(Minghui.org) در طول چند ماه گذشته هنگام توزیع کردن تقویمهای رومیزی فالون دافا متوجه شدم که مردم منتظر شنیدن حقایق دافا و آزار و شکنجه هستند.
خانم جوانی حزب را ترک میکند
یک بار خانم جوانی را دیدم که میخواست فلایرهایی را در یک ساختمان مسکونی توزیع کند. یک تقویم به او دادم و گفتم: «این تقویم رومیزی فالون دافا و حاوی اطلاعاتی درباره این تمرین است. امیدوارم آن را بخوانید. دانستن حقایق به شما کمک میکند نیکی را از پلیدی تشخیص دهید در نتیجه آینده درخشانی خواهید داشت.»
همچنین درباره حقایق فالون دافا و اهمیت ترک حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن با او صحبت کردم. او به دقت گوش کرد و گفت که حاضر است ح.ک.چ و لیگ جوانان و پیشگامان جوان را ترک کند.
خانم مسن: «نمیترسم»
دو خانمی را در ایستگاه اتوبوس دیدم که یکی 70 ساله و دیگری جوانتر بود. از آنجا که خانم مسن مهربانتر به نظر میرسید، شروع به صحبت با او کردم. خانم جوانتر که رنگپریده بود فاصلهاش را با من حفظ میکرد بنابراین با او صحبت نکردم. سپس فکری به ذهنم خطور کرد: «او خشن به نظر میرسد. بهتر است درباره دافا با او صحبت نکنم (تا گزارش مرا به پلیس ندهد).»
بلافاصله متوجه شدم که این فکر مداخله است و آن را از بین بردم. افکارم را سامان دادم و دو تقویم از کیفم بیرون آوردم و به هر یک از آنها دادم. خانم جوانتر از پذیرفتن آن اجتناب کرد و سرش را برگرداند.
خانم مسن تقویم را گرفت و گفت: «این تقویم فالون دافا و درست همان چیزی است به دنبالش میگشتم. آن را میگیرم چون از پلیس نمیترسم.» او تقویم را داخل کیفش گذاشت و به دقت به حرفهایم درباره حقایق دافا گوش و موافقت کرد ح.ک.چ را ترک کند.
تقویم سلامتی و شادی را به ارمغان میآورد
امسال برخلاف سال گذشته با افرادی مواجه شدم که تقویم میخواستند. خانم مسنی در یک منطقه مسکونی فریاد زد: «بایستید!»
او گفت: «مرا به یاد ندارید؟ من همیشه شما را میبینم. شما هر سال به من یک تقویم دافا میدهید. امسال به من تقویم نمیدهید؟»
سپس آخرین تقویم را به او دادم. او دست مرا گرفت و هیجانزده گفت: «من خیلی دوست دارم اطلاعاتی که در تقویم درج شده است را بخوانم. این ماجراها بسیار تکاندهنده هستند. همیشه پیش از خواب آنها را میخوانم از اینکه بارها و بارها آنها را بخوانم خسته نمیشوم. ترجیح میدهم آن مطالب را بخوانم تا اینکه تلویزیون تماشا کنم.»
او گفت که هنگام خواندن آن مطالب در بدنش احساس راحتی دارد و تمام خستگیهایش از بین میرود.
پیش از اینکه از هم جدا شویم گفت: «خواهش میکنم در آینده یک تقویم برای من کنار بگذارید!»
یک بار دیگر همسایه مسنی بیرون از خانهاش نشسته بود که مرا دید. او گفت: «میخواستم از شما یک تقویم بگیرم.»
من درباره دافا و بسیاری از ماجراهای تزکیه با او صحبت کردهام. او از گوش کردن به این ماجراها لذت میبرد. من نیز هر سال یک تقویم به او میدهم.
بلافاصله به خانه رفتم و برایش یک تقویم آوردم. او تقویم را به سینهاش فشرد و با لبخندی گفت: «کودکانی که روی تقویم نقاشی شدهاند بسیار زیبا هستند. با نگاه به آنها مشکلاتم را فراموش و احساس میکنم خودم کودکی هستم که دارم با آنها بازی میکنم. حتی لبخندزنان از خواب بیدار میشوم. دیگر مانند گذشته احساس تنهایی نمیکنم.»
همسایگان تقویم میخواهند
چند سال اخیر به همسایگان ساختمانهای مجاور تقویم میدادم.
یکی از آنها یک بار گفت که باید مراقب امنیتم باشم چرا که یک بار شخصی تقویمی را که به او داده بودم دور انداخت و شخص دیگری حرفهای بدی دربارهام زده بود.
با شنیدن این حرف متوجه شدم که باید هنگام توزیع تقویمها مراقب باشم و منابع دافا را هدر ندهم. همچنین مراقب تزکیهام باشم و به مردم اجازه ندهم نسبت به دافا مرتکب گناه شوند.
گاهی همسایهها به خانهام میآیند و برای خود، فرزندان یا خویشاوندانشان تقویم میخواهند. من همیشه از این فرصت استفاده میکنم تا درباره فالون دافا با آنها صحبت کنم.
مردم در صف منتظر تقویم هستند
یک بار به ملاقات سویی (نام مستعار) 75 ساله رفتم. او گوژپشت است و ستون فقراتش 45 درجه خم شده است. او وقتی بیرون میرود تا درباره دافا با مردم صحبت کند از دوچرخهاش استفاده میکند تا هنگام راه رفتن کمکش کند. او با لی (نام مستعار) 66 ساله همکاری میکند.
آنها هر هفته بستههایی تهیه میکنند که حاوی مطالب اطلاعرسانی درباره فالون دافا، آزار و شکنجه و تقویمهای دافا است.
سپس بستههایشان را به بازارهای شلوغ میبرند و «غرفهای» به راه میاندازند که دفتر یادداشت و خودکاری در کنار بستهها قرار دارد. آنها برای جلب توجه مردم شعرهای دافا را میخوانند.
طولی نمیکشد که مردم به دور آنها جمع میشوند و سویی به آنها میگوید: «کسانی که میخواند ح.ک.چ را ترک کنند لطفاً نامشان را در این دفترچه بنویسند. میتوانید از نام حقیقی یا مستعار استفاده کنید. پس از اینکه نامتان را نوشتید، بسته را باز کنید.»
صفی تشکیل میشود و طولی نمیکشد که مطالب تمام میشود. همیشه کسانی هستند که به رغم تمام شدن مطالب در صف منتظر میایستند.
سویی و لی سالها است که به این شکل مطالب را توزیع میکنند. سویی گفت: «من معلول هستم و برخلاف تمرینکنندگانی که به راحتی میتوانند راه بروند یا دوچرخه سوار شوند و به مکانهای مختلفی بروند تا با مردم صحبت کنند، من فقط به این طریق قادر به این کار هستم. در کنار افکار و اعمال درست، هر کاری که انجام میدهیم متکی بر حفاظت استاد لی است.» او سپس فهرستی (حدود 100 نفر) از اسامی کسانی را به دستم داد که ح.ک.چ را ترک کرده بودند.
من از وبسایت مینگهویی سپاسگزارم که تقویمهای دافا را تهیه کرد تا ما آنها را توزیع کنیم چرا که به این ترتیب راحتتر میتوانیم درباره حقایق دافا با مردم صحبت کنیم. این کار فرصتهای گرانبهایی را برای مردم پدید آورد تا حقایق دافا را درک کنند.