فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

درسهایی که از کارمای بیماری شدید آموختم

24 سپتامبر 2016

(Minghui.org) من فردی درون‌گرا و مطیع هستم، بنابراین همیشه فکر می‌کردم خوب تزکیه کرده‌ام و به‌ویژه در‌خصوص بردباری داشتن این‌گونه فکر می‌کردم. با این‌حال، بعضی مواقع نمی‌توانستم خود را با استانداردهای فا بسنجم که باعث ایجاد مداخله و زیان‌هایی در تزکیه‌ام شد.  

می‌خواهم تجربیاتم را درباره مواجه شدن با کارمای بیماری جدی و همچنین درس‌هایی که از این واقعه آموختم به‌اشتراک بگذارم تا بتوانم درباره کاستی‌هایم فکر کنم، به این امید که سایر تمرین‌کنندگان بتوانند از مواجه شدن با چنین اشتباهاتی جلوگیری کنند.   

نقشهای«هوشمندانه»

بعد از سال نو چینی ۲۰۱۵، به طور ناگهانی دچار کاهش وزن شدید شدم و ضعیف و بی‌میل شدم.

شش ماه بعد علائم سوء‌هاضمه در من پدیدار شد. نمی‌توانستم خیلی غذا بخورم، درد معده داشتم و اغلب احساس بیماری می‌کردم.

وضعیتم تا ماه نوامبر بدتر شد. فعالیت روده‌ام بیشتر شد ولی با سختی زیادی همراه بود.

شوهر و دیگر اعضای خانواده‌ا‌م تصمیم گرفتند تا مرا به بیمارستان ببرند. من حتی فکر نکردم که با آنها مخالفت کنم چرا‌که درک خوبی از فا نداشتم. به جای اینکه با امتناع از درمان پزشکی افراد را ناراحت کنم، نقشه‌ای که فکر می‌کردم درست و «هوشمندانه» است را طرح‌ریزی کردم. 

فکر کردم حتی اگر تشخیص پزشک سرطان باشد، مگر چه می‌شود؟ وقتی درمان پزشکان اثری روی من نگذاشت، آنگاه به آنها نشان خواهم داد که فالون دافا می‌تواند چه کار کند.  

معتقد بودم که این طرح می‌تواند به اعتباربخشی به فا به اطرافیانم کمک کند. متوجه نشدم که بازیچه نیروهای کهن شده بودم و احمقانه‌ترین کار را انجام می‌دادم و مسیر انحرافی طولانی‌ای در تزکیه‌ام ایجاد می‌کردم. بستری شدن و قادر نبودن به انجام سه کار،  قطعاً چیزهایی نیستند که استاد برای مریدان‌شان بخواهند.

به دلیل بیماری‌های زیادم، نصف معده‌‌ام باید برداشته می‌شد و همچنین کل لوزالمعده‌ام به جز قسمت انتهایی آن و طحالم  را درآوردند. دو تومور سرطانی پیشرفته نیز در پایین شکم‌ام یافت شد.

پزشکان بیمارستان پکن به خانواده‌ام گفته بودند که احتمال نمی‌دهند تا سال ۲۰۱۶ زنده بمانم. آنها این موضوع را به من نگفتند. و من هم هیچ‌وقت از آنها چیزی نپرسیدم.

چهار بار تحت شیمی‌درمانی قرار گرفتم و دو بار بیوتراپی شدم. پس از آن پزشکان اعلام کردند که بدنم بسیار ضعیف است و ادامه درمان امکان‌پذیر نیست. با این‌ وجود، برای از‌بین بردن درد کمر و شکم، به مدت پنج روز دیگر به من پتیدین تزریق کردند. 

شوهرم به خانواده و بستگان‌مان گفت که شاید نیاز باشد برای مراسم تدفین آماده شویم.

تمام اینها را وقتی متوجه شدم که به‌طور اتفاقی پیام‌های تلفن همراه شوهرم را دیدم. این واقعه تقریباً در اواخر ماه مه ۲۰۱۶ اتفاق افتاد.

عملی کردن نقشهام

فکر کردم که زمان آن فرا رسیده است نقشه‌ام را عملی کنم. می‌خواستم بیمارستان را ترک کنم تا روز بعد بتوانم در خانه یک تمرین‌کننده فا را مطالعه و تمرین‌ها را انجام دهم.

خانواده‌ام از دافا رنجیده‌خاطر بودند زیرا به دفعات تحت آزار و شکنجه قرار گرفته بودم و وقتی می‌خواستم درباره دافا با آنها صحبت کنم، به من گوش نمی‌کردند. اما وقتی به آنها گفتم که می‌خواهم برای مدت زمانی کوتاه با یک تمرین‌کننده باشم، با من جر‌و‌بحث نکردند چراکه فکر می‌کردند آخرین آرزویم را برآورده می‌کنند.  

از طریق مطالعه فا، تبادل تجربه با تمرین‌کنندگان و طلب کمک از استاد، در‌نهایت یاد گرفتم که چگونه حقیقتاً به درون نگاه کنم تا به آرامی مشکلاتم را کشف کنم.

پیدا کردن وابستگیهایم

من خانوادۀ بزرگی دارم و همیشه به خوبی با هم کنار می‌آمدیم. برای یکدیگر اهمیت قائل هستیم و مراقب همدیگر هستیم. ابراز عشق و علاقه مکرر به خانواده باعث ایجاد وابستگی شدید من به آنها شده بود. 

این وابستگی برای یک تمرین‌کننده بسیار جدی است، اما از‌آنجا‌که برای مدت زمانی طولانی آن را جدی نگرفته بودم باعث ایجاد مشکلات فیزیکی در من شد. 

برای مثال برادر کوچکم کاری غیرقانونی انجام داد و مبلغ بسیار زیادی بدهکار شد. من از بانک یک وام  ۱۰۰ هزار یوآنی گرفتم تا به او در پرداخت بخشی از بدهی‌اش کمک کنم. از دو کارت اعتباری‌ام برای پرداخت  اقساط ماهانه استفاده کردم.

زمانی‌که دندان‌هایم نیاز به ایمپلنت‌ داشت، یکی از آشناهایم برایم ترتیبی داد که عضو یک برنامه مراقبت‌های پزشکی شوم تا بتوانم با پرداخت کمترین هزینه بهترین درمان را دریافت کنم. اما بعدها متوجه شدم که ایمپلنت‌ها تحت پوشش آن بیمه درمانی  نیستند.

از دیدگاه یک فرد عادی، به نظر می‌آمد که معامله خوبی انجام داده‌ام. اما به عنوان یک تمرین‌کننده، شرم‌آورترین کار را انجام داده بودم. بعدها متوجه شدم که هزینه ایمپلنت‌ها با هزینه درمان تومورهایم درآمیخته شده بود تا لازم نباشد هیچ هزینه‌ای پرداخت کنم.

درمان دندانم در سال ۲۰۱۴ آغاز شد، ولی تا قبل از اینکه علائم‌ کارمای بیماری در سال ۲۰۱۵ در بدنم ایجاد شد، متوجه نشدم که مشکلی در تزکیه‌ام وجود دارد.

متوجه شدم که مرتکب اشتباه شده‌ام و اینکه وابستگی شدیدی به منفعت داشته و تمایل به کسب مزیت ناعادلانه برای نفع شخصی داشتم. این به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند رفتار یک تمرین‌کننده باشد.

زمانی‌که متوجه اشتباهم شدم، هنوز ایمپلنت‌های دندانم خاتمه نیافته بود، بنابرین تصمیم گرفتم ادامه ندهم.

بیش از ۹۰۰۰۰ یوآن برای ایمپلنت‌ها هزینه شده بود. کمتر از ۲۰۰۰۰ یوان آن را پرداخت کردم و مابقی آن توسط بیمه پوشش داده شد. 

همچنین ازآنجا‌که رفتارم مثل یک تمرین‌کننده واقعی نبود، متوجه شدم که احترام لازم را نسبت به استاد ادا نکرده‌ام.

آنها وابستگی‌ها و مسائلی بودند که بعد از نگاه به درون و بررسی خودم به آنها پی بردم. مطمئناً موارد بیشتری هستند که باید به آنها رسیدگی کنم، اما تصمیم دارم که به اصلاح کردن خود با استفاده از فا ادامه دهم.

اگرچه دو توموری که در لگنم هستند هنوز باعث ایجاد درد در شکم و کمرم می‌شوند، این واقعیت که هنوز زنده‌ هستم دال بر قدرت شفا‌دهی و نجات دافا است که تمام خانواده‌ام شاهد آن بودند.

اعتباربخشی به فا

روز بعد از اینکه به خانه آن تمرین‌کننده نقل‌مکان کردم و شروع به تزکیه جدی کردم، خواهر کوچکترم متوجه شد که توده‌های برجسته در معده‌ام کوچکتر شدند.

زمانی‌که این موضوع را به بقیه اعضای خانواده گفت، آنها نمی‌توانستند باور کنند که دافا می‌تواند این‌قدر معجزه‌آسا باشد.

دو روز بعد شوهرم با دیدن اینکه چقدر بهبود یافته‌ام، شگفت‌زده شد. او پیش از این دیده بود که حتی نمی‌توانستم روی تخت بنشینم و به‌سختی می‌توانستم صحبت کنم. حالا می‌دید که خودم بلند می‌شوم و به اطراف می‌روم و می‌توانم به‌طور طبیعی صحبت کنم.

خانواده‌ام اکنون با زمان زیادی که صرف مطالعه فا و انجام تمرین‌ها با سایر تمرین‌کننده‌ها می‌کنم هیچ مشکلی ندارند. آنها با دیدن دلسوزی تمرین‌کنندگان دافا و اینکه چقدر آنها به‌طور واقعی به دیگران اهمیت می‌دهند، از نظر خود برگشتند.

آنها همگی حزب کمونیست چین و سازمان‌های وابسته‌اش را ترک کردند و حقیقتاً متقاعد شدند که فالون دافا خوب است، حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری خوب است!

هنوز گاهی بی‌اشتها هستم و به‌دلیل درد نمی‌توانم خودم را برای انجام تمرین‌ها برسانم، اما با کمک هم‌تمرین‌کنندگان، مطالعه جدی فا و تبادل تجربه صادقانه، به دلایل آن پی‌برده‌ام. با اینکه قبلاً فا را مطالعه کرده بودم، حقیقتاً فا را کسب نکرده بودم.

بدون قرار دادن فا در خط مقدم، بدون احترام به استاد و بدون ارزیابی خودم در برابر فا، صرفاً به‌طور سطحی و در ظاهر تزکیه می‌کردم و محتوای واقعی فا را کسب نمی‌کردم.

زمان زیادی را در پیچ و خم‌های تزکیه حقیقی هدر داده‌ام. تزکیه جدی است. هیچ چیز بسیار کوچکی وجود ندارد که از آن چشم‌پوشی شود. همه چیز باید با استانداردهای دافا سنجیده شود تا ببینیم که آیا هم‌راستا با فا است یا خیر.

به رشد و ارتقای خودم در فا ادامه خواهم داد، تا برای همه موجودات ذی‌شعور مسئول باشم، در مسیری که استاد برایم نظم و ترتیب داده‌اند گام بردارم، به دافا اعتبار بخشم، به‌طور محکم و استوار تزکیه کنم تا به سطحی از نیک‌خواهی برسم که حقیقتاً دیگران را در اولویت قرار بدهم و تا پایان به استاد در اصلاح فا یاری رسانم.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/9/9/158609.html