(Minghui.org) در آموزش فای کنفرانس نیویورک ۲۰۱۶، استاد شرکتکنندگان اروپایی را به هماهنگی با تمرینکنندگان محلیشان و کمک به آنها برای درک اهمیت نجات موجودات ذیشعور تشویق کردند.
استاد در جلسه جداگانهای با تمرینکنندگان قدیمی اروپایی، ضمن تشویق آنها به آیندهنگری از آنها خواستند که از این لحظه به بعد خود را رشد دهند.
وقتی به تمرینکنندگان اروپاییمان فکر میکردم و اینکه چه تعداد از ما در تزکیه شل شدهایم، اندوهگین و افسرده میشدم. بهمنظور بهبود وضعیت تزکیه خودم و الهام بخشیدن به همتمرینکنندگانم، طرحی ریختم.
یاد آوری تجربیات تزکیه ام
مانند هر تمرینکننده قدیمی که قبل از سال ۱۹۹۹، فا را کسب کرده، به خودم میبالیدم که از زمانی که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه را علیه دافا آغاز کرد، بهطور جدی و با پشتکار به روشنگری حقیقت مشغول بودهام.
از اینکه استاد بهخاطر تلاشهای جدیمان در جهت آگاه کردن مردم دربارۀ آزار و شکنجه در مراحل اولیه دوره اصلاح فا ما را تصدیق کردند، احساس افتخار میکردم. اما بعداً سست شدیم و تواناییمان افت کرد و استاد را ناامید کردیم.
از زمانی که آزار و شکنجه شروع شد، تنها هدف در ذهنم صحبت کردن در حمایت از استاد بود. وقتی اولویت را به انجام سه کار میدادم، کارهای خیلی بیشتری وجود داشت که انجام دهم. شرکت در سایر فعالیتهای مرتبط با دافا را با پشتکار شروع کردم.
به مناطق بسیاری در اروپا و آمریکا سفر کردم، از جمله کنفرانس حقوق بشر ۲۰۰۰ در ژنو، نمایش تصویر نُه سال اصلاح فای ۲۰۰۱ در نیویورک و گردهمایی فرستادن افکار درست ۲۰۰۲ در شیکاگو و در نمایشگاه ضد شکنجه ۲۰۰۴ در نیویورک و نمایشگاه نُه شرح و تفسیر ۲۰۰۵ در هنگ کنگ نیز شرکت کردم.
پس از اینکه در سال ۲۰۰۸ سست شدم، تزکیهام شروع به پسرفت کرد. در تزکیه، از حد دانشجوی برجسته کالج نزول کردم و معادل یک بچه کودکستانی شدم.
اگرچه هنوز سه کار الزامی برای یک تمرینکننده دافا در کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذیشعور را انجام میدادم، اما به قدر کافی کوشا نبودم. دیگر برای شخصیتهای سیاسی و اعضای رسانهها حقیقت را روشن نمیکردم. در بسیاری از جنبههای روشنگری حقیقت نقش مهمی ایفا نمیکردم.
طرح و برنامه من
پس از تبادل تجربه تزکیه بعد از کنفرانس فای نیویورک امسال، ما تمرینکنندگان اروپایی متوجه شدیم که استاد تمام سختیهای ما را به دوش کشیدهاند زیرا به مسئولیتهایمان عمل نکردهایم. فکر کردیم که چگونه میتوانیم این مسئولیت را برعهده بگیریم و افراد ذیشعور بیشتری را در جوامعمان نجات دهیم.
متوجه شدم که کمبود اعتقاد راسخ ما به استاد و فا باعث ضعف تواناییمان در تزکیه است. بیشتر درک کردم که در اعماق قلبم، همواره احساس میکنم سهم خودم را در نجات موجودات ذیشعور انجام دادهام. با دیدن کوتاهیهایم، درنتیجه شروع به غلبه بر این کاستیها کردم، امیدوار بودم که همتمرینکنندگان اروپایی بتوانند این موقعیت را دنبال کنند و کوشاتر شوند.
وقتی هیچ تمرینکننده دیگری در دسترس نبود، شروع به جمعآوری امضاء برای دادخواست پزشکان مخالف برداشت اجباری اعضای بدن (DAFOH) در اجتماعات مجاور کردم.
به گروه محلی مطالعه فا نیز ملحق شدم، که علاوهبر مطالعه گروهی فا، تجربیات در تزکیه شینشینگ را نیز به اشتراک میگذاشتیم. تمرینکنندگان جدید به این طریق بهرهمند میشدند. در حال حاضر دو تمرینکننده غربی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات بعد از مطالعه فا، در محل میمانند.
مورد سوم در برنامهام نجات مردم از طریق کار در رسانههای ادارهشده توسط تمرینکنندگان است. سعی میکنم تا میتوانم مقالات زیادی برای رسانهمان بنویسم. درنهایت، با تمرینکنندگان غربی که قدم پیش نگذاشتهاند تا به انجام مأموریتمان در رسانهها کمک کنند، تماس میگیرم.
استاد گفتهاند مادامیکه بهطور استوار به فا اعتقاد داشته باشیم، باید به انجام مأموریتمان ادامه دهیم. در طول این مسیر، در چارچوبی که استاد برای ما نظم و ترتیب دادهاند، مردم نجات خواهند یافت.