(Minghui.org) همیشه این واقعیت را در ذهنم دارم که یک تمرینکننده فالون گونگ باید در مواجهه با رنج و محنتها، موقعیت خطرناک را به موقعیتی ایمن تبدیل کند. تا زمانی که تمرینکنندگان افکار و اعمال درستشان را حفظ کنند، همانطور خواهد شد که استاد بیان کردهاند: «وقتی واقعاً بتوانید آن را انجام دهید، درست مثل آن مسافر خسته و فرسوده، "سایه درختان بید، غنچه گلها، محلی که سرم را روی آن بگذارم" را خواهید دید!» (جوآن فالون)
بازداشت در ایستگاه قطار
در طول تعطیلات پاکسازی آرامگاه در سال ۲۰۱۵، تصمیم گرفتم بهمنظور برگزاری یک مراسم یادبود برای پدر و مادر مرحومم، به زادگاهم سفر کنم.
مقداری مطالب روشنگری حقیقت فالون گونگ را نیز با خودم بردم تا به برادر و خواهر کوچکترم و فرزندانشان بدهم.
در ایستگاه راهآهن، وقتی بلیط و کارت شناساییام را بررسی کردند، گفتند ازآنجایی که فالون گونگ را تمرین میکنم، اسمم در لیست سیاهشان است. بنابراین بازداشتم کردند و مطالب روشنگری حقیقت، اسکناسهای پولی که اطلاعات فالون گونگ روی آنها نوشته شده بود و همچنین دستگاه پخش MP4مرا ضبط کردند.
مأموران پلیس از اداره پلیس راهآهن به خانهام رفتند و آنجا را غارت کردند. آنها کتابهای فالون گونگم، تعدادی نشان یادبود فالون دافا و عکسهای استاد لی، بنیانگذار تمرین تزکیه فالون گونگ، را مصادره کردند.
در اداره پلیس راهآهن برای یک روز و یک شب بازداشت شدم. مأموران پلیس بهنوبت از من بازجویی میکردند. در اعتراض به این بازجوییهای غیرقانونی سکوت کردم و فقط گفتم: «من بیگناهم. این شما هستید که در حال ارتکاب جرم هستید. ما تمرینکنندگان فقط سخت تلاش میکنیم افراد خوبی باشیم.»
با اینکه چیزی نگفته بودم، اما آنها دستور دادند متن بازجویی را امضاء کنم. از امضاء آن خودداری کردم و گفتم: «آنچه در این برگه نوشته شده، نادرست است، بنابراین آن را امضاء نمیکنم. من قانونی را نقض نکردهام. شما در حال آزار و اذیت یک انسان خوب هستید.»
در نهایت، مأموران پلیس مرا آزاد کردند، به خانه رساندند و به مسئولین محلی دستور دادند مرا تحت نظارت خانگی قرار دهند. آنها پرونده مرا به اداره پلیس محلی منتقل کردند.
پلیس قانون را نقض میکند
هیچ یک از مأموران اداره پلیس محلی به خانهام نیامدند، بهجز مأمور جیانگ از اداره پلیس راهآهن که هراز گاهی مرا مورد آزار و اذیت قرار میداد. او اول با محل کارم تماس گرفت و سپس همراه یکی از سرپرستانم به خانهام آمد تا از من بازجویی کند. آنها شایعاتی را نیز بین رؤسا و کارکنان محل کارم پخش کردند. در نتیجه بسیاری از آنها جرأت نمیکردند با من در تماس باشند و تمایلی نداشتند به توضیحاتم در مورد فالون گونگ گوش دهند.
در نهایت، هنگامی که معاون محل کارم درباره اسکناسهای پول پرسید، به او گفتم: «حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) که رسانههای چین را کنترل میکند و مردم چین را فریب میدهد، ما را تحت آزار و شکنجه قرار میدهد. صدای ما به هیچ کجا نمیرسد. این یکی از راههای محدودی است که میتوانیم ازطریق آن درباره حقایق دافا به مردم بگوییم.»
این فرصتی عالی بود تا درباره خیلی چیزها با او صحبت کنم: درباره حقه خودسوزی در میدان تیانآنمن که صحنهسازی شده بود، درباره آن سنگ طبیعی در استان گوئیژو که شش کلمه چینی «حزب کمونیست چین نابود خواهد شد» روی آن حک شده و درباره اینکه فالون گونگ در بیش از۱۰۰ کشور گسترش یافته و بسیاری از چیزهای دیگر.
درباره ماده ۳۵ قانون اساسی چین که حق «آزادی بیان و آزادی مطبوعات» در آن تصریح شده، صحبت کردم و به پلیس گفتم که من فقط از حقوق قانونی خودم استفاده میکنم.
گفتم: «این شما هستید که قانون را نقض میکنید.»
همه مأموران پلیس بهجز مأمور جیانگ، حقایق را درک کردند. او اعتراف کرد که مطالب توقیفشده را خوانده است. از او پرسیدم: «پس چرا هنوز تمرینکنندگان فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرار میدهی؟» او نتوانست جوابی بدهد.
آزار و اذیت از سوی دادستانی
دو مسئول از بخش پیگرد قانونی عمومی از دادستانی حمل و نقل راهآهن نانجینگ، در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۵ به خانهام آمدند. آن دو خانم گفتند که مأموران اداره پلیس راهآهن ناننینگ، پرونده مرا به دادستانی فرستادهاند. آنها از جانب من یک یادداشت درباره آزادیام از زندان و یکی دیگر در مورد تفویض اختیار به مدافعان برای درخواست کمکهای حقوقی نوشتند، اما من از امضاء کردن آنها خودداری کردم.
مسئولین دادستانی اغلب به خانهام میآمدند و از من بازجویی میکردند. من از پاسخ دادن به هر گونه سؤالی خودداری میکردم و در عوض در مورد حقایق فالون گونگ به آنها میگفتم و از آنها میخواستم دست از آزار و شکنجه تمرینکنندگان بردارند.
مطمئن میشدم که درک کنند وقتی مأموران پلیس تمرینکنندهای را بازداشت میکنند، در حال ارتکاب جرمی علیه فالون گونگ هستند. همچنین به آنها میگفتم که اگر مأموری دست از مشارکتش در آزار و شکنجه برندارد، وقتی ح.ک.چ از هم فرو میپاشد، او نیز تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.
همکاری میان تمرینکنندگان نتایجی بهارمغان میآورد
با کمک تمرینکنندگان محلی، ماجرایم در وبسایت مینگهویی منتشر شد. سایر تمرینکنندگان از سراسر جهان با دادستانی تماس گرفتند و در مورد حقایق فالون گونگ به آنها گفتند و از آنها خواستند که به این آزار و شکنجه خاتمه دهند.
تمرینکنندگان محلی ما مطالبی را برای دادستانی نیز فرستادند و اغلب افکار درست میفرستادند تا هر گونه مداخلهای را ازبین ببرند.
مأمور جیانگ به من گفت: «همتمرینکنندگانت دیگر نباید با دادستانی تماس بگیرند.»
وکیلم گفت: «وقتی تمرینکنندگان خارج از کشور با مسئولین دادستانی تماس میگیرند، آنها میترسند.»
در تاریخ ۳ فوریه ۲۰۱۶، حدود شش مأمور از دادستانی حمل و نقل راهآهن به خانهام آمدند و از من بازجویی کردند. از آنها خواستم کارتهای شناساییشان را به من نشان دهند و آنها نشان دادند.
آنها انبوهی از مطالب روشنگری حقیقت را با خود همراه داشتند و ادعا میکردند که آنها «مدارکی» علیه من هستند.
گفتم: «حتی اگرچه مطالب زیادی همراه خود داشتم، اما هیچ قانونی را نقض نکردم. من فقط از حق قانونی خودم استفاده میکنم که در قانون اساسی تصریح شده است. در واقع، این مطالب تنها مدارکی از اعمال شیطانی خود شما هستند. آنها بیانگر این هستند که چگونه رژیم جیانگ زِمین تمرینکنندگان فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرار میدهد.»
یک نسخه از قانون اساسی را به پلیس یائو، مدیر بخش پیگرد قانونی، نشان دادم. او چیزی نگفت. در آن لحظه احساس سرگیجه شدیدی کردم و شوهرم متوجه شد که فشار خونم بالا رفته است. مأموران نگران شدند و از آنجا رفتند.
دو مأمور خانم دوباره بعدازظهر آمدند. عروسم گفت: «شما هر چند روز یک بار به اینجا میآیید و مزاحم ما میشوید. این زن ۶۰ ساله چه قانونی را نقض کرده است؟ ما هنوز یک مادربزرگ سالمند داریم که در بستر است و به مراقبت او نیاز دارد. اگر دوباره به اینجا بیایید، دیگر مؤدبانه با شما برخورد نخواهم کرد!»
تمرینکنندگان محلی گزارشهای بهروزرسانی شدهای از وضعیتم به وبسایت مینگهویی ارسال میکردند. همتمرینکنندگان کماکان با دادستانی و ادارات پلیس تماس میگرفتند. درعین حال، مطالب روشنگری حقیقت نیز برای آنها ارسال میشد. همگی این اقدامات، تا حد زیادی مانع از این میشدند که مسئولین محلی این پیگرد قانونی را بهجلو پیش ببرند.
تمرینکنندگان محلیمان زمان فرستادن افکار درست را افزایش دادند. من نیز چهار بار بیشتر در روز افکار درست میفرستادم.
انصراف کیفرخواست
یائو، مدیر بخش پیگرد قانونی، در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۶ به من اطلاع داد که روز بعد باید به دادستانی بروم. آنها ادعا کردند که میخواهند درباره وضعیت پروندهام به من بگویند. من و شوهرم به دادستانی رفتیم و به ما گفته شد که من دیگر تحت تعقیب نیستم.
در تصمیم نهایی ذکر شده بود: «پس از تحقیقات و بازرسیهای بیشتر، دادستانی معتقد است که جرم و جنایت ادعا شده توسط اداره پلیس راهآهن ناننینگ ناکافی است و شواهد مرتبطی وجود ندارد. پرونده ارائه شده پذیرفته نمیشود و در نتیجه توصیه میشود که این پرونده مختومه اعلام شود.»
نامه فوق نشان میدهد که مسئولین دادستانی حقایق فالون گونگ را درک کرده بودند و عقایدشان را تغییر داده بودند. آنها دو بار پرونده مرا به اداره پلیس پس فرستاده بودند و زمان کیفرخواست را بهتعویق انداخته بودند. در نهایت، از رسیدگی به پروندهام خودداری کردند.
در طول زمانی که پروندهام در جریان بود، به درون نگاه میکردم. وابستگیهای زیادی را پیدا کردم، از جمله ذهنیت خودنمایی، نپذیرفتن انتقاد، اعتباربخشی به خود، حسادت، شکایت و نفرت. همچنان درونم را جستجو خواهم کرد، تمام وابستگیهایم را از بین خواهم برد و با آزار و شکنجه بهشیوه درستی روبهرو خواهم شد.