریق تماسهای تلفنی با شهروندان، درباره دافا و آزار و شکنجه به آنها بگویم. این مهم است که آنها واقعیتهای آزار و شکنجه دافا را درک کنند و درنتیجه دروغها و تبلیغات ح.ک.چ را باور نکنند.
رشد شینشینگم تفاوتی را ایجاد میکند
روشنگری حقایق ازطریق تماس تلفنی کار آسانی نبود. برخی از مردم دشنام میدادند و تعداد بسیار کمی انتخاب میکردند که در همان روز از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند. متوجه شدم که اگر بخواهم بهتر عمل کنم و تعداد بیشتری از مردم را نجات دهم، باید به درون نگاه کنم.
ازطریق مطالعه زیاد فا و خواندن نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، متوجه شدم که روش فکر کردنم محصول تلقینهای فکری ح.ک.چ است. مأموریت تمرینکنندگان دافا نجات مردم است. اگر هنوز عناصر ح.ک.چ ما را کنترل کنند، چطور میتوانیم مردم را نجات دهیم؟
پس از اینکه متوجه مشکلم شدم، طی تماسهای تلفنی، تعداد کمتری از مردم به من دشنام میدادند و تعداد بیشتری از حزب خارج میشدند.
اجتناب از تصدیق مداخله
مداخله جسمی نوع دیگری از مداخله بود که با آن مواجه شدم. وقتی میخواستم تماسهای تلفنی را شروع کنم، ناگهان پاهایم واقعاً شروع به درد گرفتن میکردند.
با خودم فکر میکردم: «من یک مرید دافا هستم. هیچ مداخلهای را تصدیق نمیکنم.» اما وضعیتم فقط بدتر میشد.
پاهایم آنقدر درد میگرفتند که نمیتوانستم آنها را در حالت لوتوس کامل قرار دهم و مدیتیشن نشسته را انجام دهم، اما این وضعیت نتوانست مانع من از انجام مدیتیشن شود. پاهایم را در این حالت قرار میدادم تا برای ۱ ساعت در مدیتیشن بنشینم. همچنین هر زمان وقت داشتم، ازطریق تماس تلفنی حقایق را برای مردم روشن میکردم.
پاهایم بهتدریج بهبود یافتند.
استاد همه چیز را نظم و ترتیب میدهند
هر روز حتی در ایام تعطیل با مردم تماس میگیرم، زیرا زمان ما بسیار ارزشمند است و نمیتوانیم در نجات مردم سست شویم.
برای چند ماه به پکن رفتم و در آنجا به تماس با مردم ازطریق تلفن همراه ادامه دادم. سپس کارتهای تلفنم تمام شدند.
در چین برای خرید کارت تلفن باید از نام واقعی خود استفاده کنید که سبب میشود پلیس راحتتر بتواند شما را پیدا کند. به ما گفته شده بود که خرید کارت تلفن در پکن بهطور خاصی مشکل است. اگر میخواستم به خانه بروم و کارتهای جدیدی بخرم، چند روز طول میکشید که نمیتوانست گزینه مناسبی برایم باشد.
وقتی چیزها ناامیدانه بهنظر میرسیدند، به سایر تمرینکنندگان برخورد کردیم که سیدیهای حاوی اطلاعات دافا را در سوپرمارکت پخش میکردند. اگرچه درباره روشنگری حقیقت از طریق تماس تلفنی صحبت کردیم، اما حرفی از مشکل خرید کارت تلفن به میان نیاوردیم.
در کمال تعجب، وقتی دوباره آنها رادیدیم، آنها ۴ کارت تلفن به ما دادند و قول دادند که کارتهای بیشتری برایمان فراهم آورند. به ما تذکر دادند که خودمان کارتهای تلفن را نخریم، زیرا از نظر امنیتی خوب نیست.
اشک در چشمانم جمع شده بود. آنها چطور میتوانستند بدانند که ما نیازی فوری به کارت تلفن داریم؟ استاد بودند که چنین چیزی را برایمان نظم و ترتیب دادند.
استاد بیان کردند:
«همانطور كه میدانید، هجوم مردم برای خارج شدن از حزب از زمانی كه نه شرح و تفسیر به چاپ رسید موضوعی است كه مردم، آیندهشان را انتخاب میکنند، بنابراین هر كسی باید موضعش را انتخاب كند.» (آموزش فا در سن فرانسیسکو، ۲۰۰۵)
تصمیم گرفتم تا ازطریق تماس تلفنی با مناطق روستائیِ دوردست، حقایق را برای مردمِ آن مناطق روشن کنم، زیرا آنها نیز باید موضع خود را در این زمینه انتخاب میکردند. همیشه قبل از تماس تلفنی افکار درست میفرستادم و به خودم میگفتم: «نیروهای کهن و عوامل شیطانی اجازه ندارند مداخله کنند. مردم باید واقعیتها را بشنوند و درست را از نادرست تشخیص دهند.» تحت محافظت استاد همه چیز بسیار خوب پیش میرفت.
مطالعه خوب فا سبب میشود افکار درست باشند
در سال ۲۰۰۲، جوان فالون را ازبر کردم و هر روز دو سخنرانی استاد را ازحفظ میخواندم. سایر مطالب منتشر شده استاد را هم میخواندم.
با پایهای قوی در فا، درک کردم که وابستگیهایمان بزرگترین مداخله در مسیر تزکیهمان هستند. هرچه بیشتر فا را مطالعه کنیم، وابستگیهایمان کمتر میتوانند مداخله کنند. وقتی فا را مطالعه میکنیم، افکارمان درست هستند.
با افکار درست وضعیت تغییر میکند
نزدیک یک خط راهآهن با مردم ازطریق تلفن تماس میگرفتم که یک ماشین پلیس در کمتر از بیست متری من توقف کرد. ۵ مأمور از ماشین بیرون آمدند و یکی از آنها با صدای بلند گفت: «سیگنال از اینجا بود.»
برای یک لحظه وحشت کردم، زیرا آنها به سمت من میآمدند، اما بلافاصله آرام شدم و به خودم گفتم که نجات مردم کار درستی است و هیچ کسی نباید مرا مورد آزار و اذیت قرار دهد.
درحالیکه جلوی من ایستاده بودند، یکی از آنها به سیگنال راهآهن اشاره کرد. معلوم بود که سیگنال قطع شده است.
مطمئنم که آنها ابتدا به دنبال من بودند، اما با افکار درست من، همه چیز تغییر کرد. اگر افکارم درست نبودند، نتیجه کاملاً متفاوت میشد! اگر فا را خوب مطالعه کنیم و آنچه استاد از ما میخواهند را انجام دهیم، هیچ چیزی نمیتواند با ما مداخله کند.
چین یک و نیم میلیارد نفر جمعیت دارد و تعداد زیادی از آنها هنوز از ح.ک.چ خارج نشدهاند. چه آنها عضو حزب باشند یا نباشند، همگی باید موضع خود را در این رابطه مشخص کنند.
استاد زمان را طولانی کردهاند و این فرصت گرانبها را دراختیار ما قرار دادهاند تا درباره نابودی ح.ک.چ به مردم هشدار دهیم و آنها را آگاه کنیم.