فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

تغییراتی عظیم پس از هشت ماه تزکیه

21 سپتامبر 2016

(Minghui.org) من معلمی ۵۰ ساله هستم که تمرین فالون گونگ (فالون دافا) را در اوت ۲۰۱۵ شروع کردم. فرد خوش‌اقبالی هستم که مرید دافا شده‌ام:پس از تزکیه، سلامت جسمی و روانی‌ام به‌طور قابل ملاحظه‌ای بهبود یافته‌است. از طریق مطالعه فا مفهوم زندگی را دریافته‌ام.

مایلم هشت ماه از تجربه تزکیه‌ام را به‌اشتراک بگذارم، با این امید که افراد بیشتری بتوانند خوبی‌های فالون گونگ را درک کنند.

احساس تباهی

در ماه ژوئن ۲۰۱۵ طی معاینه‌ و بررسی جسمی پزشک تشخیص داد در مراحل اولیه سرطان کبد قرار دارم. شوکه شدم زیرا به‌طور مرتب ورزش می‌کردم و  سیگار و مشروب مصرف نمی‌کردم. خانواده‌ام هیچ سابقه بیماری مربوط به کبد نداشتند.

این خبر به‌قدری ناراحت‌کننده بود که با شنیدن آن عرق سردی روی بدنم نشست. پس از تأیید آن، برای معاینه و درمان سرطان به بیمارستانی مراجعه کردم.

شب قبل از معاینه در بیمارستان، برای پیاده‌روی با همسرم بیرون رفتیم. ناگهان پس از حدود یک و نیم کیلومتر پیاده‌روی،  احساس خستگی ‌کردم و مجبور شدم کمی بنشینم تا رفع خستگی کنم ــ این مسئله‌ای بود که قبلاً هرگز اتفاق نیفتاده بود.

وقتی تنها بودم، احساس می‌کردم که نابود شده‌ام و اشک می‌ریختم.

وقتی مرخص شدم، پزشکم گفت که لازم است هرماه آزمایش خون و تست ام.آر.آی بدهم. او حتی تأکید کرد که باید مرتباً برای کنترل بیماری به بیمارستان مراجعه کنم.

پس از تزکیه زنده ماندم

خسته و ناامید به خانه بازگشتم.

هر روز، همسرم می‌دید که زندگی را با درد سپری می‌کنم، از من خواست که سعی کنم فالون گونگ را تمرین کنم. او تمرین‌کننده‌ای است که در سال ۱۹۹۷ این تمرین را شروع کرد.

در سال ۱۹۹۷ وقتی تجهیزات ویدئو را برای همسرم و سایر تمرین‌کنندگان راه‌اندازی می‌کردم، آنها مرا ترغیب می‌کردند که آموزه‌های فای استاد را نیز تماشا کنم. من نپذیرفتم زیرا فکر می‌کردم که چی‌گونگ فقط برای سلامتی و تناسب اندام است و در آن زمان فرد سالمی بودم.

در سال ۲۰۱۴ به دلیل انسداد جزئی عروق مغزی در تالاموس چپ که براثر ورزش شدید ایجاد شده بود، به بیمارستان مراجعه کردم. همسرم دوباره مرا ترغیب کرد که تمرین تزکیه را انجام دهم، اما فقط چند صفحه از کتاب جوآن فالون را خواندم.

از آنجایی‌که بیماری‌ام به‌سرعت بهبود یافت، تمرین را ادامه ندادم. اکنون که به بیماری سرطان مبتلا شدم، احساس می‌کنم هیچ گزینه دیگری ندارم. البته تمرین را با شک و تردید شروع کردم.

کتاب جوآن فالون را می‌خواندم و آموزه‌های فای استاد را با همسرم تماشا می‌کردم. هر روز تمرین‌ها را باهم انجام می‌دادیم. گرچه، می‌توانم فقط برای انجام مدیتیشن نیز به مدت ۴۵ دقیقه به حالت نیم لوتوس بنشینم، از آن موقع به بعد، هرگز تمرین را قطع نکرده‌ام.

وقتی تمرین فالون را در حالت ایستاده برای اولین بار انجام دادم، تقریباً  نتوانستم آن را انجام دهم. هر بار طبق توصیه همسرم، بی‌درنگ از استاد کمک می‌خواستم. در نتیجه، تمام پنج تمرین را در یک مرحله انجام می‌دادم.

یک روز صبح خواب ماندم و احساس کردم که کسی از زیر تخت با انگشت به کمرم ضربه می‌زند. می‌دانستم که باید اشاره‌ای از سوی استاد باشد که مرا بیدار کنند تا تمرین‌ها را انجام دهم. با تمام وجودم می‌دانم که بدون حمایت استاد تا این حد نمی‌توانستم تزکیه کنم.

چهار ماه پس از شروع به تمرین فالون گونگ، کاملاً بهبود یافتم. هشت ماه بعد، نتیجه آزمایش خونم عادی بود.

به‌طور مداوم فا را مطالعه می‌کنم، از فردی ملحد و کله شق به فردی با باور استوار به دافا تغییر کرده‌ام. واقعاً از نعمت‌هایی که  استاد نصیبم کردند سپاسگزارم.

بهبود شین‌شینگ

سابقاً از اینکه وجهه‌ام درمقابل دیگران خراب شود، متنفر بودم و بنابراین حاضر نبودم چیزی را از دست بدهم. همیشه قبل از خرید کالایی، با دقت کیفیت و قیمت آن را  مقایسه می‌کردم. اما پس از اینکه تمرین‌کننده شدم این وضع تغییر کردم.

در موقعیتی، در یک سوپر مارکت به‌طور تصادفی یک بسته خلال دندان از دستم افتاد. به‌سرعت خلال دندان‌ها را برداشتم و داخل جعبه‌شان گذاشتم، اما پوشش آن شکسته شده بود.

قبل از تزکیه، اگر کسی مرا نمی‌دید بی‌تفاوت آن را در آنجا می‌گذاشتم و می‌رفتم. اما پس از دنبال کردن اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری، قیمت آن را پرداختم هرچند ۴۰ یوآن ارزش داشت.

دلیل این کار را برای فروشنده توضیح دادم که با ناباوری به من نگاه می‌کرد. افراد بسیاری نیز در آنجا به‌طور عجیبی به من نگاه می‌کردند، اما احساس آرامش می‌کردم.

در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۵ از فردی که آب می‌فروخت، یک بسته گیاه تارو خریدم. مبلغ ۳۰ یوآن برای آن پرداختم، ۵ یوآن بیشتر از قیمتی که او درخواست کرده بود. درخانه، وقتی بسته را باز کردم، دریافتم که فقط بیست درصد آن محصول خوردنی است.

فکر ‌کردم این فرد نمی‌دانست که آنها خراب شده‌اند، به آنجا برنمی‌گردم تا با او بحث کنم، بلکه فوراً آنهایی که خراب است را جدا می‌کنم. می‌دانستم که به‌عنوان یک تمرین‌کننده باید فردی با ملاحظه باشم و برای این دستاوردهای کوچک مبارزه نکنم.

پس از سال نو، وقتی به خانه بازگشتم، متوجه شدم ــ با کمال تعجب ــ هشتاد درصد آنهایی که خراب بود و جدا کرده بودم، سالم شده بودند.

باور دارم که این به‌خاطر تشویق استاد است. با پیروی از اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری، فردی درستکار، مهربان و با ملاحظه شده‌ام. همچنین سالم و خوشحال نیز هستم.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/9/10/158628.html