(Minghui.org) استاد بیان کردهاند که بزرگترین سختی در تزکیه تنهایی است. ایشان بیان کردند:
«مردم بیشتر از چه چیزی میترسند؟ تنهایی. تنهایی میتواند شخص را دیوانه کند؛ تنهایی میتواند باعث شود فرد هر چیزی از گذشته را فراموش کند؛ و تنهایی میتواند موجب شود که فرد صحبت کردن را از یاد ببرد. آن وحشتناکترین شکل سختی است.» ("یک مرید دافا کیست")
«تنهایی غیر قابلتحمل، خطرناکترین چیز برای انسانها است، و نیز بزرگترین سختی در تمرین تزکیه است.» ("سخنرانی در اولین کنفرانس آمریکای شمالی")
«وقتی فا را بطور گاه به گاه آموزش میدهم، آنچه مرا نگران میکند محنتها و آزمایشهای سختی نیست که با آن روبرو میشوید، چراکه میدانید بسیار سخت هستند. اما آنها سختترین چیز نیستند؛ بههرحال با تحمل آن سختی، سرانجام پس از اینکه از آن عبور کردید، تمام شده است، و در آن مرحله مسائل برایتان روشن میشوند. بلکه تزکیه در تنهایی تاریک، قادر نبودن به دیدن امید، از همه چیز سختتر است.» ("آموزش فا در 2009- کنفرانس بزرگتر بینالمللی فا در نیویورک")
در طول سالهای تزکیه، اغلب زمانهای بسیاری را با خودم تنها گذراندم. هم سختی و هم لذت تنهایی را تجربه کردهام. لذت از تنهایی بهتدریج و با رها کردن وابستگیهای بشری رشد میکند. میخواهم درکم را از فا به اشتراک بگذارم که چرا برخی از ما از تنهایی میترسیم.
استاد بیان کردند:
«مذهب دائوئیسم در حقیقت زاییدۀ وابستگیهای موجودات بشری عادی است. مردم علاقه دارند تا با هم گروه درست کنند و نوعی بنیانِ قدرت شکل دهند، زیرا در طلب تصدیق شدن و نفع شخصی هستند.» (جوآن فالون جلد 2)
بنابراین به درکِ من، «تمایل به تأیید شدن»، «نفع شخصی» و «شکلدهی نوعی بنیان قدرت» دلائلی هستند که باعث میشود مردم از تنهایی بترسند و سعی میکنند از آن اجتناب کنند.
در حالیکه بیشتر تمرینکنندگانی که میشناسم، در رویدادها از معاشرت با یکدیگر لذت میبرند و این مسئله اغلب برایم ناگوار است. فکر میکنم آنچه مرا معذب میکند این است که احساس میکنم تمرینکنندگان بطور ناخودآگاه وابستگی «دنبال تأیید بودن» را دارند. به نظر میرسد آنها با احساسات زیادی با هم تعامل میکنند و یک خواسته دارند، اینکه مورد توجه قرار گرفته و تأیید شوند. به این دلیل که آن را دیدم و مرا آزار داده است، میدانم که من نیز باید در وابستگیهای خود جستجو کنم تا «میل به تأیید شدن» را بیابم.
استاد بیان کردند که علت ریشهای تمام وابستگیها، احساسات است:
«اما بودیسم درباره ریشۀ وابستگیها صحبت نکرده است. اینجا ما آن را برایتان بازگو میکنیم: آنها نتیجۀ وجود احساسات است. بنابراین، البته اگر شخص میخواهد واقعاً در تزکیه به میوه حقیقت دست یابد، اساساً باید از این احساسات رها شود.» ("آموزش فا و پرسش و پاسخ در گوآنگجو")
این دو- «دنبال تأیید بودن» و وابستگی به احساسات- چیزهایی هستند که باعث میشود تمرینکنندگان بخواهند خارج از محیط تزکیه با هم ملاقات کرده، تعامل کنند و وقت بگذرانند.
استاد بیان میکنند:
«و آنگاه دیگرانی هستند که یک گروه را سرپرستی میکنند و آنها اوقات خوشی با هم دارند، در این صورت، آیا شما این را با یک کلوپ اجتماعی اشتباه نگرفتهاید؟ آن وابستگیهای بشریاند که در حال عمل کردن هستند.» («آموزش فا در روز جهانی فالون دافا، (پرسش و پاسخها)»)
البته تمرینکنندگان در سطوح مختلف در حال تزکیه هستند. بسیاری از اوقات، وقتی احساس تنهایی میکنم، از خودم میپرسم، «آیا به دنبال تأیید شدن هستم؟» در اعماق درونم، همیشه این وابستگی را میبینم. چیزی در درون من هست که میخواهد تصدیق شود و مورد توجه قرار گیرد. زمانی که این وابستگی را دیدم، سعی کردم آن را رها کنم، احساس نارضایتی و ترس از تنهایی نیز با آن تقلیل یافت.
حتی در زمان انجام فعالیتهای تزکیه با هم، باید مراقب این وابستگی باشیم. وقتی تجربیات و درکهایی از فا را به اشتراک میگذاریم، به نظرم، این بسیار مهم است که از خود بپرسیم، «آیا این درک را به اشتراک میگذارم چون میتواند برای دیگران هم سودمند باشد؟» یا به این خاطر است که در جستجوی حمایت شدن از جانب تمرینکنندگان هستم، میخواهم جزئی از یک گروه باشم (بنیان قدرت شکل دهم)، دنبال تأیید شدن هستم، و به احساسات که شامل دوستی و انجام کارها به خاطر دوستی میشود، وابسته هستم؟ به درک من، حتی به سادگی یک «سلام» و «حال شما چطور است؟» هم میتواند وابستگیِ «در طلب تأیید بودن» را در خود پنهان داشته باشد. این وابستگی سبب میشود مردم بخواهند کسی باشند، به رسمیت شناخته شوند و مورد توجه باشند، اما به شکلی موذیانه خود را در جویا شدن احوال دیگران مخفی میکند. بنابراین به جای گفتن، «لطفاً به من توجه کنید»، میگوییم، «سلام، حال شما چطور است؟ اوضاع چطور است؟» این چیزی بسیار ظریف است که فرد در خود مییابد.
البته احوالپرسی از دیگران هیچ اشکالی ندارد و حتی اینکه چطور هستند، اما بهعنوان تمرینکننده باید سعی کنیم تا عمیقتر نگاه کرده و ببینیم آیا از جانب ما هیچ وابستگی پشت آن کلمات ساده پنهان نشدهاند. شاید آن کنجکاوی باشد. ممکن است فضول بودن باشد. شاید به دنبال تأیید شدن یا وابستگی به احساسات باشد. تمایل به حرف زدن درباره شخص دیگر نیز به همین وابستگیِ در طلب تأیید شدن مربوط است. آنهایی که اغلب سخنرانی میکنند یا از زیاد حرف زدن لذت میبرند باید برای یافتن این وابستگی به درون خود نگاه کنند.
پیشنهاد من به تمرینکنندگان که در حال گذر از آزمایش تنهایی هستند این است که نه تنها از آن نترسند بلکه از آن فرار هم نکنند. تنهایی اگر خوب دیده شود و خوب در نظر گرفته شود میتواند به رشد بزرگی منجر شود. وقتی منیت تقلیل یافته و خود حقیقی پدیدار میشود، ما آرامتر و خرسندتر میشویم.
این درک شخصی من در این سطح است. لطفاً به هر مطلب خارج از فا، اشاره کنید.