(Minghui.org)
مایلم تجربهام را در رابطه با این موضوع که چگونه بهبود در تزکیهام کمک کرد تا بر موانع موجود در پروژههای روشنگری حقیقت غلبه کنم، در اینجا به اشتراک بگذارم.
تمرکز در مطالعه فا به من کمک کرد تا مشکلات فنی را حل کنم
اواخر سال گذشته متوجه شدم که کارهایمان در زمینۀ روشنگری حقیقت در تالارهای گفتگوی اینترنتی یک مشکل فنی دارد. تصمیم گرفتم این مشکل را حل کنم.
حتی باوجودی که در ۸ سال گذشته در حوزۀ فناوری مشغول به کار بودهام، تجربه کاری من ربطی به برنامه نویسی یا توسعه نرمافزار ندارد. مجبور بودم رشته جدید را از ابتدا یاد بگیرم. با قدرت فالون دافا، درنهایت مشکل را رفع کردم، یک تالار گفتگوی جدید برای ارتباطات داخلی بین همتمرینکنندگان تولید و ابزاری برای تولید گزارشات آماری در جهت بهبود بهرهوری پروژه ایجاد کردم.
اوت سال گذشته، در آخرین مرحله از توسعه تالار گفتگوی داخلی بودم که با مشکلی جدی برخورد کردم. روزها روی آن کار کردم اما نمیتوانستم راهحلی پیدا کنم. میدانستم اگر این مشکل رفع نمیشد، این تالار گفتگو بهطور گسترده مورد استفاده قرار نمیگرفت و تمام تلاشهایم به هدر میرفت. نگرانیام افزایش یافت.
صبح روز یکشنبه بود. فکر کردم: «امروز باید این مشکل را حل کنم!» شروع به امتحان روشهای مختلف کردم. اگرچه پس از چند بار سعی و خطا در تمام صبح، هیچ پیشرفتی نداشتم. احساس ناامیدی میکردم. تصمیم گرفتم قبل از هر کاری، عصر آن روز اول فا را مطالعه کنم. فیلم ویدئویی استاد، «آموزش فای ارائه شده به تمرینکنندگان استرالیایی» را تماشا کردم. عمیقاً تحت تأثیر نیکخواهی عظیم استاد و فداکاری بسیار زیاد ایشان قرار گرفتم.
پس از تماشای این ویدئو به مشکل فنی برگشتم. با کمال تعجب، توانستم بهراحتی آن را حل کنم! و راه حل همانی بود که قبلاً امتحان کرده بودم! آن باعث شد متوجه شوم که بسیاری از مشکلاتی که در روشنگری حقیقت مواجه میشویم به احتمال زیاد به علت مداخله از سایر بعدها است. مادامی که روی قدرت دافا تکیه کنیم و قلبمان را روی فا بگذاریم، خواهیم توانست از موانع عبور و مشکلات را رفع کنیم.
سال گذشته به ترویج شنیون کمک کردم. برای کمک به فعالیتهای پروژه، تصمیم گرفتم نرمافزاری را تولید کنم که سابقه پوسترها و نیز برخی آمار در زمینه بازاریابیهای مختلف را نگه دارد. گفتنش آسانتر از انجام دادنش بود. واقعاً هیچ دانش و آگاهی از پایگاهداده برنامهنویسی نداشتم. اما مصمم بودم مهارتهای مورد نیاز را یاد بگیرم.
تمام روزها را مطالعه و تجربه میکردم. با توجه به اطلاعات پیچیده در اینترنت، هیچ راه میانبرآسانی وجود نداشت. بااینحال، در طول روند توسعه نرمافزارم، معجزاتی در مقابل چشمهایم ظاهر میشد.
هر زمان به اطلاعاتی احتیاج داشتم، میتوانستم فوراً آن را پیدا کنم. اغلب هر زمان که تحقیق میکردم نمونههای مناسب از برنامه مورد نظر روبرویم ظاهر میشد. بعد از دو الی سه هفته، نرمافزارم قابل استفاده شد. تمام روند کار، گواهی بر توانایی فوقطبیعی دافا بود. بهطور واقعی تجربه کردم اگر قلبمان را برای اعتباربخشی به فا قرار دهیم چطور تمام درها مقابل ما آشکار میشوند.
عبور از مشکلات در قلمروی دیگر
استاد بیان کردهاند:
«موجودات انسانی ضعیفترین موجودات هستند درحالی که آن موجود کاملاً درنده است. آن موجود ذهن شما را کنترل میکند و مثل عروسک خیمهشب بازی با شما بازی میکند و حتی میتواند بهراحتی به زندگی شما خاتمه دهد. میگویید که میتوانید آن را به چنگ بیاورید. چگونه میتوانید آن را به چنگ بیاورید؟ شما نمیتوانید با دستهای معمولیتان به آن دست یابید. وقتی دستانتان را به اطراف حرکت میدهید، به شما اعتنایی نمیکند و حتی پشت سرتان به شما میخندد، فکر میکند چنگ زدن بیهدف شما کاملاً مسخره است. اگر واقعاً بتوانید آن را لمس کنید، فوراً به دست شما آسیب رسانده و یک زخم واقعی میشود!» ("سخنرانی هفتم از جوآن فالون")
بهتازگی درک عمیقتری از این پاراگراف به دست آوردهام. در شرایط فعلی، «موجودات» که استاد به آن اشاره کردند امکان دارد اهریمنان در سایر بعدها و نیروهای کهن باشند.
از دیدگاه من، بسیاری از مشکلات و سختیهایی که مریدان دافا از آغاز آزار و شکنجه مواجه شدهاند، مشکلات جامعه بشری نیستند، بلکه مداخله از سایر بعدها است. به عبارت دیگر آنها توسط این «موجودات» ایجاد شدند. اگر بهراحتی بهعنوان مسائل عادی با آنها برخورد کنیم، یا سعی کنیم آنها را با متوسل شدن به روشهای عادی حل و فصل کنیم، قادر نخواهیم بود و خودمان را در معرض آسیب قرار میدهیم. این «موجودات» امکان دارد حتی به ما بخندند و آسیب زیادی به بار آورند.
پس چه کاری باید انجام دهیم؟ استاد آموزش دادهاند:
«برای این که بر آن چیره شوید به یک توانایی فوقطبیعی نیاز دارید که دستتان را دراز کنید و بم! آن را آنجا میخکوب کنید، پس از آنکه میخکوب شد، توانایی فوقطبیعی دیگری داریم که «روش بزرگ گرفتن روح نامیده میشود» و آن توانایی فوقطبیعی حتی نیرومندتر است. آن میتواند کل روح اصلی شخص را بیرون بکشد و بلافاصله شخص قادر نخواهد بود حرکت کند. آن توانایی فوقطبیعی چیزهای بخصوصی را هدف قرار میدهد، وقتی آن را استفاده کردیم، بهطور مشخص آن چیزها را هدف قرار دادیم. شما میدانید چگونه آن بودا تاتاگاتا با کاسۀ در دستش، پادشاه میمون را هدف قرار داد و میدانید او چقدر بزرگ بود، ولی بلافاصله او را کوچک کرد. این توانایی فوقطبیعی میتواند این کار را انجام دهد. مهم نیست که این موجود چقدر بزرگ یا کوچک باشد، بلافاصله به وسیلۀ دست گرفته و بسیار کوچک میشود.» ("سخنرانی هفتم" از جوآن فالون)
درک من این است که استاد میگویند هر زمان با سختیهایی مواجه میشویم باید از تواناییهای فوقطبیعی استفاده کنیم. تواناییهایی که استاد به ما عطا کردهاند بسیار قدرتمند هستند. هرچند، اگر همیشه خودمان را به یک سطح افراد عادی محدود کنیم، نمیتوانیم از این تواناییها استفاده کنیم. اگر بتوانیم فراتر از قلمرو افراد عادی برویم، بهتدریج میتوانیم یاد بگیریم که چگونه از این تواناییها به سهولت استفاده کنیم.
از آغاز سال جاری، پروژۀ روشنگری حقیقت از طریق تالار گفتگوی اینترنتی با بسیاری از مشکلات مواجه شده است.
بهعنوان نمونه، هنگامی که ما اطلاعات فالون دافا را به تالار گفتگوهای مختلف ارسال کردیم، تعداد زیادی از شناسههای کاربری ما توسط مسئولین چینی مسدود میشدند، مرورگرهای ما مورد حمله قرار میگرفتند، عکسهای مربوط به فعالیتها دافا در زمان کوتاهی پاک میشد و برخی از تالار گفتگوهای اینترنتی چینی تمام آدرسهای اینترنتی خارج از سرزمین اصلی چین را مسدود میکردند.
هر مشکل به اندازه کافی بد بود که تلاش روشنگری حقیقتمان را متوقف کند. بسیاری از همتمرینکنندگان دستاندرکار تحت تأثیر قرار میگرفتند یا پروژه را ترک میکردند. آنها احساس میکردند که حل و فصل کردن این مشکلات تقریباً غیرممکن است.
فکر کردم: «ازآنجایی که ما برای مدت طولانی روی این پروژه کار کردهایم، دلیلی برای آن باید وجود داشته باشد. استاد اجازه نمیدهند روی چیزی بیمعنی کار کنیم. اما کجای کارمان ایراد دارد؟ فقط فا میتواند به ما برکت و خرد مورد نیاز را بدهد!»
ما زمان مطالعه گروهی فا و تبادل تجربه را افزایش دادیم، سعی کردیم یک بدن را شکل دهیم و قلبهایمان را به همدیگر نزدیک کنیم. قبل و در طول ارسال مطالب به تالار گفتگوی انترنتی، بهطور مداوم افکار درست فرستادیم. نتایج تا حد زیادی بهبود یافت.
درحال فرستادن افکار درست یا انجام تمرینات، بارها در مورد مسائل کمبود شناسههای کاربری و مسدود شدن آدرسهای اینترنتی الهاماتی را دریافت کردم. درپی ایدههایی که به من الهام میشد، من و همتمرینکنندگانم مشترکاً کار کردیم و درنهایت این مسائل را یکی یکی حل کردیم، حتی باوجودی که آنها غیرممکن بهنظر میرسیدند.
با نگاه به گذشته، پی بردم که همه موانع با کمک قدرت الهی و افکار درست تواماً برطرف شده است. این قدرتی است که دافا به ما عطا کرده است. ما نمیتوانستیم آنها را با تکنیکهای افراد عادی انجام دهیم.
کمک کردن به همتمرینکنندگان و رشد گروهی
اوایل سال جاری، تمرینکنندهای در شهر محل سکونتم دچار کارمای بیماری شد. تصمیم گرفتیم با مطالعه فا در منزلش به او کمک کنیم. به نوبت بهطور منظم برای مطالعه فا و فرستادن افکار درست به خانهاش میرفتیم. من یکی از شرکتکنندگان بودم.
در ابتدا، یک پوسته سخت اطرافش در بعد دیگر دیدم. خواستم آن را بشکنم اما نتوانستم. مدت سه روز، افکار درست فرستادم، و نهایت تلاشم را کردم تا نظم و ترتیبهای نیروهای کهن را ازبین ببرم. اما وضعیتش بهبود نمییافت و آن روزها تمام بدنم درد و ناراحتی را تجربه میکرد.
از خودم میپرسیدم: «چگونه این اتفاق افتاد؟ آیا کمک کردن به یک همتمرینکننده اشتباه است. میدانستم که این مسئله کوچکی است، که میتواند با یک حرکت دست استاد ازبین برود. اما اگر این هم تمرینکننده در امتحان نمیتوانست ارتقاء پیدا کند، استاد نمیتوانستند آن را انجام دهند. ازبین بردن دلیل پشت کارمای بیماریاش بدون پیشرفتش مطابق اصول کیهان یا الزامات یک تمرینکننده مقدور نبود.
افکار و تجربیاتم را با این تمرین کننده به اشتراک گذاشتم. با همدیگر به درون نگاه کردیم، تا وابستگیهایش را تشخیص دهیم. پس از اینکه درکش در موضوع رشد کرد، دوباره افکار درست فرستادم. دیدم پوسته سخت در بعد دیگر ازبین رفته است، توانستم به او کمک کنم مواد فاسد را که باعث رنج و محنتش شده بود پاک کند.
از این تجربه آموختم که زمان کمک به همتمرینکنندگان، باید به آنها کمک کنیم تا مطابق با فا رشد کنند.
استاد بیان کردند:
«وقنی مریدان افکار درست قوی دارند، استاد این قدرت را دارند که اوضاع را تغییر دهند.»
("پیوند استاد و مرید" از هنگ یین جلد ۲)
درک من این است که فرضی وجود دارد: افکار درست قوی مریدان مسئلهای حیاتی است، تنها با داشتن هر فکر و هر ایده مطابق با فا واقعاً میتوانیم افکار درست قوی داشته باشیم!
قدرت نیکخواهی
از زمانی که شنیون به شهرمان آمد، ترویج شن یون به صورت «باید انجام شود» بخشی از تزکیهام شده است.دلیلی که آن را «باید انجام شود» مینامم این است که احساس میکنم هر سال الزامات برای وارد شدن مریدان دافا بالاتر است. بهمنظور ترویج خوب شن یون، باید بهطور کوشا و جدی در تزکیهام عمل کنم.
هنگامی که در فروشگاهی بلیتها را میفروختم، چند روز متمادی حتی یک بلیت هم نفروختم. در معرفی شن یون، سخنانم قدرتی نداشتند و متقاعدکننده نبودند. وقتی میدیدم سایر تمرینکنندگان با موفقیت بلیتها را میفروشند، بیشتر ناراحت میشدم و بهخاطر وضعیت ضعیف تزکیهام شروع به سرزنش خودم میکردم.
یک روز بهطور اتفاقی به برنامهای در رادیوی مینگهویی گوش میدادم. آن درباره فرستادن افکار درست تعدادی همتمرینکننده نزدیک اداره پلیس بود. یک تمرینکننده در ذهنش نخست به پلیسی میگفت: «این سالها چقدر جنایت علیه مریدان فالون دافا مرتکب شدهای؟ آیا قادر خواهی بود در آینده برای جنایاتت جوابگو باشی؟»
همچنان که به فرستادن افکار درست ادامه میداد، متوجه شد حالت ذهنیاش تغییر کرد: «این درست نیست. اینها نیز موجودات ذیشعورمان هستند...دلیلی که متوجه جنایاتشان نشدهاند این است که ما با آنها مانند مخالفانمان رفتار میکنیم. اگر این افراد توسط اصلاح فا حذف شوند، بهخاطر این است که ما به مسئولیتهایمان عمل نکردیم.»
آن تمرینکننده احساس میکرد قلبش گسترش یافته است، آنقدر وسیع که میتوانست همه افراد در اداره پلیس را دربر گیرد. ناگهان به یاد آورد: «هیچ پلیسی، هیچ فرد بدی وجود ندارد. آنها فقط موجودات ذیشعور هستند.» ناگهان جملهای از یک مقاله تبادل تجربه را به یاد آورد: «قول میدهم موجودات ذیشعور را در دستانم نگه دارم و آنها را به خانههایشان ببرم.»
او نمیتوانست کاری کند اما به گریه افتاد. در ذهنش عاجزانه درخواست کرد: «استاد، ما اشتباه کردیم. لطفاً فرصت دیگری به ما بدهید و به این موجودات ذیشعور فرصت دیگری بدهید. آنها موجودات ذیشعور ما هستند، باید آنها را به خانهشان ببریم.»
بهمحض شنیدن این، شوکه شدم، مکرراً دربارۀ این جمله فکر میکردم: «عهد میبندم موجودات ذیشعور را در دستانم نگه دارم و آنها را به خانهشان ببرم.» نیکخواهیاش چقدر عظیم است!
به این فکر کردم که استاد برای ما بسیار زیاد تحمل و فداکاری کردهاند، باید از خودمان بپرسیم: «آیا در کمک به استاد در اصلاح فا خوب عمل کردهایم و موجودات ذیشعور را نجات دادهایم؟ آیا قلبمان را روی این کار گذاشتهایم تا هر کسی را که رابطه تقدیری دارد که نجات داده شود واقعاً گرامی بداریم؟»
پس از شناختن ریشه مشکلم، معرفی شن یون را با نیکخواهی عظیمتر شروع کردم. با تمام وجودم میخواستم آنها نجات داده شوند. متوجه شدم که سخنانم قدرتمندتر و مؤثرتر هستند.
یک بار با مرد جوانی صحبت کردم که قبلاً هرگز دربارۀ شن یون نشنیده بود. همینکه ویژگیهای شن یون را یکی یکی معرفی میکردم، متوجه شدم که چشمانش برق زد. او بیش از ۲۰ دقیقه بادقت زیاد گوش داد، کاملاً خودم را فراموش کردم، احساس میکردم در زیبایی شن یون جذب شدم. در پایان، گفت: «اوه، شما فروشنده فوقالعادهای هستید. من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم!» به او گفتم: «درواقع من فقط یک داوطلب هستم، نه فروشنده حرفهای، اما قلبم را برای این کار گذاشتم.» او خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود و تصمیم گرفت بلیتها را بخرد. احساس میکردم که قدرت دافا وارد قلبش شده است.
مایلم این تبادل تجربهام را با سخنان استاد به پایان برسانم:
«مریدان دافا، گرچه امروز با لحنی کمی شدید صحبت کردم، برای این بود که به شما جانی تازه ببخشد، چراکه شما امید بشریت هستید! امید موجودات کیهان! و امید استاد هستید!» ("آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶")
ما باید بهگونهای زندگی کنیم که درخور امید موجودات ذیشعور بودن باشیم و حتی بیشتر، درخور امید استاد بودن!
بیایید با پشتکار تزکیه کنیم و آخرین تلاشها را گرامی بداریم!
متشکرم استاد محترم! متشکرم همتمرینکنندگان!
ههشی
(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه فالون دافا ۲۰۱۶ کانادا)