(Minghui.org) اغلب در جلساتِ دادگاهِ همتمرینکنندگان شرکت و با دقت به ارائه درخواستهای بیگناهیِ وکلای مدافع گوش میکردم. در راه برگشت به خانه، در ذهنم تصور میکردم که اگر من جای تمرینکنندهای بودم که در دادگاه محاکمه میشد، چه میگفتم.
اخیراً به این واقعیت روشن شدم که استاد لی هرگز نظموترتیبی نمیدهند که یک تمرینکننده دستگیر یا محاکمه شود یا تحت آزار و شکنجه قرار گیرد. بنابراین تلاشم برای تصور اینکه اگر من در حال محاکمه بودم، چه میگفتم، در واقع تصدیق نظموترتیبات نیروهای کهن است.
به درون نگاه کردم و متوجه شدم که اغلب نظم و ترتیبات نیروهای کهن را تصدیق میکنم، بدون اینکه از آن آگاه باشم. در ادامه چند نمونه ارائه میدهم:
وقتی تمرینکنندهای به توصیه من در زمینهای توجه نمیکرد، به او میگفتم: «نیروهای کهن از شکافت سوءاستفاده خواهند کرد. باید توجه کنی!» این ذهنیت رقابتجویی من بود که ظاهر میشد.
اگر بعداً دچار مشکلی میشد، فکر میکردم: «ببین، به من گوش ندادی. حالا در دردسر افتادهای.» در واقعیت، درحال تصدیق آزار و اذیت نیروهای کهن بودم و از این واقعیت که پیشبینیام به حقیقت تبدیل شده بود، احساس رضایت میکردم.
هر وابستگیای که یک تمرینکننده دارد، سرانجام به خود او اشاره خواهد کرد تا بتواند رشد کند و قلمرو خود را ارتقاء بخشد. هرگاه بخشی از او با موفقیت جذبِ دافا شود، استاد بلافاصله آن بخش را از او جدا میکنند. این روند جذب شدن در سراسر دوره تزکیۀ فرد ادامه خواهد داشت.
با درک این موضوع، فکر کردم: «چرا میخواهم همه اینها را به نظموترتیبات نیروهای کهن ربط دهم؟»
اغلب به سایر تمرینکنندگان در منطقهام ملحق میشدم تا تحلیل و بررسی کنیم که آیا تمرینکنندگانی که مورد آزار و شکنجه قرار میگیرند یا کارمای بیماری را تجربه میکنند، بهدلیل وابستگیهایشان است یا خیر. با نگاه به گذشته، میدانم که باید به اصول درست فا آگاه میشدیم و به تمرینکنندگان کمک میکردیم تا افکار درست خود را تقویت کنند.
واقعاً بهخاطر عملکرد نادرستم و نمایش حسادت و ذهنیت خودنمایی پشیمان هستم.
در واقع، ما به نیروهای کهن اجازه دادیم که ذهنمان را کنترل کنند تا بیشتر بر سرزنش آن تمرینکنندگان متمرکز شویم، بجای اینکه کمکشان کنیم افکار درست خود را تقویت کنند و درنتیجه نظموترتیبات نیروهای کهن را انکار کنند.
فریب خوردن و تصور اینکه فوقطبیعی هستم
در مرحلهای، فکر میکردم که میتوانم نتیجه وقایع را بهدرستی پیشبینی کنم. صدایی را در رؤیایم میشنیدم که میگفت چه اتفاقی میافتد یا صحنهای از یک رویداد در آینده به من نشان داده میشد.
وقتی چند رؤیا از این نوع به حقیقت تبدیل شد، متقاعد شدم که نوعی قدرت فوقطبیعی دارم. سپس در دو رؤیا دیدم که مأموران پلیس درِ منزلم را میزنند. آنقدر ترسیده بودم که بهمحض بیدار شدن تمام مطالب مرتبط با دافا را از خانهام به جایی دیگر منتقل کردم، اما پلیس هرگز به منزلم نیامد.
بعداً متوجه این واقعیت شدم که این رؤیاها نظموترتیبات نیروهای کهن هستند. استاد هرگز این را نظموترتیب نمیدادند که پلیس به در منزلم بیاید. پس چگونه نیروهای کهن را بهدرستی انکار میکنیم؟
استاد بیان کردند:
«آن به معنی تصدیق آزمونهای سختِ نظم و ترتیب داده شده توسط نیروهای کهن و سعی در خوب عمل کردن در بین آزمونهای سختی که آنها نظم و ترتیب دادهاند نیست؛ ما حتی وجودشان را تصدیق نمیکنیم. ما بهطور بنیادی درحال نفی کردن تمام چیزهایشان هستیم، و تمام کارهایی که درحالیکه آنها را نفی میکنید و از دست آنها رها میشوید انجام میدهید، و فقط آن کارها، تقوای عظیم است. اینطور نیست که شما درحال تزکیه کردن در میان آزمونهای سختی که آنها خلق کردند هستید. بلکه شما قرار است درحالیکه آنها را تصدیق نمیکنید، حتی ازبین بردن تجلیات آزمونهای سختشان را تصدیق نمیکنید، در مسیر خود بهخوبی گام بردارید.» (از «آموزش فا در کنفرانس فای شیکاگو 2004»)
وقتی به درون نگاه کردم، متوجه شدم که بهطور استوار درحال تصدیق نظموترتیبات نیروهای کهن هستم که تا حدودی بهخاطر ذهنیت ترس و وابستگیام به تواناییهای فوقطبیعی کوچک بودند.
بهمحض پیدا کردن این وابستگیها، برای از بین بردن هر گونه عامل تخریبکننده در میدان بُعدیام بهمدت سی دقیقه افکار درست فرستادم و نظموترتیبات نیروهای کهن را انکار کردم. در ابتدا کمی احساس سرما کردم، اما سپس درجه حرارت بدنم به حالت عادی بازگشت.
ساعتها جوآن فالون را مطالعه و احساس کردم که گویا کاملاً جذب فا شدهام. وقتی تمام عقاید و تصورات بشریام ناپدید شدند، افکار درستم خیلی قوی شد.
گویا به ورای این بُعد و تمام بهاصطلاح نظموترتیبات نیروهای کهن رفته بودم. بعداً صحنههایی که در آنها مأموران پلیس به درِ منزلم میآمدند، دیگر در رؤیاهایم ظاهر نشدند.
حالا هر زمان فکری در ذهنم ظاهر میشود، آرامشم را حفظ و بررسی میکنم که آیا آن بر اساس فا است یا خیر. اگر بر اساس فا نباشد، بلافاصله آن را ازبین میبرم. به این ترتیب، بهطور مداوم روی پاک کردن ذهنم کار میکنم که تضمین میکند در هر شرایطی رویکرد درستی را اتخاذ کنم.