(Minghui.org) درود استاد! درود همتمرینکنندگان!
من یک تمرینکننده 15 ساله فالون دافا از چانگهوا هستم که از کودکی، همراه پدر و مادرم این روش را تمرین کردهام.
وقتی در دوره پیشدبستانی تازه با ژویین یا همان بوپوموفو، سیستم معرف اصوات ماندارین، آشنا شده بودم، والدینم از آن استفاده کردند تا به من بیاموزند چطور جوآن فالون را بخوانم.
همه آنهایی که در غروبهای دوشنبه در مطالعات گروهی فا شرکت میکنند، باید بهنوبت کتاب را بخوانند. مادرم به من گفت: «از آنجا که میتوانی جوآن فالون را بخوانی، باید سعی کنی در مطالعه گروهی، با صدای بلند بخوانی.»
وقتی نوبت من میشد، خیلی عصبی میشدم. بر کلمات تأکید میکردم، بادقت به هر حرف نگاه میکردم و با صدای بلند میخواندم. در مطالعه گروهی فا کوچکترین فرد بودم. وقتی دو خواهر بزرگم شجاعت مرا دیدند، آنها نیز ترس خود را رها کردند و با صدای بلند خواندند. در مطالعه گروهی بزرگ فا، والدینم نام مرا در لیست مطالعه گروهی کودکان نوشتند و مادرم نیز برای مطالعه فا و تمرینات به ما پیوست.
مدرسه، محیط تزکیهای برای دانشآموزان
وقتی کلاس اول ابتدایی بودم، معلمم در سمینار والدین و معلمان به مادرم گفت: «دخترت با سایر کودکان فرق دارد. وقتی به آن کودکان بازیگوش درس میدهم و عصبانی میشوم، سپس به اطرافم نگاه میکنم و لبخند او را میبینم، به حالت عادی برمیگردم.» بعداً وقتی از مادرم خواستم که به معلمم بگوید از دست کودکان بازیگوش عصبانی نشود، معلمم گفت: «خودم را تغییر میدهم و سعی میکنم بچهها را سرزنش نکنم.»
استاد بیان کردند:
«وقتی افراد بدفکر درباره چیزهای نادرست فکر میکنند، تحت تأثیر قوی میدان شما ممکن است فکر خود را عوض کنند، ممکن است بعد از آن، داشتن افکار بد را متوقف کنند. شاید شخصی بخواهد به کسی ناسزا بگوید، اما ناگهان فکرش را عوض کند و دیگر نخواهد درباره او بهطور بدی صحبت کند. فقط میدان انرژی از تزکیه در یک راه درست میتواند این تأثیر را داشته باشد.» (جوآن فالون)
وقتی در کلاسهای سوم و چهارم بودم، به تلویزیون و بازیهای کامپیوتری اعتیاد پیدا کرده بودم و در مطالعه فا و انجام تمرینات کوشا نبودم. نمراتم افت کرده بود و این اعتیاد به ارتباطم با سایرین نیز صدمه زده بود. بنابراین والدینم میگفتند فقط وقتی من و خواهرانم تکالیف مدرسه، مطالعه فا و تمرینات را قبل از ساعت 8 شب انجام دهیم، میتوانیم تا قبل از ساعت 10:30 شب به کار دیگری بپردازیم.
سرانجام، در کلاس پنجم، عادات بدم را رها کردم. یک روز معلمم قصد داشت به خانهمان بیاید و قبل از آمدن با تلفن خانهمان تماس گرفت، اما هیچ کسی در خانه نبود. زنگ تلفنمان آهنگ «فالون دافا خوب است» بود. روز بعد، معلمم گفت: «خانوادهات فالون دافا را تمرین میکنند. در اینترنت درباره آن تحقیق کردم- فالون دافا خوب است.»
انجام تمرینات
وقتی تازه دبیرستان را شروع کرده بودم، یک بار پدرم گفت: «آیا مایلی برای انجام تمرینات ساعت 4:30 صبح بیدار شوی؟ صبحِ زود هوا تازه و برای انجام تمرینات خوب است.»
ازآنجا که تکالیف مدرسهام بر مطالعه فا و انجام تمریناتم تأثیر میگذاشت، با پدرم موافقت کردم، اما مادرم نگران بود که شاید در آنصورت نتوانم بهاندازه کافی بخوابم.
از آن زمان به بعد، ساعت 4:30 صبح بیدار میشوم تا تمرینات را انجام دهم. یک بار مادرم پرسید که چگونه توانستم در این زمینه رشد کنم و موفق شوم. گفتم: «آن درست مانند زنگ هشدارِ ساعت است، وقتی زمانش میرسد، بهطور خودکار زنگ میزند. وقتی به آن عادت کنی، برای بیدار شدن، تردید نخواهی کرد.» اکنون مادرم نیز برای تمرینات صبح به ما میپیوندد. تا به امروز، زود بیدار شدن برای تمرینات، بر عملکرد و انرژیام در مدرسه تأثیر منفی نگذاشته است.
معرفی فالون دافا به همکلاسیها
با یکی از همکلاسیهایم درباره اینکه چقدر از فالون دافا سود بردهام، مانند رشد شینشینگم و نیز سلامتی، صحبت کردم. او خیلی خوب مرا شناخته و باور دارد که دافا خوب است.
یک شب پیامکی برایم فرستاد: «چیزی خواندهام که ممکن است درست نباشد.» او درباره دافا کنجکاو بود و
برای کسب اطلاعات در اینترنت جستجو کرده بود. به او گفتم: «وبسایتهای زیادی وجود دارند که به دافا افتراء میزنند. نباید هرگز به آن وبسایتها بروی. میتوانی به وبسایت مینگهویی بروی. آن فقط مقالات تزکیهکنندگان حقیقی را منتشر میکند.»
استاد بیان کردند:
«همچنین، افرادی که اینجا هستید، خواه محصل هستید یا شغلی دارید، هیچ یک نمیتوانید در نقشی که در جامعه مردم عادی ایفاء میکنید کوتاهی کنید. همگی باید در هر کاری که باید انجام دهید خوب عمل کنید، و در عین حال این کار، کار اعتباربخشی به دافا و روشنگری حقیقتتان را راحتتر میکند.» («آموزش فا طی جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده»)
درک فوریت افشای آزار و شکنجه
وقتی سال سوم دبیرستان بودم، در پروژههای «روشنگری حقیقت» فالون دافا همکاری میکردم، مانند پروژه روشنگری حقیقت ازطریق تماس با تلفن همراه، گروه رقص دختران آسمانی، معرفی دافا در دریاچه سان مون و راهپیمایی بزرگ در هنگکنگ.
یک شب در رؤیایی به یک فروشگاه خردهفروشی رفتم. ناگهان تمام پنجرهها و درها بسته شدند و فضا کاملاً تاریک شد. هر دری نگهبانی داشت. چند مرد سیاه بهدنبال مشتریان بودند. آنهایی که دستگیر میشدند، به سلولی فرستاده میشدند و هرگز بیرون نمیآمدند. بهشدت ترسیده بودم و آماده فرار بودم، اما بهنظر میرسید نگهبانان متوجه شدهاند که من چیزی میدانم و شروع به تعقیب من کردند. به سمت درِ خروجی رفتم که باز بود و نگهبانی در آنجا نبود و بهسرعت از آنجا فرار کردم.
وقتی درباره این رؤیا به مادرم گفتم، او گفت: «رؤیایت درباره آنچه در چینِ امروز درحال وقوع است، به تو میگوید. میگوید که تمرینکنندگان دستگیر میشوند، تحت آزار و شکنجه قرار میگیرند و حتی بهخاطر اعضای بدنشان کشته میشوند. اینکه توانستی به سلامت فرار کنی، این را میگوید که باید برای نجات مردم، این جنایات را افشاء کنی.»
این کلمات فوریتِ نجات مردم را به من یادآوری کرد. بنابراین، با کمک مادرم به پروژه روشنگری حقایق ازطریق تماس با تلفن همراه پیوستم.
پروژههای روشنگری حقیقت
چند سال پیش وقتی خواهر بزرگم از من خواست که به گروه رقص دختران آسمانی در مرکز تایوان بپیوندم، بهاندازه کافی قدبلند نبودم تا لباسهایشان اندازهام شوند. بنابراین مادرم برای بلند کردن قدم، کفشهای سفید پاشنهبلندی به من داد و توانستم در جشنواره فانوس، نمایشگاه هنر جِن، شَن، رِن و راهپیماییهای دافا شرکت کنم.
در آخرین فعالیت رقصم، در هنگ کنگ بودم. ملاقات با تمرینکنندگان محلی در این فعالیت مرا تشویق کرد. در طول مراسم، تنها فکرم این بود که مردم باید از حقیقت آگاه شوند. با لبخندی روی صورتم هیچ ترسی نداشتم و بهنظر میرسید آنهایی که تابلوهای افتراءآمیز درباره دافا را در دست دارند، وظیفه خود را فراموش کردهاند و آرام شدهاند.
وقتی صدای گروه مارش تیان گوئو را شنیدم، متوجه شدم که آن نبردی بین خیر و شر و نمایش افکار و اعمال درست است.
همیشه مشتاقانه منتظر فعالیت ماهانه روشنگری حقیقت در معبد ون وو در نزدیکی دریاچه سان مون بودم. تمرینکنندگان با وجود روزهای گرم تابستان در آنجا میماندند و در فعالیتهای اعتباربخشی به فای خود ثابتقدم بودند. گردشگران از بسیاری از کشورها به دیدار دریاچه سان مون میآیند. من و خواهرانم یا بنرهای روشنگری حقیقت را در دست میگرفتیم یا تمرینات را انجام میدادیم یا افکار درست میفرستادیم. گاهی نیز در توزیع مطالب روشنگری حقایق بین گردشگران به والدینمان میپیوستیم.
هنگام شرکت در یک اردوی تابستانی برای تمرینکنندگان نوجوان، برای روشنگری حقایق به دریاچه سان مون رفتم. بسیاری از تزکیهکنندگان، همسنِ من و بعضی از آنها حتی کوچکتر از من بودند. قرار شد من و سه تمرینکننده نوجوان در معبد شوآنگوآنگ تمرینات را انجام دهیم. افکار درستمان انرژی قویای را ساطع میکرد. بسیاری از گردشگران چینی جذب تمرینات دافا شدند که آنها را انجام میدادیم.
ما آهنگ «آمدن برای تو» را میخواندیم به این امید که چینیهای ارزشمند بتوانند از حقیقت آگاه شوند.
رها کردن ترس
در تابستانِ بعد از سال سوم دبیرستان، با خواهر بزرگم به مطالعه فایی که هر دو هفته یک بار بهمدت نیمروز در دانشگاه چانگ- هسینگ برگزار میشد، پیوستم. در یک تبادل تجربه گروهی، تمرینکننده نوجوانی همسن خودم، مقابل من نشسته بود. او را از زمانی که در مطالعه گروهی کودکان بودیم، میشناختم. مجدداً با هم ارتباط برقرار کردیم و او موافقت کرد تا در مطالعه و تبادل تجربه گروهی فا برای تمرینکنندگان نوجوان در تایچونگ به من بپیوندد.
سابقاً با خواهر بزرگم به تایچونگ میرفتم. این اولین باری بود که تنها میرفتم و برای سوار شدن به قطار عصبی بودم. وقتی به برنامه قطار و مقصد نگاه کردم، گیج شدم، اما یک تماس تلفنی با پدرم همه چیزی بود که نیاز داشتم و توانستم بدون مشکل با قطار تا تایچونگ بروم.
پس از مطالعه فا و تبادل تجربه گروهی، پدر یک تمرینکننده با اتومبیلش مرا تا ایستگاه قطارِ تایچونگ رساند. در راه خانه، دوباره نگران بودم. خوشبختانه یک تمرینکننده محلی نیز در ایستگاه قطار حضور داشت و برای رفتن به خانه تنها نبودم. وقتی منتظر اتوبوس بودم، کارگران خارجی در ایستگاه اتوبوس مجدداً مرا عصبی کردند. بهنظر میرسید استاد از ترس من آگاه هستند. یکی از همکلاسیهایم آمد و دیگر عصبی نبودم. باور دارم که استاد نظموترتیبهایی دادند تا وقتی گیج و عصبی بودم، این افراد به من کمک کنند و بتوانم ترسها و نگرانیهایم را رها کنم.
همکاری در فعالیتهای تمرینکنندگان جوان سبب شد بتوانم تابستان را بهخوبی بهپایان برسانم و این فعالیتها فوقالعاده برایم مفید بودهاند.
اردوی تزکیه جِن، شَن، رِن به ما آموخت که چگونه براساس اصولِ حقیقت، نیکخواهی و بردباریِ دافا زندگی کنیم و چگونه با نگرشی مثبت با آزمونها برخورد کنیم. تبادل تجربیات همتمرینکنندگان نیز الهامبخش بودند. اردوی شاگردان جوان به من کمک کرد تا با مطالعه روزانه فا، انجام تمرینات و روشنگری حقیقت، کوشاتر شوم. متوجه شدهام که فا ما را به مسیر درست هدایت خواهد کرد.
(ارائه شده در کنفرانس فای 2017 تایوان)