(Minghui.org) اغلب درباره سخنان استاد فکر میکنم:
«همزمان با انحلال این خدایان یا پادشاهان در طی پاکسازی، تمام موجودات ذیشعورِ صرفاً بیشمار در حیطههایی که تحت اختیار آنها هستند نیز نخواهند توانست رهایی بهدست آورند.» (آموزش فای بیستمین سالروز)
من صاحب یک آرایشگاه هستم و به همین دلیل فرصتهای بسیاری برای صحبت با مردم بهدست آوردهام. هر موقع بتوانم، با آنها درباره فالون دافا (که فالون گونگ نیز گفته میشود) و آزار و شکنجه نیز صحبت میکنم. بسیاری از مردم بنرها یا بروشورها را درباره دافا خواندهاند. آنها میخواهند جزئیات بیشتری را درباره دافا بیاموزند و اینکه چگونه میتوانند از سازمانهای حزب کمونیست خارج شوند.
من با شغلی خوب و زندگی خانوادگی هماهنگ برکت یافتهام. همسرم در محل کارش ارتقاء شغل گرفته است. فرزندم دانشآموز خوبی است. مادرم، مادرشوهرم، برادر و پسرعموهایم شاد هستند و از سلامتی خوبی برخوردارند. ماجراهای بسیاری را میتوانم برای مردم تعریف کنم، درباره اینکه چگونه همگی ما از مزایای فالون دافا بهرهمند شدهایم.
من علناً فا را مطالعه میکنم و درباره دافا با مشتریانم صحبت میکنم. با دقت آموزههای استاد را دنبال کرده و به مسائل امنیتی نیز توجه میکنم. قبل از اینکه به مردم نزدیک شوم، افکار درست میفرستم تا هر مداخله در بُعدهای دیگر را ازبین ببرم. این کار بسیار مؤثر واقع میشود. با هرشخصی براساس سطح درکش صحبت میکنم. پس از اینکه موافقت میکنند از سازمانهای حزب خارج شوند، از آنها میخواهم که به خانواده و دوستانشان آگاهی دهند، بدین ترتیب آنها نیز میتوانند نجات یابند.
چند نمونه در زیر آورده شده است.
روزی، از مشتری میانسالی پرسیدم که آیا مطلبی درباره خروج از سه سازمان حزب، برای اطمینان از ایمنی خودش، شنیده است. او پاسخ داد: «من هفتهنامه مینگهویی را خواندهام. آن را به صندوقپستیام تحویل دادهاند، اما نمیدانم چه کسی آنها را آورده است و هرگز این شانس را نداشتم که با کسی صحبت کنم.» او به من گفت که عضو حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) است و نمیداند که چگونه از آن خارج شود. گفتم: «میتوانم به شما کمک کنم از حزب خارج شوید.» به او گفتم که فالون دافا یک تمرین معنوی است. چون ح.ک.چ فاسد است و میلیونها تن را کشته است، در نهایت سقوط خواهد کرد. او زمزمه کرد: «ح.ک.چ در سراسر تاریخش، کار خوبی انجام نداده است. از طریق جنبشهای مختلف مردم را برای دهها سال تحت آزار و شکنجه قرار داده است. بهتر است از آن خارج شوم.» او بهدقت به توضیحاتم گوش داد و گفت: «این کارساز نیست اگر فقط خودم از حزب خارج شوم. باید به همه 17 دوست نزدیکم نیز کمک کنم که از حزب خارج شوند. بعداً برمیگردم.»
این آقا همانطور که قول داده بود بازگشت. او بسیار خوشحال بود و گفت: «پس از اینکه دو روز قبل، از ح.ک.چ خارج شدم، احساس میکنم که گویی بار سنگینی را از دوشم برداشتهاند. تمام بیماریهایم ناپدید شدهاند. درباره آن با رفقایم گفتگو کردم. اکثر آنها تصمیم گرفتند که از حزب خارج شوند، اما یکی از آنها صحبتهایم را باور نکرد. با او شرط بستم: "وضعیت آنطور که فالون گونگ گفته است پیش میرود، نه آنطور که تلویزیون دولتی گفته است. اگر آنها اشتباه میکنند، تو باید مرا برای صرف شام بیرون ببری. اگر من اشتباه میکنم، تو را برای صرف شام دعوت میکنم." سرانجام این دوستم با من تماس گرفت و گفت فالون گونگ درست میگوید. او میخواست مرا برای شام دعوت کند و موافقت کرد از ح.ک.چ خارج شود.»
این آقا 17 تن را نجات داد. او همچنین برای تهیه نسخههایی از فلایرهای فالون گونگ از پول خودش هزینه کرد و آنها را به 17 دوستش داد. او از من مطالب اطلاعرسانی گوناگونی را خواست تا برای تبادل تجربه با رفقایش بهاشتراک بگذارد. او گفت: «فقط از هرکدام یک نسخه لازم دارم. خودم نسخههای بیشتر را تهیه میکنم. شما میتوانید از نسخههایتان برای نجات سایر افراد استفاده کنید.»
نمونه دیگر، مرد جوانی بود که آنچه را درباره فالون گونگ و آزار و شکنجه به او گفتم، برای پدرش تعریف کرده بود. این پدر و پسر یک دستگاه پخش دیویدی خریدند تا دیویدیای را که به آنها داده بودم برای دیگران نمایش دهند. آنها حتی کیلومترها دور از زادگاهشان سفر کرده، با مردمی که در خیابان میدیدند گفتگو میکردند و دیویدی را به آنها نشان میدادند. آن جریان سخنان استاد را بهخاطرم میآورد:
«به عنوان مریدان دافا مأموریتهای تاریخی شما صرفاً عظیم هستند، به طوری که شما مسئولیت نجات دادن موجودات ذیشعور را بر عهده دارید. بنابراین مسلماً مسیری وجود دارد که بتوانید آن را تا کاملشدن بپیمایید. این مسیری است که میبایست الزامات را برآورده سازد، و فقط به این طریق موجودات ذیشعورِ کیهان، شما را تحسین کرده و قادر به مداخله نخواهند بود؛ مسیرتان رها از مشکل خواهد بود؛ و سفرتان هموار پیش خواهد رفت.» (آموزش فای بیستمین سالروز)