(Minghui.org) تغذیه با لوله، با قرار دادن یک لوله در داخل بینی و فرو دادن آن از طریق حفره بینی انجام میشود. لوله با مخلوطی از مواد مغذی مایع پر میشود که مواد را از مری به معده منتقل میکند. این روش بهطور معمول یک نوع درمان پزشکی برای نجات جان افراد است که حزب کمونیست چین از آن برای آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون گونگی استفاده میکند که در بازداشتگاهها، اردوگاههای کار و زندانها دست به اعتصاب غذا زدهاند.
بازآفرینی شکنجه: خوراندن اجباری
این گزارش مستند میکند که 14 تمرینکننده فالون گونگ در استان لیائونینگ بهدلیل آزار و شکنجه ناشی از خوراندن اجباری درگذشتهاند.
در پاییز سال 2000، خانم سان لیاشیا اهل شهر دالیان بهمنظور اعتراض به آزار و شکنجه فالون گونگ به پکن رفت. او دستگیر و به اردوگاه کار اجباری دالیان فرستاده شد.
خانم سان در روز 18 دسامبر 2000 اعتصاب غذا کرد و توسط پلیس تحت خوراندن اجباری قرار گرفت و زندانیان جنایی نیز در این کار به مأموران کمک کردند. حفره بینی و مخاط مرياش دچار جراحت شده بود و هنگام ورود لوله تغذيه، سوراخ بینیاش دچار خونریزی میشد. چون بینیاش مسدود شده بود، مجبور بود از طریق دهانش نفس بکشد. او نمیتوانست از طریق گلو اخلاطش را خارج کند و نایش دچار التهاب شده بود. او خون استفراغ میکرد که باعث میشد تغذیه اجباری دشوار شود.
در دو ساعت آخر زندگیاش که خانم سان در شرایط بحرانی بود بازهم خوراندن اجباری متوقف نشد. او در ۱۶ ژانویه 2001 در 50 سالگی درگذشت.
در شب 3 دسامبر 2001، خانم لی شیومئی از شهر دالیان دستگیر و تمام شب را در قفسی آهنی محبوس شد. دستانش به قفس قفل شده بود. پلیس بهطور منظم به او فحاشی میکرد. او بعدها به بازداشتگاه یائوجیا دالیان فرستاده شد.
خانم لی پس از ورود به بازداشتگاه اعتصاب غذا کرد. دو روز قبل از مرگش، او را تحت خوراندن اجباری با دارو قرار داده بودند. خانم لی با خستگی مفرط با چهرهای کبود بازگشت.
درحالیکه نفسش بالا نمیآمد، گفت: «آنها دو طرف بینیام را محکم فشار دادند و دهانم را نیز پوشانده بودند، بنابراین نمیتوانستم نفس بکشم. آنها میخواستند مرا خفه کنند. در مایع استفاده شده برای خوراندن اجباری دارویی بود که باعث میشد افراد هشیاری خود را از دست بدهند.»
در روز بعد، 16 دسامبر 2001، خانم لی، مجدداً تحت خوراندن اجباری قرار گرفت. او در 58 سالگی درگذشت.
خانم جین لیفنگ از شهر هولودائو در 14 اوت 2001 دستگیر و بازداشت شد و در بازداشتگاه هولودائو محبوس شد.
خانم جین در 5 فوریه سال 2002 هنگامی که دست به اعتصاب غذا زد، تحت خوراندن اجباری قرار گرفت. در روز 12 فوریه، اولین روز سال نوی چینی، پلیس لوله تغذیه را وارد ریهاش کرد که باعث شد خون از دهان و بینیاش بیرون بزند. او در 39 سالگی درگذشت.
در ماه نوامبر سال 2000، خانم کو شیائوپینگ از شهر آنشان دستگیر و بعد به دو سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم شد.
در روز چهارم سال نوی چینی در سال 2002، همه تمرینکنندگان فالون گونگ در اردوگاه اعتصاب غذا کردند.
چهار روز بعد تمرینکنندگان تحت خوراندن اجباری قرار گرفتند. بسیاری از آنها چهره، ناخنها و پنجههای پایشان کبود بود. بدنشان و اندامهای داخلی متحمل درد غیرقابل تحملی میشدند. آنها در تخت، نمیتوانستند به پهلو بچرخند و تغییر حالت بدهند و حتی برای خارج شدن از تختشان نیاز به کمک داشتند.
خانم کو به اورژانس فرستاده شد اما دو روز بعد در 40 سالگی فوت کرد.
خانم لیانگ سوئون از شهر فوشون دستگیر شد و در فوریه 2002 پس از اعتراض علیه آزار و شکنجه فالون گونگ در پکن، به اردوگاه کار اجباری بدنام ماسانجیا فرستاده شد.
خانم لیانگ به اعتصاب غذایش ادامه داد. هفده روز بعد، او را به بیمارستان نفت شرکت پتروشیمی فوشان کشاندند تا تحت خوراندن اجباری قرار گیرد، درحالیکه با دستبند به تخت بسته شده بود. در 17 مارس 2002، خانم سان در 36 سالگی درگذشت.
پلیس برای اینکه مسئولیت مرگ او را برعهده نگیرد گفت که خانم لیانگ بهدلیل پریدن و سقوط از جایی درگذشته است.
خانم ژو یولینگ از شهر فوشان در 30 اوت 2002 دستگیر شد. رئیس پلیس هنگ توو شان شخصاً دستگیری او را هدایت کرد.
مأموران به خانم ژو سیلی زدند و با باتومهای الکتریکی به او شوک اعمال کردند. هنگامی که او از نوشتن اظهارنامه تضمین نفی فالون گونگ امتناع کرد، بعدازظهر به بازداشتگاه شهرستان چینگچی منتقل شد.
خانم ژو در روز اول سپتامبر 2002 اعتصاب غذا را آغاز کرد. روز هفتم، رئیس بازداشتگاه، به مأموران دستور داد تا او را تحت خوراندن اجباری قرار دهند.
در 20 سپتامبر، لوله تغذیه در طول روند خوراندن اجباری وارد ریههایش شد. او در 49 سالگی پس از اینکه در مسیر بیمارستان با پتو دچار خفگی شد، درگذشت. بدن بیجانش سراسر کبود شده بود. چشمهایش خیره و دهانش باز مانده بود. دستانش مشت شده بود و پاهایش در وضعیتی بود که نشان از تقلای زیاد میداد.
بین ژوئیه 1999 تا دسامبر 2000، خانم کائو گویمئی از شهر شنیانگ دو بار دستگیر و به اردوگاه کار اجباری شنیانگ لانگشان فرستاده شد. او بیش از 40 روز به اعتصاب غذا ادامه داد. پس از خوراندن اجباری با آب شور غلیظ، او بدون وقفه سرفه کرد و بهمدت یک ماه خون استفراغ میکرد. او بعداً آزاد شد و در اواخر سال ۲۰۰۰ در 69 سالگی درگذشت.
آقای هوانگ کی از مؤسسه تحقیقات پتروشیمی فوشان در ماه مارس 2003 دستگیر شد و به بازداشتگاه شماره 1 فوشان فرستاده شد. او به اعتصاب غذا ادامه داد و در بیمارستان بستری شد.
او در مقابل خوراندن اجباری مقاومت کرد و ده روز بعد به خانه فرستاده شد.
آقای هوانگ دوباره در اواخر ژوئن 2003 بازداشت و در بازداشتگاه شماره ۱ فوشان بازداشت شد. او دوباره اعتصاب غذا کرد و بارها تحت خوراندن اجباری قرار گرفت. در ۳ ژوئیه 2003، در 31 سالگی در بازداشتگاه درگذشت.
در طی آن دوره، همسر آقای هوانگ، خانم ژونگ یونشیو، پس از رفتن به پکن در اکتبر 1999 بخاطر اعتراض به آزار و شکنجه فالون گونگ، مورد آزار و شکنجه قرار گرفت.
یک کودک کم سن و والدین سالخورده آقای هوانگ بعد از دستگیری این زوج تنها و بدون مراقب ماندند.
خانم وانگ شیویوآن از شهر شنیانگ در تاریخ 19 آوریل 2002 دستگیر و به مدت دو سال به اردوگاه کار اجباری شنیانگ لانگشان فرستاده شد.
مأمور پلیسی در ژوئیه 2002 به قفسه سینه خانم وانگ لگد زد و او را به چهار متر دورتر پرت کرد. هنگامی که او برخاست، پلیس به صورتش سیلی زد، باعث خونریزی از بینی و گوشه چشمش شد. پلیس دوباره به او لگد زد و او افتاد و به لوله گرمایشی برخورد کرد که موجب جراحت همراه با خونریزی در سرش شد.
وانگ ضعیفتر میشد و پس از یک دوره طولانی تحمل شکنجه، مشکلاتی در بلع غذا داشت. در فوریه 2004، او اعتصاب غذا کرد. روزانه از طریق یک لوله ضخیم با آب نمک غلیظ تحت خوراندن اجباری قرار میگرفت که باعث آسیب به معده و مریاش شده بود.
در ماه مارس، فشار خون و قلب خانم وانگ، وضعیت عادی نداشت و به بیمارستان عمومی استان لیائونینگ فرستاده شد. در پایان ماه مارس، او نمیتوانست صحبت کند و در آستانه مرگ قرار گرفت.
بیمارستان وضعیت او را به مسئولین اردوگاه کار اجباری اطلاع داد، اما آنها حاضر نشدند او را آزاد کنند. در عوض، آنها گفتند: «او را در رختخواب ببندید و به تزریقات ادامه دهید. او نمیتواند در اردوگاه بمیرد.»
خانوادهاش مجبور شدند مبلغ 3000 یوان برای صورتحساب پزشکیاش بپردازند. خانم وانگ در 19 آوریل به خانه برگشت اما در تاریخ 27 آوریل در52 سالگی درگذشت.
خانم لی بائوجی از شهر پانجین در 19 اوت 2004 در خانهاش دستگیر و به سه سال زندان محکوم و بعداً در اردوگاه کار اجباری ماسانجیا بازداشت شد.
لی بائوجی بلافاصله اعتصاب غذا کرد. در 7 آوریل 2005، بیش از 20 «مربی» تبلیغاتی با گرفتن سر و دستها و پاهای خانم لی او را تحت خوراندن اجباری قرار دادند. یکی روی شکمش نشسته بود درحالیکه بینیاش پوشیده بود. از ابزاری برای باز کردن دهانش استفاده شد. نوعی خمیر درون آن ریخته شده بود که نای او را مسدود میکرد. پس از آن دهانش پوشیده شد طوری که نمیتوانست نفس بکشد.
روز بعد، 8 آوریل، خانم لی در ۳۳ سالگی درگذشت.
آقای گای چونلین از شهر فوشان در تاریخ 17 آوریل 2005 در خانهاش دستگیر و به «مدرسه آموزشی» فرستاده شد.
خانواده آقای گای در تاریخ 6 مه 2005 مطلع شدند که او بخاطر بیماری قلبی درگذشته است. وقتی که خانوادهاش جسدش را دیدند، چهرهاش سوخته و دارای تاول و از شکل طبیعی خارج شده بود. خانواده درخواست کالبدشکافی کردند، چراکه در سمت راست سینهاش آثار سوختگی بود. کالبدشکافی گزارش داد که مری او در اثر چیزی داغ سوزانده شده است و هنگام لمس شدن پوست از بین میرود. آقای گای با آب جوش سوزانده شده بود.
در تاریخ 13 آوریل 2005، آقای وو لیانتی از شهر شنیانگ در خانهاش دستگیر شد. او در دسامبر 2005 به هشت سال حبس در زندان پانجین محکوم شد.
هنگامیکه آقای وو در 15 مه سال 2006 به کلاس شستشوی مغزی برده شد، کلاه به سر داشت. سرپرست گروه نگهبانان از او پرسید که چرا کلاهش را درنمیآورد. آقای وو پاسخ داد که کار اشتباهی نکرده و نیازی نیست که کلاهش را بردارد.
با شنیدن این حرف، سرپرست گروه دوبار به او سیلی زد و او را در سلول انفرادی حبس کرد. او بیش از نیمی از روز به نیمکت ببر بسته شد، قبل از اینکه هنگام شب به سلولش بازگردد.
در روز 16 مه، آقای وو اعتصاب غذا را آغاز کرد و تحت خوراندن اجباری قرار گرفت. در جریان چهارمین خوراندن اجباری در 22 ماه مه، فریادهایش شنیده میشد. آقای وو بعداً به سلولش منتقل شد. خونریزی زیادی در مدفوع او وجود داشت. شلوارش را بعداً از پایش خارج کردند و زندانیان از آب سرد برای تمیز کردن او استفاده میکردند.
پزشک زندان از مقام مسئول خواست که آقای وو به بیمارستان فرستاده شود؛ زیرا متوجه شد که آقای وو در آستانه مرگ قرار دارد. مسئول پاسخ داد که آنها باید صبر کنند تا کارکنان آشپزخانه اول غذا را بپزند.
آقای وو برای احیا به بخش اورژانس فرستاده شد و در 23 می 2006 حدود ساعت 3 صبح درگذشت. لکه های خون روی لبها، دندانها و لباسهایش دیده میشد.
وانگ ونجو، معلم انگلیسی در مدرسه راهنمایی تانگکوآ در شهر آنشان، پس از اینکه با دانشآموزان خود در مورد آزار و شکنجه فالون گونگ صحبت کرد، والدین به پلیس گزارش دادند. او بازداشت و به بازداشتگاه شیویان منتقل شد.
او در فوریه 2005 به 3 سال حبس محکوم و در 20 مارس به زندان شنیانگ منتقل شد. اوایل ماه آوریل او به زندان فوشان نانهوا یوآن منتقل شد.
آقای وانگ پس از اینکه در «منطقه نظارت شدید» نگهداشته شد، اعتصاب غذا کرد. او به یک بیمارستان کوچک در زندان منتقل شد تا تحت خوراندن اجباری قرار گیرد.
نگهبانان زندان او را به تخت بستند و چند تن از زندانیان او را نگه داشتند. سپس نگهبان یک لوله را از طریق بینیاش به داخل معده او وارد کرد. بلافاصله خون از سوراخ بینیاش خارج شد. پس از آن، آقای وو توسط زندانیان روزانه تحت خوراندن اجباری قرار میگرفت.
با موافقتِ مسئولین ارشد در زندان، هنگامی که آقای وو میخوابید زندانیان بهطور مداوم به چشمهایش ضربه میزدند و از شل کردن طنابهایی که با آنها بسته شده بود، امتناع میکردند یا به او اجازه رفتن به توالت نمیدادند. او وادار میشد تا لوله تغذیه اجباری را در بینیاش نگه دارد.
بعدها، آقای وو تقاضا کرد که لوله را خارج کنند تا بتواند غذا بخورد. سپس زندان از او خواست که یک اظهاریه بنویسد و تضمین بدهد که او دوباره اعتصاب غذا نخواهد کرد. اما او خودداری کرد. مقامات زندان از خارج کردن لوله امتناع کردند و به او اجازه ندادند که چیزی بخورد.
آقای وانگ بعد از آن هشیاری و کنترل دفعش را از دست داد. او در 25 آوریل 2005 به بیمارستان منتقل شد. در 27 آوریل، در 38 سالگی درگذشت.
آقای ژائو شوژو از شهر شینمین در شهر شنیانگ در شب 31 مارس 2008 دستگیر و به بازداشتگاه شینمین فرستاده شد.
هنگامی که آقای ژائو در اعتراض اعتصاب غذا کرد، اداره پلیس و بیمارستان با همکاری هم مواد نامعلومی را به او تزریق کردند و او را تحت خوراندن اجباری قرار دادند. این لوله، اندامهای داخلی او را سوراخ کرد.
آقای ژائو در تاریخ 20 آوریل 2008 در 37 سالگی درگذشت.